گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
کتاب گیلان
جلد اول
فصل نهم تالاب انزلی‌





مقدمه‌

تالاب در لغت به مفهوم آبگیر، استخر و برکه و به‌طور کلی محلی است که آب رودخانه‌ها و چشمه‌ها یا آب باران در آن جمع شود و راکد بماند و به همین جهت آن را مرداب نیز می‌گویند. طبیعی است که تعریف جامعی از تالاب که بیانگر کلیه اختصاصات آن باشد باید از دیدگاه اکولوژیک مطرح شود و چنین مفهومی، نخستین بار در توافقنامه (کنوانسیون) رامسر[218] عرضه گردیده و این پدیده را عبارت از «مناطق مردابی، آب‌مانده، جاری، تازه، لب‌شور و یا آبهای دریا به شرطی که هنگام جزر، ارتفاع آب بیش از 6 متر نباشد» دانسته‌اند[219].
تعریف دیگری نیز توسط کمیسیون تالابهای کشور در سال 1362 از تالاب شده که جنبه‌های اکولوژیک بیشتری بر آن مترتب است. طبق این تعریف، «تالاب ناحیه‌ای از مظاهر طبیعی خدادادی است که در روند پیدایش، خاک آن به وسیله آبهای سطحی و زیرزمینی به صورت اشباع درآمده و طی یک دوره کافی و در شرائط عادی محیطی تشکیل شده و دارای توالی زیستی می‌باشد.
این مجموعه (اکوسیستم) دارای جوامعی از گیاهان و جانوران ویژه‌ای است که امکان سازگاری در چنین شرائط اکولوژیکی را دارا می‌باشند مثل مرداب، باطلاق، برکه، آب‌بندان و امثالهم»[220]. هرچند که هنوز اصطلاح «مرداب انزلی»
ص: 340
عمومیت داشته و حتی بسیاری از متخصصین علمی نیز از استعمال واژه «تالاب» پرهیز می‌کنند اما تعاریف فوق تأکید می‌نماید که لغت تالاب دارای مفهومی جامع است و تفاوت این دو، تنها در ویژگیهای اکولوژیک آنها می‌باشد.

موقعیت جغرافیائی‌

تالاب انزلی، در ساحل جنوب غربی دریای خزر، در غرب دلتای سفیدرود و در جنوب بندر انزلی، در استان گیلان واقع شده و از قسمت غرب به کپورچال و آبکنار، از جنوب به صومعه‌سرا و بخشهای رشت محدود شده و در مختصات جغرافیائی 37 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی و 49 درجه و 25 دقیقه طول شرقی قرار گرفته است. محدوده آب آن شامل چهار بخش یا حوضچه آبی به شرح زیر است: تالاب ماهروزه که سابقا به نام خلیج کپورچال نامیده می‌شد در بخش غربی؛ تالاب سیاه‌کشیم در جنوب غربی، تالاب شیجان در بخش شرقی و بخش مرکزی. این چهار بخش از نظر خصوصیات فیزیکو- شیمیائی، مرفولوژیک، فیتواکولوژی و جغرافیائی دارای تفاوتهای چشمگیر بوده و سیستمهای متفاوتی را ارائه می‌نمایند.
محدوده آب تالاب انزلی را می‌توان در مساحتی بالغ بر 100 کیلومتر مربع تصور نمود و اختلاف نظر در میزان وسعت آن به این دلیل است که از آخرین محاسبات تعیین حریم آن سالهای درازی می‌گذرد و از حدود سی سال قبل که این پهنه آبی و رسوبهای آن را 400 کیلومتر مربع اعلام نموده‌اند هنوز اقدام مهمی از طرف سازمانهای مسئول برای تعیین مساحت دقیق آن به عمل نیامده و نوسانهای آب دریای خزر نیز در برهم زدن کلیه برآوردها مؤثر بوده است. اما محدوده آبریز آن دارای وسعتی معادل 3740 کیلومتر مربع می‌باشد که در حدود 2000 کیلومتر مربع آن دشت و بقیه زمینهای کوهستانی و کوهپایه است که از سمت شمال به دریای خزر، از جنوب و غرب به انتهای شیب سلسله جبال البرز و کوههای تالش و از جانب شرق به دلتای رودخانه سفیدرود محدود می‌گردد. آبهای وارده به تالاب از طریق رودها، نهرها و زهکشهای زراعی واقع در حوزه‌های آبریز کاسه‌ای‌شکل صورت می‌گیرد. عمده رودهای منتهی به آن از کوههای تالش سرچشمه گرفته و در مسیر پرشیب خود به دشت می‌رسند. دیگر جریانهای ورودی، مربوط به آبهای اضافی و برگشتی مزارع تحت آبیاری می‌باشند که بیشتر در شرق تالاب واقع شده‌اند.
از رودها و زهکشهای طبیعی منتهی به تالاب، از غرب به شرق می‌توان کچلک، سیاویزان، شیله‌سر، بهمبر، بیجار خاله، مرغک، خالکائی، اسفند (سیارودخان)، کلسر، چمثقال (ماسوله رودخان)، نرگستان (روکو)، کانال مادر (سیابی)، گاز رودبار (لاکسار)، سیاه‌درویشان، هند خاله، گازگیشه، باغبان خاله، پیربازار و خمام‌رود را نام برد. رودهای منطقه فومنات که تأمین کننده بخش مهمی از آبهای تالاب هستند پس از عبور از دره‌های تنگ و باریک و سنگی به مناطق دشتی رسیده در اراضی پست حاشیه تالاب به یکدیگر متصل می‌شوند و به صورت مجاری آبی وارد تالاب می‌گردند. در سفرنامه‌ها و مدارک تاریخی از رودهای متعدد دیگری نیز نام برده شده که اکنون بسیاری از آنها از جریان افتاده و از بین رفته‌اند.
کلیه آبهای ورودی به تالاب توسط 5 روگا (مجرای آبی یا معبر) و از طریق کانال غازیان به دریا تخلیه می‌شوند. تفاوت این رودگاها با رودها و دیگر مجاری در تغییرات شدید آبدهی آنهاست و به ترتیب از غرب به شرق عبارتند از: تازه بکنده (شنبه‌بازار یا پاشاروگا)، نهنگ روگا، راسته خاله، پیربازار روگا و سوسرروگا. سه روگای اخیر در نزدیکی زیر پل غازیان به یکدیگر متصل می‌گردند و سپس با الحاق به نهنگ روگا و در محوطه بندرگاه به شنبه‌بازار روگا و عبور از کانال کشتیرانی و گلوگاه دو موج‌شکن (تنها راه ارتباطی تالاب با دریا) وارد دریای خزر می‌شوند. هرچند که هرسال 4/ 2 میلیارد متر مکعب آب وارد این پهنه آبدار می‌گردد اما به دلایلی که اشاره خواهد شد، عمق تالاب در فصل بهار به بیش از 5/ 2- 5/ 1 متر و آنهم در قسمت غربی که دارای حوضه آبی وسیع‌تری است نمی‌رسد. بخش شرقی تالاب دارای حد اقل عمق می‌باشد. در بررسی مراحل تکوین و شکل‌گیری تالاب به نظرات و فرضیات مختلف و متعددی برخورد می‌نمائیم که عمده‌ترین دلیل پیدایش آن را با کاهش سطح آب دریای خزر در قرن سیزدهم میلادی همزمان با شکل‌گیری شبه‌جزیره انزلی مرتبط دانسته‌اند. به تعبیری دیگر، تالاب انزلی گودرفتگی حاصله از تکتونیک می‌باشد که با پسروی آب دریای خزر تا حدودی از دریا جدا افتاده و با تیغه ماسه‌ای که از حرکات دریا و امواج آن ایجاد شده تشکیل گردیده است[221].

اهمیت و ارزش تالاب انزلی‌

اشاره

تالابها در مجموع دارای ارزشها و فوائد بسیار زیادی بوده و از نظر اکولوژیکی و اقتصادی می‌توانند در ابعاد منطقه‌ای و یا بین المللی مطرح باشند.
تالاب انزلی جدا از این ارزشها نبوده و اهمیتهای چندگانه آن‌چه از نقطه‌نظر بین المللی و چه داخلی به جز مسائل اکولوژیک و زیستمحیطی، نقش خاصی در جغرافیا و حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی منطقه دارد[222].
از جنبه‌های اجتماعی، نقش علمی آن در زمینه‌های مختلف جانورشناسی، گیاه‌شناسی و اکولوژی ناشناخته نیست و محققین می‌توانند از آن به عنوان یک آزمایشگاه طبیعی رایگان در زمینه‌های گوناگون استفاده نمایند.
نقش فرهنگی و تاریخی تالاب انزلی در فرایند زمان روشنگر اهمیت بی‌شمار آن در زمینه شکل‌گیری اجتماعات انسانی است به ویژه که در سده‌های اخیر این ناحیه به عنوان گذرگاه فرهنگی «دروازه اروپا» مطرح بوده و مؤثرترین معبر تماس و ارتباط با دیگر فرهنگهای غربی را ایجاد نموده است. نباید فراموش کرد که گذر اکثریت سیاحان، جهانگردان و تاریخ‌نویسان از این طریق صورت می‌گرفته است.
وجود مناظر و چشم‌اندازهای کمیاب و بدیع موجود در تالاب همواره جذبه خاصی را برای علاقمندان به طبیعت و نیز گردشگران گریزان از غوغای شهرها، ایجاد کرده است. اگر تفریح و تفرج و اساسا گذران اوقات فراغت را که یکی از نیازهای اصلی انسان بشمار می‌رود در کنار ورزشها و سرگرمیهائی
ص: 341
چون ورزشهای آبی در این مناطق مورد بررسی قرار دهیم درمی‌یابیم که این پهنه گسترده، آرامش روحی بسیاری از گردشگران ایرانی و حاشیه‌نشینان شهری و روستائی خود را فراهم نموده است.
از نظر هیدرولیک، تالاب نقش مهمی در جذب سیلابها داشته و جریانهای تند آن را کاهش می‌دهد و آنها را به‌طور موقت به ذخیره‌های آب تبدیل می‌کند که در نتیجه لایه‌های آبده زمین نیز غنی می‌شود. وجود پدیده آبی چون تالاب انزلی به عنوان مانعی در مقابل هجوم دهها رودخانه بزرگ و کوچکی که با شیب تند از کوههای البرز و طالش به سمت اراضی پست ساحلی سرازیر می‌شوند ارزش فوق العاده زیادی دارد. طبیعت سیلابی این رودها بدون وجود تالاب به مثابه یک مخزن باثبات، قادر خواهد بود اختلالات آشکاری در کانونهای جمعیتی و سکونتی متمرکز در دشت گیلان پدید آورد.
با توجه به وجود گیاهان مختلف آبزی در تالاب انزلی، این بستر تقریبا متراکم از انواع رویشهای گیاهی به عنوان یک پالایشگاه طبیعی جهت جلوگیری از گسترش آلودگیهای رو به تزاید مطرح می‌شود زیرا تحقیقات علمی انجام شده توسط دانشمندان نشان می‌دهد که برخی از گیاهان آبزی قادر به جذب و تقلیل ترکیبات آلی و معدنی موجود در فاضلابها بوده و با عمل خود- پالائی به صورتهای فیزیکی، شیمیائی و بیولوژیکی مهمترین مشکل تالاب یعنی آلودگی را کاهش می‌دهند. گونه‌های گیاهی نظیر نی، پیزر آبی، عدسک آبی، اسپیرودلا و سراتوفیلوم شناور که به میزان و تراکم زیاد در تالاب انزلی مشاهده می‌شوند دارای چنین خصوصیاتی هستند. پوشش گیاهی موجود در تالاب، عامل مهمی در جلوگیری از فرسایش کرانه‌های ساحلی است.
سیستمهای ریشه‌ای این گیاهان به حفظ خاک کمک می‌کند و حرکات موئینه‌ای از عدم ثبات جلوگیری کرده و باعث می‌شود تا لایه‌های سطحی شسته نشوند. برای آن‌که تالاب انزلی به عنوان یک واحد اقتصادی در راستای تولیدی خود به نحو مطلوب قرار گیرد باید توانهای تولیدی آن و نیز روشها و تکنیک بهره‌برداری اصولی از آن شناخته شود. اما از آنجا که فرایند تولید اقتصادی تالاب به‌طور عمده توسط طبیعت صورت می‌گیرد، تنها هزینه لازم برای تداوم روند تولید، سالم نگهداشتن آن و جلوگیری از درهم ریختن معادلات تعادل زیستی و محیطی آن است. ذیلا مهمترین توانهای اقتصادی تالاب انزلی را مورد بررسی قرار می‌دهیم:[223]

ارزش کشاورزی:

نقش تالاب انزلی در افزایش محصولات کشاورزی انکارناپذیر است. استفاده از منابع ذخیره آب شیرین تالاب انزلی در امور آبیاری و زراعت و در نتیجه رشد فعالیتهای کشاورزی و دامداری در اراضی حاشیه‌ای و غرقابی اهمیت و ارزش تالاب را روشن می‌سازد. مراتع نیمه- غرقابی حاشیه داخلی تالاب انزلی در فصول بهار و تابستان که اراضی جلگه‌ای زیر کشت برنج است مورد استفاده دامها قرار می‌گیرد و حضور آشکار گاومیشها در این مناطق را می‌توان نوعی سازگاری با اکوسیستم تالابی دانست. صدها سال است مراتع مزبور که «قرق» نامیده می‌شوند مورد بهره‌برداری روستائیان حاشیه و حتی مناطق دوردست استان قرار می‌گیرند و چنین قدمتی، دامداری منطقه را هرچند که به صورت یک فعالیت جنبی است، رونق فراوان داده است.

محل پرورش ماهیها:

وجود محیط آبی زنده‌ای مانند تالاب انزلی در کنار دریای خزر و امکان ارتباط وسیع آن با دریا عملا، همانگونه که در طول زمان معمول بوده، محیط مطلوبی برای تخم‌ریزی انواع ماهیان فراهم می‌سازد. از گذشته‌های دور تا امروز پهنه آبدار تالاب و رودهای ورودی به آن و کانال ارتباطی با دریا همواره پذیرای ماهیان باارزش اقتصادی- شیلاتی بوده است.
این ماهیها با مرغوبیت غذائی ویژه، علاوه بر تأمین عوایدی برای اهالی، در انطباق با ذائقه عمومی از کیفیت خوراکی برتری برخوردار می‌باشند. وجود 20 گونه ماهی در تالاب انزلی تأیید شده است؛ 11 گونه از این ماهیها بومی، 8 گونه مهاجر و 1 گونه نیمه مهاجر هستند. ماهیان مهاجر نظیر ماهی سفید و سوف برای تخم‌ریزی و زادوولد به تالاب آمده و پس از تخم‌ریزی مجددا به دریا بازمی‌گردند. ماهیان بومی مانند کپور و اردک ماهی بطور دائم در تالاب زیست می‌کنند. مهمترین ماهیهای تالاب انزلی عبارتند از: ماهی سفید، سوف، سیم، اردک‌ماهی (شوک)، کلمه، ماش، کپور، سیاه‌کولی، لای‌ماهی (هشترخان کپور)، شاکولی، اسبله و چند ماهی دیگر.
در بررسی علل روی آوردن ماهیهای دریای خزر، به تالاب انزلی (غیر از ماهی کفال و اکثر شک ماهیان) به این نتیجه می‌رسیم که تغییرات درجه آب دریا و شرایط محیطی تالاب به صورتی است که این زیستگاه را مساعدترین محل برای تخم‌گذاری ماهیان و پرورش طبیعی بچه‌ماهیها ساخته است زیرا آب رودخانه‌ها در گذر از جنگل و جلگه انواع مواد مغذی و املاح مختلف و اکسیژن را به همراه برده در تالاب جای داده‌اند. از سوی دیگر تالاب انزلی با داشتن آب شیرین و انواع گیاهان و حیوانات آبزی از نظر تغذیه، زیستگاه بسیار مناسبی برای ماهیها بشمار می‌رود. بدین‌جهت می‌توان گفت که این تالاب بطور سنتی و طبیعی، جولانگاه و محل تخم‌ریزی انواع ماهیان دریائی و رودخانه‌ای است. جریان ملایم آب و آرامش نسبی آن در تالاب، امکان آمیزش اسپرم ماهی نر با تخم ماهی ماده را در شرایطی مطلوب فراهم ساخته است و ریشه و ساقه گیاهان آبزی، محل چسبندگی خوبی برای «لاروها»[224] بشمار می‌آیند.
آب شفاف و زلال تالاب که در نتیجه ته‌نشین شدن رسوبهای محلول موجود در آن حاصل می‌شود با امکان استفاده از نور و تابش آفتاب و همچنین داشتن گرمای مناسب محیط اکولوژیکی مناسبی برای باز شدن و تکامل لاروها ایجاد می‌کند. بدین‌ترتیب هرسال گله‌هائی از انواع ماهیان برای تخم‌ریزی و تولیدمثل به تالاب انزلی روی می‌آورند. این ماهیها منبع و منشأ عظیم صیدی هستند که به وسیله صیادان به انواع مختلف در تالاب انزلی صورت می‌گیرد.
در سالهای بحران بر اثر عدم توجه کافی نسبت به امر حساس تخم‌ریزی ماهیها در تالاب نه تنها آمدوشد ماهی در تالاب کاهش یافته بلکه به دنبال آن امکان تولید مثل نیز به مراتب محدود و دشوار شده است. همانطور که قبلا گفته شد عواملی از قبیل رفت‌وآمد قایقهای موتوری، آلوده شدن آبهای مجاری
ص: 342
ورودی (روگاها) به روغن‌های سنگین و مواد شیمیائی سمّی، صید بی‌رویّه در زمان تخم‌ریزی، آلودگیهای ناشی از مصرف سموم گیاهی و کود شیمیائی در مزارع اطراف، به مقدار زیادی، فعالیتهای صید و صیادی در تالاب را کاهش داده است. ازاین‌رو جریان طبیعی تخم‌ریزی و صید که در گذشته معمول بوده امروزه با محدودیّتها و مشکلات زیادی همراه است.
برقراری شرایط زیستی مساعد، فراهم آوردن امکانات روی‌آوری ماهیان به تالاب و تنظیم تقویم صید مناسب و کارآمد، هرچند که نیازمند برنامه‌ریزی و زمان‌بندی اجرائی نسبتا درازی است لیکن تنها راه تجدید حیات و احیای نقش زیستی تالاب برای تخم‌ریزی ماهیان به‌طور طبیعی است. بازسازی اکولوژیکی تالاب می‌تواند نه تنها اهمیّت اقتصادی تخم‌ریزی و صید را در تالاب تجدید حیات بخشد بلکه همزمان با آن می‌توان با استفاده از روشهای جدید، به امر تخم‌ریزی مصنوعی در تالاب نیز پرداخت. این سرمایه‌گذاری با اندک هزینه‌ای به راحتی بازگشت خواهد داشت.

زیستگاه پرندگان مهاجر:

تالاب انزلی یکی از بهترین و مناسبترین زیستگاهها برای گونه‌های مختلف پرندگان آبزی مهاجر است. دهها گونه از پرندگان مهاجر در مسیر مهاجرت و سفر زمستانی خود تالاب انزلی را برای زمستان گذرانی انتخاب می‌کنند. اصولا حوضه دریای خزر از مهمترین مناطق زیستگاهی پرندگان آبزی مهاجر می‌باشد که در مرکز توزیع جغرافیائی جمعیت غازها و اردکهای غرب سیبری و خزر و نیل واقع شده و هرسال در این مسیر پرواز بیش از 10 تا 12 میلیون از پرندگان مهاجر نظیر غاز، قو، اردک، مرغابی، چنگر، خوتکا و دیگر پرندگان شناگر به مهاجرت می‌پردازند.
اراضی پست مناطق جنوبی خزر، که تالاب انزلی مهمترین واحد آبی دارای شرایط اکولوژیک آن است، بسیاری از این پرندگان را جذب می‌کند.
نقش دیگری که پرندگان آبزی مهاجر به عهده دارند کنترل امراض و آفات گیاهی در آب‌بندها و آبگیرهای حاشیه تالاب است. پرندگان آبزی پاروپا سطح بستر کم‌عمق آبگیرها را، که در فصل زراعی به شالیزار تبدیل می‌شوند، در جستجوی دانه‌های گیاهی و لاروها برهم زده و نوعی مبارزه را با انواع آفتها به ویژه شایع‌ترین آنها، که کرم ساقه‌خوار برنج است، شروع می‌کنند.
فضولات صدها هزار پرنده مهاجر از یک سو موجبات صرفه‌جوئی در مصرف انواع کودهای شیمیائی را فراهم می‌سازد و از سوی دیگر خاک را به مراتب حاصلخیزتر و بارورتر می‌نماید. اگر زیانهای بیشمار مصرف کودهای شیمیائی نظیر ایجاد اختلال در میکرو ارگانیسمهای خاک و آلودگیهای مختلف و سایر خسارات محیطی را در نظر بگیریم اهمیت کود حیوانی یعنی فضولات پرندگان مهاجر و منافع سرشاری را که از این طریق متوجه کشاورزی گیلان می‌شود درمی‌یابیم.
صرفنظر از منافعی که وجود پرندگان مهاجر یعنی مهمانان زمستانی تالاب انزلی برای گیلان دارند و در سطور بالا به آنها اشاره شد از نظر شکار و فروش این پرندگان نیز سودهای قابل توجهی عاید صیادان و ساکنان اطراف تالاب می‌شود. در گذشته، شکارچیان با استفاده از روشهای سنتی، پرندگان مهاجر را شکار کرده گذشته از تأمین نیازهای غذائی خانواده ما زاد مصرف خود را به بازار عرضه می‌کردند. متأسفانه صید و شکار در تالاب انزلی از صورت صحیح و اصولی خارج شد و موجبات ضررها و زیانهای فراوانی را فراهم ساخت که در بسیاری از موارد جبران‌ناپذیر است. از نکاتی که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد فراهم آوردن امکاناتی برای تخم‌گذاری این پرندگان و محافظت آنها در فصل تخم‌گذاری برای تداوم بهره‌برداری از این منبع عظیم غذائی است. اگر در طی دوران تخم‌گذاری و کرچ پرندگان از شکار آنها در تالاب و اطراف آن جدا جلوگیری نشود چرخه و جریان طبیعی تولید مثل آنان مختل شده و آمار جمعیت آنها چنان‌که می‌بینیم هرسال کمتر از سال قبل خواهد شد.

محل تخم‌ریزی آبزیان:

آبزیانی نظیر خرچنگ، قورباغه، زالو، کرم و امثال آنها در مرداب انزلی زیست می‌کنند که ارزشهای اقتصادی و اکولوژیکی ویژه دارند؛ به عنوان مثال در سالهای قبل صدور قورباغه و طی سالهای اخیر صدور خرچنگ دراز به خارج از کشور مبالغ قابل توجهی ارز وارد کشور ساخته است.
آبزیان بزرگ و کوچک که در محیط مردابی، تولید مثل و رشد می‌کنند، حتی اگر برای انسان نیز مستقیما مورد مصرف نداشته باشند، در چرخه تغذیه آن دسته از حیوانات آبزی که به مصرف تغذیه انسان می‌رسند نقش بسیار مؤثری دارند. انواع کرمها، زالوها، حشرات و حیوانات کوچک دیگری که در تالاب وجود دارند به مصرف تغذیه بسیاری از ماهیان و پرندگان می‌رسند. در چرخه طبیعی اکوسیستم محیط مردابی حتی این جانوران کوچک نقشی بس مهم دارند ازاین‌رو حفظ تالاب از دیدگاه مزبور نیز حائز اهمیت فراوان است.

حاشیه تالاب:

منبع تأمین‌کننده آب تالاب انزلی، رودخانه‌های بزرگ و کوچکی هستند که به آن می‌ریزند. با توجه به نظام بارندگی در ناحیه تالاب و حوزه آبخیز آن نوسانهای سطح آب در فصول مختلف، تغییر می‌یابد. به تبعیّت از حجم آب دریافتی نیز، سطح آب، بالا و پایین می‌رود و در فصول مختلف، پسروی و پیشروی می‌کند. در نتیجه چنین روندی، کناره‌های ساحلی تالاب- بخصوص در فصل تابستان- با برخورداری از قدرت رویش بسیار قابل ملاحظه خاک از گیاهان مرتعی پوشیده می‌شود. این گیاهان عمدتا به مصرف تغذیه دامهای محلی می‌رسند و بدین طریق، نگهداری دام در جوار فعّالیّتهای دیگر برای خانوارهای روستائی ساکن کناره‌های تالاب، امکان‌پذیر می‌گردد.
هرچند امروزه استفاده از مراتع فصلی کناره‌های تالاب، در شکلی منظّم انجام نمی‌گیرد لیکن می‌توان با برنامه‌ریزی معین، توان چراگاهی و مرتعی زمینهای حاشیه تالاب را در سطح قابل ملاحظه‌ای افزایش داد. با توجّه به اینکه دامهای عمده نگهداری شده در کناره تالاب از نوع دام بزرگ (گاو و گاومیش) است، می‌توان به اهمیّت بازدهی اقتصادی تالاب، از نظر تأمین غذای دام- و از این طریق غذای انسان- به عنوان یک توان اقتصادی پی برد.

منابع گیاهی:

از دیرباز مسکن بسیاری از مردمان این دیار متکی بر مصالح بدست آمده از تالاب انزلی بوده است. وجود انواع گیاهان آبزی نظیر نی که در اصطلاح محلی لوله نام دارد برای پوشش زیر سقف بامهای خانه‌های شهری و روستائی استفاده‌های متعددی را عرضه می‌نماید و نیز حصاربندیهای پیرامون
ص: 343
خانه‌های روستائی و باغها با استفاده از انواع نی انجام می‌گیرد. همچنین گیاهانی که در کناره‌های تالاب می‌رویند به‌طور سنّتی مورد استفاده زیادی در صنایع دستی محلی دارند. نی و گیاهان ساقه‌بلند علاوه بر کاربردی که در کارهای ساختمانی دارند در تولید انواع صنایع دستی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.
نگاهی به گذشته و قابلیّتهای کارآیی محصولات تولیدی بخوبی نشان می‌دهد که قبل از عمومیّت یافتن محصولاتی نظیر موکت، فرش ماشینی و ...
بافت و مصرف حصیر به عنوان یک کفپوش متناسب با شرایط زیستی و آب و هوائی از اقبال زیادی برخوردار بوده است.
انواع گیاهان موجود کاربردهای متفاوتی برای تولید محصولات مختلف دارند. منابع گیاهی هریک برای ساختن محصول معینی به کار می‌روند. تولید کالاهائی نظیر حصیر، جارو، زنبیل، سبد، سفره و ... از دیرباز در نواحی اطراف تالاب، معمول بوده است. صنایع دستی به عنوان یکی از اشتغالات فرعی خانوارهای روستائی و حتّی شهری در کنار مشاغل اصلی از منابع درآمد قابل توجه آنان به شمار می‌آید. هرچند که امروزه با عمومیّت یافتن مصرف کالاهای پلاستیکی، صنایع دستی به رکود گرائیده، لیکن توجه روزافزون به تولیدات دستی مخصوصا در میان گروههای جوان می‌تواند بازار وسیع مصرف آن در گذشته را احیا کند. برای این منظور لازم است کمکهای فنی و الگوئی و متناسب با فرهنگ مصرفی کشور در اختیار تولیدکنندگان قرار گیرد.
نباید فراموش کرد که شیوه تولید کالاهای حصیری و تکنیک‌های به کار برده شده در تولید آن نسبت به گذشته تغییر چندانی نیافته است، ازاین‌رو لازم است پابه‌پای تجدید تولید این محصولات، نوعی کنترل کیفی و بهسازی مواد اوّلیه آن نیز صورت گیرد. تقویت و تشویق صنایع دستی متکی بر گیاهان مردابی می‌تواند به عنوان یکی از منابع درآمد مهمّ خانوارهای روستائی، به ویژه برای زنان و دختران در سنین فعال، باشد. بدیهی است که سازمان‌یابی توزیع آن از طریق شرکتهای تعاونی و برآوردن خدمات مورد نیاز متقابل از نکات برجسته توجه به این امر به شمار می‌رود. با حمایت از صنایع دستی حصیری که سنّت دیرینه‌ای در کناره‌های تالاب انزلی دارد نه تنها یک صنعت محلی و ملی احیا می‌شود بلکه فرهنگ مصرفی مردم، از کالاهای وارداتی مشابه به کالاهای محلی و کارآمد سوق داده شده، بدین‌ترتیب اقتصاد ناحیه‌ای بیش از پیش تقویت می‌گردد.

حمل و نقل در تالاب:

قبل از آن‌که حمل‌ونقل زمینی و استفاده از وسائط نقلیه موتوری عمومیت یابد حمل‌ونقل آبی در تالاب انزلی نه تنها اهمیت محلی داشت بلکه دارای ارزش برون‌مرزی نیز بود.
کشتیهای حامل کالا از بندرهای روسیه برای تخلیه بار و بارگیری کالاهای خود از طریق روگاههای موجود وارد تالاب شده خود را به پیربازار (پیش‌بندر شهر رشت) می‌رساندند و پس از تخلیه بارگیری مجددا از همان راه به دریا بازمی‌گشتند. با اتمام ساختمان اسکله و لنگرگاه انزلی و احداث موج‌شکن آن بتدریج رفت‌وآمد کشتیها به داخل تالاب متوقف شد. در مقابل آمدوشد قایقها برای حمل‌ونقل داخلی بویژه بعد از موتوریزه شدن قایقها تشدید یافت. اهمیت ارتباطی تالاب ضمن دارا بودن ارزش اقتصادی به دلیل موتوریزه شدن آن صدمات و ضایعات زیست محیطی فراوانی به بار آورده است. رفت‌وآمد قایقهای موتوری از یک طرف برای نقل‌وانتقال کالا، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. از طرف دیگر بسیاری از قایقها برای گشت و گذار در تالاب در حرکتند که توجّه به آنها نیز به جای خود حائز اهمیّت است.
هرچند که هردو مورد، ارزش اقتصادی خود را دارد، لیکن توجه به ایمنی و رعایت ضوابط زیست‌محیطی به ویژه از نظر ایجاد سروصدا و یا آلودگی آب به روغنهای سنگین و سبک نفتی از جمله مسائلی هستند که در بهره‌گیری از توان اقتصادی حمل‌ونقل تالاب باید مورد توجه قرار گیرند.
برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی ناشی از سروصدا و آلودگی شیمیایی حاصل از رفت‌وآمد قایقها همچنین برای اینکه گردش امر ارتباطات آبی معمول بر روی تالاب در شکل خود دچار اختلال نگردد، می‌توان مسیرهای حمل‌ونقل و رفت‌وآمد قایقها را با تهیه نقشه‌های مربوط بدان مشخص ساخت و هریک از مسیرها را به مقاصد و هدفهای معین اختصاص داد.

بهره‌برداری از رسوبها:

حوضه آبریز تالاب انزلی محل رسوب‌گذاری نهشته‌های ریز و نرمی است که رودهای منتهی به آن در کف تالاب بر جای گذاشته‌اند. این رسوبها به سبب همراه داشتن مواد معدنی که گاه از نقاط دوردست به تالاب آورده می‌شوند ارزش کاربردی زیادی برای تقویت زمینهای زراعی به صورت کود دارند. رسوبهای موجود در کف تالاب عمدتا از ذرات نرمی تشکیل یافته‌اند که به همراه ماسه‌های نرم بستر تالاب و عناصر گیاهی تخمیر شده در آن قابلیت رویش فراوانی دارند. انباشتهای رسوبی موجود در کف تالاب که به هنگام لایروبی جابه‌جا می‌شوند می‌توانند برای استفاده در مزارع اطراف به کار روند. این انباشتها اگر هم به‌طور مستقیم دارای ارزش اقتصادی نباشند، بطور غیرمستقیم می‌توانند در بالا بردن بازدهی محصولات کشاورزی در زمینهای اطراف کمک مؤثری به شمار آیند.

ارزش فراغتی و جهانگردی:

تالاب انزلی با جزایر متعدد خویش دارای چشم‌انداز بسیار زیبائی است که مشتاقان طبیعت را به خود جلب می‌کند. وجود جاذبه‌های طبیعی در تالاب از یک سو و نیاز فزاینده شهرنشینان به استفاده از طبیعت از سوی دیگر کشش عظیمی میان عرضه و تقاضای فراغتی در تالاب بوجود آورده است.
به راه انداختن برخی امکانات و تأسیسات مربوط به فعالیتهای فراغتی در تالاب می‌تواند زمینه اشتغال فراوانی برای ساکنان کناره‌های تالاب فراهم سازد. توان جهانگردی و فراغتی موجود در تالاب را می‌توان با تقاضای عظیم آن در شهرهای ساحلی گیلان و مازندران ارتباط داد و از آن برای بهبود شرایط زندگی و فعال‌تر کردن محیط اقتصادی تالاب استفاده کرد. حضور انبوه جمعیت مسافر و افراد غیر بومی می‌تواند در به جریان انداختن چرخهای اقتصادی فعالیت در زمینه‌های حمل‌ونقل، اقامت، مصرف کالاهای تولیدی و صنایع دستی و دیگر موارد، بطور جدی مؤثر باشد.
سازماندهی سفرها و گشت و گذارها، در صورت برخورداری از یک نظم سیستماتیک و برنامه‌ریزی اصولی می‌تواند انبوهی از فعل و انفعالات اقتصادی را به حرکت درآورد و در زنجیره‌ای از مناسبات اقتصادی با یکدیگر
ص: 344
قرار دهد.
لازمه تبدیل این توان بالقوه به توان بالفعل، داشتن یک آگاهی درست از کمّ و کیف جریانهای فراغتی و مستلزم ایجاد تأسیسات ساده‌ای در زمینه‌های خدماتی اقامتی و پذیرائی می‌باشد. بدیهی است با سرمایه‌گذاری اندک در زمینه‌های فوق و تشویق سرمایه‌های کوچک محلّی و جلوگیری از انحصارات و اعمال نفوذ سرمایه‌های کلان برای سودبری فراوان می‌توان اقتصاد ناحیه تالاب را از بعدی دیگر مورد استفاده قرار داد.
نظارت بر توزیع عادلانه امکانات و پراکندگی متناسب خدمات عرضه شده در زمینه‌های فراغتی و کنترل و هدایت درست ولی غیرمستقیم آن توسّط مدیران ورزیده و کارآمد در سازمان مراکز ایرانگردی و جهانگردی از حساسیت ویژه‌ای برخوردار است. این بخش از فعالیت اقتصادی تالاب، زمینه پایان‌ناپذیری از توان اقتصادی محیط است که با گذر زمان، بازدهی و حجم آن بیش از پیش تنوّع و افزایش می‌یابد. بدیهی است که سهم اشتغالات و حجم مبادله کالائی و خدمات را از طریق این بخش نباید نادیده گرفت. تقویت نقش فراغتی و جهانگردی تالاب از جمله سازنده‌ترین و کارآمدترین بخشهای اقتصادی آن به شمار می‌رود.
از آنچه که گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که حفظ و نگهداری تالاب انزلی به‌عنوان یک سرمایه ملّی و محلّی نه یک وظیفه که یک رسالت تاریخی برای تمام کسانی است که خود را در قبال جامعه مسئول می‌دانند. زمینه‌های اشاره شده در این بخش، فقط شاخصهای عمده‌ای از توانهای فراوان اقتصادی تالاب هستند. هرچه این زمینه‌ها بازتر شوند و حیات و فعالیت در آن گسترش یابد مسلما زمینه‌های بهره‌برداری جدیدتری نیز به وجود خواهند آمد. تنها از طریق یک چنین شناختی است که می‌توان محیط اقتصادی تالاب را به یک محیط فعال تبدیل کرد و با بهره‌گیری از امکانات آن، تالاب را به دلیل نیاز وسیع بدان، از آسیب و خطراتی که متوجه آن است حفظ کرد.
رها کردن تالاب به حال خود یعنی پوشیده ماندن توانها و ارزشهای بالقوه موجود در آن و عدم استفاده از این توانها یعنی نشان دادن ضعف و انفعال فرهنگی و عجز در مقابل طبیعت و سرانجام کمک به مرگ تدریجی تالاب.
حرکت در باززنده‌سازی تالاب انزلی و جلوگیری از به هدر رفتن توانهای اقتصادی عظیم آن پویشی است که نشان‌دهنده قدرت خلّاقیّت و ابتکار انسان است. با بهره‌گیری از امکانات فنی وسیعی که در اختیار داریم، جای دارد با استفاده درست و اصولی از تالاب انزلی حیات آن را نیز در گردش طبیعی و دور از آلودگیهای ناشی از روند صنعتی شدن، تداوم بخشید. رسیدن به چنین هدفی نه تنها به نیّت خوب و حسن نظر زیاد، بلکه به حوصله و مدیریّت بنیادی و واقع‌گرایانه نیاز دارد.

روند کاهش سطح تالاب انزلی در پویه تاریخ‌

فوائد و ارزشهای مادی و معنوی تالابها هیچ‌گاه با ارقام پولی و در معیارهای اقتصادی قابل سنجش نیست اما متأسفانه در فرایند رشد جمعیت و توسعه اقتصادی، به ویژه در کشورهای جهان سوم، تالابها نخستین قربانیان اهداف ترقی و پیشرفت محلی بشمار رفته و فعالیتهای انسانی در راستای اقدامات عمرانی و نیل به توسعه، چنان در تخریب آنها مؤثر بوده است که اکنون شاهد ناپدید شدن و یا انهدام تدریجی این اکوسیستمهای حیاتی می‌باشیم. از زمانهای دور، تالابها همواره به عنوان اراضی بلامصرف، ناسازگار و مضر برای تندرستی و سلامت و منشأ بروز بسیاری از امراض واگیر تلقی شده‌اند. چنان‌که مرداب انزلی را از عواملی بشمار می‌آوردند که بدی آب و هوای منطقه را تشدید می‌کرده است.
هرچند تالاب در روند تکاملی خود به بستری خشک و عاری از آب مبدل می‌شود اما فعالیتهای انسان چنان که در تالاب انزلی شاهد آن هستیم، این روند را تسریع نموده و آن را به مرگ زودرسی مبتلا نموده است. انسانهای این دیار با فعالیتهای مخرب خویش در تخریب مستقیم (عملکرد در خود ناحیه) و یا به طور غیرمستقیم (در حوزه آبریز و در مسافاتی بس دورتر) با اعمالی نظیر سدسازی بر رودخانه‌های ورودی، جنگل‌تراشی، انحراف آب جاری جهت مصارف آبیاری و نیز جداسازی و خشک نمودن آن در اثر زهکشی، حفاری، لایروبی، تخلیه انواع فاضلابها و زباله‌های شهری و صنعتی و غیره به همراه صید و شکار بی‌رویه، تعادل اکولوژیک جهت ذخائر جانوری و حیاتی و زنجیره‌های غذائی در تالاب را برهم زده و ارزشهای ذاتی و اقتصادی آن را از بین می‌برند. به عبارت دیگر می‌توان ادعا نمود که فعالیتهای انسانی به جهت بهره‌گیری از الگوهای رشد اقتصادی، تالاب انزلی را به عنوان یک مخزن و سرمایه بیولوژیکی در مرحله انهدام قرار داده است.
در بررسی تغییراتی که در تالاب انزلی به وقوع پیوسته، صرفنظر از مشاهدات ظاهری و یا گزارشهای علمی موجود در سالهای اخیر، مدارک و اسناد تاریخی قابل دسترس و مستند و نیز اظهارات معمّرین منطقه در کلیه موارد، دلالت بر کاهش سطح و در نتیجه مرگ زودرس تالاب می‌نماید.
جهانگردان سفرنامه‌نویس داخلی و خارجی و محققین متعدد در کتابها و گزارشهای خویش اشارات زیادی به تالاب انزلی نموده‌اند که ذکر کلیه آنها در این مبحث نمی‌گنجد و هدف از ذکر برخی از مطالب نیز تنها به دلیل آشنائی با رخدادهای اسف‌انگیزی است که در صد سال اخیر بر این پدیده حیات‌بخش منطقه وارد شده است. حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی (م. م. لاهیجی) در کتاب جغرافیای گیلان، مرداب (تالاب) انزلی را عبارت از برکه وسیعی دانسته که آبهای حدود چهل و شش رودخانه به آن وارد شده و دو حاشیه باریک شنی، آن را از بحر خزر جدا ساخته است. او می‌نویسد:
«آب مرداب در موقع طغیان رودخانه‌ها شیرین و قابل آشامیدن است و فقط در حوالی انزلی و میان پشته‌شور می‌باشد ... عرض مرداب از پیربازار تا انزلی 10 کیلومتر و طول آن از مغرب به مشرق 30 کیلومتر می‌باشد و تمامی این مقدار طول به زبانه‌های خاکی منتهی می‌شود که فاصله بین دریا و مرداب بوده و آن نیز به وسیله یک بغاز از وسط قطع و به دو نیمه مساوی تقسیم می‌گردد.
عرض بغاز 540 متر و سه برابر همین مقدار طول آن است یعنی 1620 متر است. عمیق‌ترین نقاط مرداب 80/ 2 متر است ولی عمق متوسط آن حدود 90- 30 سانتیمتر است ... باوجوداین عمق مرداب به واسطه این دو موج‌شکن، کشتیها می‌توانند داخل آن شده و محفوظ بمانند ... در دیگر نقاط مرداب نیز جزایری است که به تدریج آنها را خشک و تبدیل به مزارع و باغ نموده‌اند.»
ص: 345
«رابینو»، که در سالهای 12- 1906 میلادی سمت کنسولی را در گیلان بر عهده داشته با ذکر یادداشتها و نوشته‌های دیگر کسانی که دیداری از تالاب نموده‌اند در کتاب خویش اشارات جغرافیائی دقیقی به این مکان دارد که ذکر آنها بی‌مناسبت نمی‌باشد. او می‌نویسد:
«... مرداب همیشه در حال خشکیدن است. به نظر می‌رسد که ارتفاع آن به حد شگفت‌آوری پائین‌تر از سطح دریاهای آزاد است. در طول سال در مدخل مرداب آنجا که ساحل شنی تقریبا وسیع می‌شود، درخت و جنگل بنظر می‌رسد ولی قسمت شرقی تقریبا به صورت خرابه‌ای دیده می‌شود.» رابینو در ادله نقل چنین جملاتی از جیمس بیلی فریزر جهانگرد انگلیسی که در سالهای 34- 1821 از تالاب گذر نموده اظهار می‌دارد که:
«... جزیره‌ای که معمولا کشتیها در آن لنگر می‌اندازند قلم‌گوده نام دارد که در امتداد خارجی یا جنوبی و انتهای شرقی ساحل گسترش یافته و معبری عمیق شبیه به رودخانه‌ای که 125 متر عرض و طول زیادی دارد به جا می‌گذارد.»
شرایط مناسبی که تالاب جهت پهلو گرفتن کشتیها داشت باعث گردید که بارها سربازان روسی از این طریق و از سوی رودخانه پیربازار به رشت و گیلان وارد شده و به چپاول بپردازند. «ن- فیلیپو» در کتاب «جغرافیای دریائی کاسپین» به لشکرکشی سربازان روسی به امر پطر کبیر در سال 1722 میلادی و پیاده کردن مهمات و نفرات در پیربازار اشاره می‌کند و رابینو می‌نویسد که قوای روس با دو کشتی کهنه تحت فرماندهی کلنل شیبوف به قصد اشغال این ناحیه عزیمت نموده و با کشتی از انزلی به پیربازار رفت. قبلا نیز در سالهای 1636، 1660 و 1667 روسها چند بار گیلان را مورد تجاوز قرار دادند و بعدها در ساحل غربی مرداب قلعه‌ای به نام اکاترینوپل ساختند که بدون شک همان است که «کوک» ویرانه‌های آن را در سال 1746 در نزدیکی گوراب گسگر دیده است. زمانی که مجددا در ربیع الاول سال 1220 هجری قمری (1805 میلادی) روسها در انزلی قوای خود را سوار کشتیها نمودند تا از راه پیربازار به سمت رشت پیشروی کنند تفنگداران گیلان به فرماندهی میرزا موسی منجم‌باشی حاکم گیلان در پیله‌داربن آنها را متوقف ساخته مجبور به عقب‌نشینی نمودند. طبیعی است که کم‌عمق بودن تالاب در این زمان عامل مهمی در ایجاد مشکلات حمل‌ونقل مهمات روسها بشمار می‌رفته و در شکست آنها نقش عمده‌ای داشته است. «اس. جی. گملین» نیز که در سالهای 72- 1770 به مسافرت در شمال ایران پرداخته می‌نویسد: کشتیهای روسی، به رودخانه پیربازار، واقع در کرانه جنوبی مرداب انزلی وارد شده در آنجا بارگیری می‌کردند. «بوهلر» از معلمین فرانسوی دار الفنون که در سال 1852 و در زمان ناصر الدین شاه در این کشور بسر می‌برده حد اکثر عرض تالاب را از انتهای رود پیربازار تا انزلی 3 فرسخ و نهایت طول آن را بین شرق و جنوب و مابین شمال و غرب پنج فرسخ و نیم ذکر کرده است. حد اکثر عمق اظهار شده توسط او یک ذرع و نیم الی دو ذرع است.[225] در سفرنامه ایران و روسیه تألیف ملگونف روسی که طی سالهای 60- 1858 میلادی به تشریح جنبه‌های جغرافیائی نواحی شمال ایران پرداخته اشاره شده است که «به علت گودی کم مرداب بین 4 تا 8 قلاج (واحد طولی معادل درازای هردو دست) کشتی قادر به دخول در مرداب نیست و تنها می‌توان از سمت میان پشته به انزلی رسید.» میرزا ابراهیم مؤلف سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان و ... که در سال 1276 هجری (معادل 1860 میلادی) از این منطقه گذر نموده است چنین می‌نویسد: «از شهر رشت به سرحد انزلی پنج فرسخ می‌باشد. یک فرسخ از روی خشکی به پیربازار و از آنجا به کشتی سوار شده، روی آب رودخانه و مرداب که دریاچه باشد، پنج فرسخ است به انزلی.»[226]
در سالهائی که عمق تالاب انزلی رو به کاهش گذاشته ورود کشتیهای بزرگ به آن امکان‌پذیر نبوده باز هم ارتباط بین رشت و انزلی از راه آبی آن صورت می‌گرفت. ابراهیم فخرائی در مورد این ارتباط آبی می‌نویسد:
«مسافرین و کالاهای بازرگانی وسیله کرجیهای بادبان‌دار، یا یک نوع کشتی تجاری کوچک که بارکاز نام داشت از انزلی به پیربازار می‌رسیدند.» و سپس توضیح می‌دهد که انتهای مسیر بارکاز تا دهانه رودخانه بود و از آنجا مسافرین را به علت کمی عمق رودخانه به کرجیها منتقل می‌کردند و به بندر پیربازار می‌رسانیدند. کرجیها و مسافرین رشت به انزلی که می‌بایست برخلاف جریان آب حرکت کنند وسیله چند نفر «مزدور» که شانه‌هایشان را به وسیله طناب به هم بسته بودند تا محل توقف بارکاز کشیده می‌شدند و این عمل زبیلاکشی نام داشت. خانم کارلاسرنا جهانگرد ایتالیائی که در سال 1878 میلادی از تالاب انزلی دیدن کرده است به «لتکه» یا قایقهای بزرگی اشاره می‌کند که هم توسط پارو و هم وسیله بادبان حرکت می‌کردند و قادر بودند 12 نفر مسافر را در شرائط مساعد بودن باد طی دو ساعت از پیربازار به انزلی که به عقیده او 12 مایل مسافت داشته برسانند.
در سال 1915 میلادی، عمق تالاب در طرف شرق مقابل دهانه (روشن آب) و در جنوب مقابل دهانه (پیربازار) 30 سانتی‌متر و در مقابل رودخانه بهمبر 2 متر بوده است و عمق آب در قسمت اخیر در سال 1930 به کمتر از 1 متر رسید و عمق متوسط تالاب حدود 60 سانتی‌متر بوده است.[227] گزارشهای مدون و مستند دولتی حد اکثر میزان عمق آب در بخش غربی را بیش از 5/ 2 متر ذکر می‌نمایند. طبق نظر «کیمبال» محقق خارجی و همچنین طرف قرارداد سازمان حفاظت محیط زیست ایران در سال 1345 مساحت تالاب با حواشی مرتعی آن‌که در زمان بالا آمدن آب حالت غرقابی پیدا می‌کند، حدود 218 کیلومتر مربع بوده است. گزارش دیگری که توسط سازمان تحقیقاتی شیلات به چاپ رسیده مساحت آن را در سال 1350 بین 9500 تا 19100 هکتار نشان داده است. در گزارش مقدماتی عمران دشت گیلان و فومنات، طول تالاب را 25 کیلومتر و عرض آن را 3 کیلومتر دانسته‌اند که مساحتی حدود 69 کیلومتر مربع در کناره و 120 کیلومتر مربع را در خارج از حدود کناره داشته است و براساس برداشت پلانیمتریک از نقشه‌های 000، 20/ 1 سال 1346 وسعت آن 257
ص: 346
کیلومتر مربع (در اراضی زیر منحنی تراز 25- متر که حدود 90 درصد از اراضی با خصوصیات تالابی را دربر می‌گیرد) اعلام شده است.[228] متأسفانه گزارشهای متعدد سازمانهای دولتی و کارشناسان بخشهای مختلف مساحت دقیقی از تالاب انزلی را به دست نمی‌دهند ولی آنچه که عیان و آشکار بوده و تنها تا چند سال قبل یعنی پیش از آثار مشهود پیشروی آب خزر بر تالاب به عینه مشاهده می‌گردید، نابودی و انهدام سریع تالاب بوده است و در برخی از بخشهای آن، تنها گیاهان به سان یک مزرعه آماده درو در یک عمق بسیار کم از آب و عمدتا در وضعیت مرتعی در حال خشکیدن خودنمائی می‌کردند و در حال حاضر با تغییرات سطح آب دریا، بسیاری از مناطق حاشیه که خشک شده و یا در حال خشک شدن بودند با عمق قابل ملاحظه‌ای به زیر آب رفته و حیات دوباره‌ای به دست آورده‌اند.
چون شناخت عوامل مؤثری که موجبات کاهش عمر طبیعی تالاب و در نتیجه مرگ زودرس آن را فراهم می‌سازند حائز اهمیت فراوان است لذا با رعایت اختصار به بررسی عوامل مزبور می‌پردازیم:

علل مرگ تدریجی تالاب‌

اشاره

مهمترین عوامل مؤثر در کاهش سطح تالاب انزلی و بروز مرگ زودرس آن عبارتند از: کاهش سطح آب دریای خزر، رسوبگذاری و افزایش گیاهان آبزی، آلودگیها، استفاده از سموم و کودهای مختلف در فعالیتهای زراعی و بهره‌برداری بی‌رویه از منابع و ذخایر آبزی در اشکال صید و شکار.

تغییرات تراز آب دریای خزر:

تالاب انزلی به‌طور کلی تحت تأثیر نوسانهای سطح آب دریای خزر قرار دارد. با توجه به این‌که تغییرات سطح دریا در تکوین تالاب نقش اصلی را داشته، بسیاری از خصوصیات فیزیوگرافی و جنس خاک کف و کناره‌های آن می‌تواند با نوسانهای دریا توجیه شود، مطالعات انجام شده در این رابطه نشان می‌دهد که وضعیت آبی تالاب نیز در شعاع قابل ملاحظه‌ای همواره با این نوع تغییرات نوسان داشته است. از مهمترین آثار عقب‌نشینی آب دریای خزر در گذشته خشک شدن نواحی اطراف غازیان، جزیره میان پشته، کناره‌های بلوار و مناطق دیگر انزلی بوده که سبب کشش آب تالاب به‌طرف دریا و سرعت بخشیدن به خشک شدن آنها گردیده است.

رسوب‌گذاری و افزایش رشد گیاهان آبزی:

مقادیر زیادی از رسوبهای تالاب انزلی مربوط به محیط خارج، یعنی رودهای منتهی به آن است. با توجه به این نکته که تالابها اصولا دارای ساختار شدید رسوبی می‌باشند، تغییرات و دگرگونیهای اساسی تالاب انزلی را می‌توان ناشی از رسوبگیری آن دانست.
سرعت چنین فرایندی، توأم با رشد گیاهان نقش اصلی را در ایجاد مناطق ماندابی، پیوستگی اراضی و تبدیل به جزایر کوچک و بزرگ یا به اصطلاح محلی «گوده» ایفاء می‌نماید. ایجاد جزایر یا گوده‌ها در تالاب دقیقا در اثر رسوبگذاری توسط رودخانه‌هاست و اگر خانم کارلاسرنا در 120 سال قبل به تراکم روزافزون رسوبها اشاره می‌کند بیراه نیست. جزایری نیز که رابینو از آنها نام می‌برد اکنون یا وسعت گرفته‌اند و یا با پیوستن به اراضی خشک کناره از محیط آبی پیرامون آنها اثری دیده نمی‌شود. اگر در سال 1915 میلادی در این گستره آبی تنها 10 جزیره وجود داشته، در روند خشک شدن تدریجی تالاب، به سال 1937 تعداد مزبور تا 22 جزیره افزایش یافته است و در حال حاضر جز چند جزیره (گوده) بزرگ بقیه به خشکیهای مجاور متصل شده‌اند.
لذا با تسریع رسوبگذاری توسط رودها که از سالهای بسیار دور تداوم داشته و به یاری عوامل دیگر، عمق تالاب کاهش یافته و آثار متعددی در این اکوسیستم بر جای گذاشته است که نخستین نتیجه آن برهم زدن شرایط زیستی و ترکیب گونه‌های جاندار آن است و با به وجود آمدن شرایط باطلاقی، فعالیتهای زیستی موجودات آبزی به شدت کاهش می‌یابد. مسلم است که رسوبها به دلیل دارا بودن مواد مغذی مناسب رشد گیاهان به گسترش آنها کمک می‌نمایند. هرچند از یک سو، رویش گیاهان آبزی در محیطهای آبی نظیر تالاب انزلی امری طبیعی به شمار می‌رود و تداوم زندگی حیاتی موجودات در این پهنه آبی، در شرایط متعادل، به وجود گیاهان وابسته است اما از طرف دیگر ازدیاد گیاهان مزبور همواره از مهمترین عوامل مرگ این اکوسیستم به شمار آمده است. در واقع، بیش از 83 درصد از سطح کل تالاب پوشیده از انواع مختلف گیاهان آبزی است و می‌توان گفت که اکوسیستم تالابی در مرحله تبدیل به اکوسیستم گیاهی قرار گرفته و بخش وسیعی از آن به شکل مزرعه آماده درو درآمده است! در حقیقت، گیاهان و رسوبها دور تسلسل بسته‌ای را در تالاب تشکیل می‌دهند. گیاهان با انجام عمل صافی و کاهش جریان آب، باعث رسوب مواد معلق ورودی از طریق رودها شده و شرایط را جهت رشد و تکثیر گیاهان ریشه‌داری نظیر نی مساعد می‌کنند و خود این گیاهان متقابلا عمل رسوبگذاری را تشدید می‌نمایند.
رسوبها و گیاهان هریک به سهم خود، از نفوذ نور خورشید در آب که برای ادامه حیات موجودات زنده لازم است ممانعت به عمل می‌آورند. با پوشیده شدن سطح آب از گیاهان و کدر شدن از ذرات معلق رسوبی، اکسیژن محلول در آب کاهش می‌یابد و با کم شدن عمق، قابلیت حمل اکسیژن از دست می‌رود. خلل و فرج سنگها در بستر آب به وسیله رسوبها مسدود می‌شود و زیستگاههای کفزیان و دیگر جانوران آبزی از بین رفته و برانش ماهیان به رسوبگیری مبتلا می‌گردد. تخم ماهیان را رسوبها می‌پوشانند و در زیستگاههای پرندگان مهاجر آبزی اختلال ایجاد کرده که موجب می‌شوند که آبگیرها قطعه‌قطعه بر جای بمانند. اراضی زراعی حاشیه نیز غرقابی می‌شود و کف مجاری بالا آمده و نهایتا مسیر رودها تغییر پیدا می‌کند. مشکلاتی که در سالهای اخیر به نام غرقابی اراضی حاشیه تالاب بروز نموده، دقیقا مربوط به رسوبهاست، چون با انباشته شدن آنها در دهانه‌ها، مجاری ورودی مسدود می‌گردد و با طغیان آب رودها به خصوص در ایام بارندگیهای سنگین و طویل المدت و عدم ظرفیت تالاب، آبها برگشته به اراضی حاشیه و بالادست سرریز می‌شوند؛ چنانچه این امر با فصل زراعت همزمان باشد خسارات اقتصادی فراوانی برجای می‌گذارد. از دیگر سو، گذرگاههای آبی به مرور کم‌عمق‌تر شده و ادامه تردد روستائیان مقیم حاشیه تالاب را که به وسیله قایق رفت‌وآمد می‌نمایند دشوار می‌سازد.
ص: 347

تبدیل اراضی و زهکشی:

در روند کاهش عمق و خشک شدن اراضی حاشیه تالاب، ساکنین آبادیهای پنجاه‌گانه آن با شتاب زیاد تلاش زیانبخشی را در جهت تبدیل اراضی به باغهای میوه و گل و مزارع مختلف آغاز کرده‌اند، به ویژه در شهرستان انزلی به سبب محدود بودن زمین و کیفیت مناسب خاک این تلاش بیشتر به چشم می‌خورد. تبدیل اراضی به باغ و مزرعه بدون توجه به عوارض و پی‌آمدهای آینده و تنها بر اثر منافع آنی اقتصادی نه تنها در درازمدت معیشت کشاورزان را مختل می‌نماید بلکه به سلامت محیط زیست آنان نیز صدمات غیر قابل جبرانی وارد می‌سازد. آمارهای مختلف نشان می‌دهند که در طول زمان گستره آبی تالاب کاهش یافته اراضی حریم آن مورد تجاوز قرار گرفته است. با گران شدن بهای برنج و نیاز شدید مردم به اشتغال و کار تجاوز به حریم تالاب شدت یافته به طوری که طی دهه 1360 در حدود 000، 23 هکتار از مناطق مزبور به زیر کشت برده شده است. تنها در سال 1365 حدود 250 هکتار از اراضی از طریق تصرف عدوانی زیر کشت رفته است.[229] اما عکس العمل طبیعت به صورت غرقه شدن اراضی کشاورزی در آب ظاهر شده که از سال 1356 با بالا آمدن تراز آب دریای خزر و به تبع آن تالاب انزلی آغاز گشته است. با توجه به کاهش شیب هیدرولیکی روگاها و رودهای ورودی، سیلابهای بهاری و زمستانی، محصولات کشاورزی در اراضی تصرفی را نابود کرده زیانهای هنگفتی به متصرفین وارد ساخته است.
از سوی دیگر، این‌گونه فعالیتهای زراعی به ویژه از زمانی که به صورت مکانیزه انجام می‌گیرد بر روی چرخه‌های حیاتی تالاب از نظر زیستمحیطی آثار سوئی به جای می‌گذارد، استفاده بی‌رویه از پمپهای آبیاری، گذشته از آن که سبب کاهش سطح آب تالاب می‌شود، هزاران بچه‌ماهی و تخم لقاح‌یافته را مکیده از محیط آبی خارج می‌سازد و آنها را به مزارع منتقل کرده تلف می‌نماید. سدهای ذخیره‌ای یا انحرافی در اشکال کوچک و بزرگ چه به صورت سنتی و چه به شکل مدرن بتونی از مهاجرت ماهیان تخم‌ریز ممانعت به عمل آورده و خود عاملی در کاهش آب تالاب است. لایروبی و زهکشی نیز در اشکال مختلف و توسط مردم یا نهادهای دولتی از دیگر مواردی است که ذکر آثار زیانبخش آنها موجب اطناب می‌باشد. آلودگیهای ناشی از این فعالیتهای زراعی در موارد کاشت، داشت و برداشت خود موجبات بروز اثرات مختلف اکولوژیک، زیستمحیطی است که در موقع خود توضیح داده می‌شود.

بهره‌برداری بی‌رویه در اشکال صید و شکار:

بهره‌برداریهای بی‌رویه و غیرمجاز از منابع جانوری تالاب انزلی، به ویژه در سالهائی که اعمال قوانین و ضوابط و کنترل متزلزل بوده، روندی چنان وحشتناک و روزافزون یافته است که برخی از گونه‌های جانوران تالاب را به کلی ناپدید کرده و بسیاری دیگر را در معرض خطر انقراض قرار داده است.
استفاده از انواع روشهای صید ماهی نظیر تور زیرآبی، پره، لاکش، سالیک، شاقول و قلاب و همچنین استفاده از سموم (هرچند که رواج کامل ندارد) با شدت و حدّت تمام توسط بومیان حواشی تالاب، علیرغم کاهش قابل ملاحظه آبزیان، کاستی نگرفته است.
وجود توده‌های انبوه ماهی در تالاب انزلی که نویسنده کتاب آدمها و آئینها در صد و بیست سال قبل و رابینو مؤلف ولایات دار المرز ایران در هشتاد و اندی سال پیش به آن اشاره کرده‌اند اکنون بسان سیمرغ و کیمیا، افسانه‌ای بیش بنظر نمی‌رسد. آمار و ارقام نشان می‌دهد که صید ماهی در تالاب در اوایل قرن حاضر تا 6 هزار تن نیز رسیده و در دهه دوم همین قرن، صیادان با بیش از 60 دستگاه تور پره صیادی که طول هرکدام به 650 متر می‌رسیده، هنگام صید در تالاب به ماهیگیری اشتغال داشته‌اند و صید ماهی در این گستره آبی ارزشمند که تا نیم قرن پیش سه برابر کل صید کنونی ماهیهای فلسدار سواحل جنوبی دریای خزر از آن استحصال می‌شده، امروزه به حدی کاهش یافته که از نظر آماری رقم قابل ملاحظه‌ای را تشکیل نمی‌دهد. طبیعی است که شدت گرفتن روند صید و عدم رعایت ضوابط بهره‌برداری معقول و منطقی تنها دلیل کاهش این ذخائر نیست بلکه آلودگیها و برهم خوردن تعادل اکولوژیک تالاب نیز به نامساعد شدن محلهای تخم‌ریزی و تولید مثل ماهیان کمک کرده است. هنوز مشاهده تعداد زیاد صیادان حرفه‌ای و غیر حرفه‌ای که از گوشه و کنار استان جهت صید به تالاب روی می‌آورند بارقه هرگونه امیدی را به بهبود وضع خاموش می‌سازد. جدا از کاهش سریع و شدید ذخائر ماهی در تالاب، امنیت موجود در آن جهت زیست موقت هزاران پرنده مهاجر دچار اختلال شده آنها را مجبور به ترک تالاب می‌سازد. هرچند تغییرات جمعیتی این پرندگان به شرایط متعددی همچون عوامل اقلیمی و یا حفاظت از آنها بستگی دارد اما کاهش جمعیت گونه‌های آبزی بومی نظیر طاووسک آشکار می‌سازد که روشهای مختلف صید و شکار جانوران مزبور در تالاب از عوامل عمده تهی شدن این زیستگاه مهم و شناخته شده بین المللی از کلیه زیستمندان وابسته به آن است. تیراندازی با اسلحه شکاری، ایجاد کومه‌نما- روژگیر، تعقیب با قایقهای موتوری، تور هوائی، دور کردن گوده‌ها و دیگر روشهای ابداعی شکارچیان بومی و یا سودجویان بی‌توجه چه به قصد ارتزاق و یا گذران معیشت و چه به منظور تجارت، تفریح و یا تفنن، امنیت و آسایش این جانوران خسته را که به قصد مناطق جنوبی کشور از هزاران کیلومتر دورتر پرواز کرده و برای استراحت در این نقطه رحل اقامت افکنده‌اند برهم می‌زند و آنها را مجبور به فرار می‌سازد. زیانبخش‌ترین اثر اینگونه شکارهای بی‌رویه انهدام اکولوژیکی برخی از گونه‌های پرندگان است که از نظر اقتصادی پی‌آمدهای سوئی دارد. باید توجه داشت که دیگر زمان صدور گونه‌های مرغوب مرغابیان و پرهای اردک وحشی به روسیه و سایر کشورها سپری شده است.

عوامل آلودگی و آثار آنها

در سطور بالا کم‌وبیش به عوامل آلودگی تالاب و آثار سوء آنها اشاره شد اما از آنجا که در این زمینه هراندازه بحث شود باز هم حق مطلب ادا نشده لازم می‌داند با شرح خطرات و آثار سوء ناشی از آلودگی تالاب ساکنان نقاط مزبور و مسئولان امر را بیشتر متوجه اهمیت مطلب کرده و عزم آنان را در مبارزه با عوامل آلودگی و جدیت در حفظ سلامت محیط تالاب راسختر نماید.
تالاب انزلی همواره از انواع آلودگیها که توسط افراد پدید می‌آمد رنج برده است. در دهه‌های اخیر، با افزایش جمعیت، توسعه شهرها و صنعتی شدن
ص: 348
سریع، بر میزان کمیت و کیفیت آلودگیها نیز افزوده شده است. در بررسی و شناخت منابع آلاینده این اکوسیستم آبی می‌باید از فاضلابهای شهری و خانگی، فاضلابهای صنعتی، مواد زائد جامد شهری و روستائی و پسابهای کشاورزی (کودها و سموم) نام برد. منابع فوق جریانهای آب ورودی به تالاب را آلوده ساخته و در بسیاری نقاط علاوه بر از بین بردن موجودات آبزی، سبب مهاجرت ماهیان و افزایش رشد گیاهان آبزی شده در نتیجه موجبات نامساعدتر شدن کیفیت آب را فراهم می‌نمایند.
فاضلاب کلیه منازل و سطوح شهری رشت و انزلی توسط فاضلابروها (اگو) به تالاب وارد می‌شوند. روگاهای تازه بکنده و سوسر پذیرای فاضلابهای بندر انزلی هستند و رودهای زرجوب و گوهررود نیز کلیه فاضلابهای شهر رشت را در نهایت به نام رودخانه پیربازار وارد تالاب می‌نمایند. این آبهای زائد که مواد آلی، میکروبهای بیماری‌زا و انواع آلاینده‌های دیگر را به همراه دارند از عمده‌ترین عوامل آلودگی منبع پذیرنده خود محسوب می‌شوند و سیستم حیاتی آن را مورد تهدید قرار می‌دهند. فاضلابهای خروجی از شهر رشت عمده‌ترین سرچشمه غنی‌کننده آبهای تالاب از نظر مواد آلی هستند که با ورود به حوضچه شرقی، میزان اکسیژن محلول در آب را به صفر می‌رسانند.[230] براساس گزارشهای موجود، هرسال فقط از طریق رود زرجوب حدود 931 تن ازت و 184 تن فسفر وارد تالاب می‌شود[231] و رودخانه پیربازار را به عنوان منبع اصلی تأمین فسفاتها در بخش شرقی معرفی می‌کند که حاوی 54 درصد بار فسفری ناشی از ورود فاضلابهای تصفیه نشده شهر رشت است.
کارخانه‌ها و واحدهای صنعتی مستقر در حوزه آبریز تالاب انزلی، رودهائی را که به تالاب منتهی می‌شوند به شدت آلوده ساخته سبب مرگ‌ومیر ماهیان و پرندگان مهاجر می‌شوند و خطرات دیگری را نیز ایجاد می‌کنند.
توسعه صنعتی شهرستان رشت از عمده‌ترین عوامل بروز چنین اختلالاتی در سیستمهای حیاتی تالاب بشمار می‌رود و متأسفانه ازدیاد قارچ‌گونه و روزافزون واحدهای تولیدی بدون سازگاری با محیط زیست گیلان و به ویژه عدم رعایت ضوابط و مقررات حفاظت محیط زیست این اختلالات را تشدید می‌نماید. چند واحد نظیر کشتارگاه صنعتی بندر انزلی و یا کارخانه تهیه پودر ماهی به‌طور مستقیم فاضلابهای خود را به تالاب تخلیه می‌نمایند و تعداد قابل توجهی واحد صنعتی و کارخانه بزرگ از طریق زرجوب و گوهررود به‌طور غیرمستقیم مواد آلاینده خود را در تالاب تخلیه می‌نمایند.[232]
پس از فاضلابهای خانگی و صنعتی، به عنوان عامل مخرب تالاب باید از زباله‌ها یاد کرد. مواد زائد جامد دفع شده توسط کلیه خانوارهای شهری و روستائی، صنایع، کارگاهها، مؤسسات تجاری، اداری، تولیدی، بیمارستانهای موجود در حوزه آبریز تالاب انزلی یا به‌طور مستقیم به مجاری آبی تخلیه می‌گردد و یا در اراضی و گودیهائی ریخته می‌شوند که در نهایت به‌طور غیرمستقیم و در اثر عوامل جوی به این منبع حیاتی راه پیدا می‌کنند. رود زرجوب حمل‌کننده شیرابه بیش از 250 تن زباله روزانه شهر رشت است؛ به علاوه در مسیر خود به همراه گوهررود دهها تن از زباله‌های مربوط به اهالی حاشیه را به تالاب منتقل می‌کند. دیگر شهرها و روستاها نیز تنها مکان مناسب دفع انواع مواد زائد جامد خویش را در نهرها و رودهای منتهی به تالاب می‌دانند.[233]
ساختار زراعی منطقه و کشت غالب در آن یعنی برنج و نیاز به استفاده روزافزون از انواع کودها و نیز سموم با توجه به آفات متعدد و گوناگونی نظیر کرم ساقه‌خوار برنج و همجواری رودها و نهرها و زهکشهای طبیعی و مصنوعی منتهی به تالاب و وجود مزارع گسترده حاشیه آن، آلودگی آب را در ابعاد جدیدتری مطرح می‌کند و متأسفانه افزایش مصرف کودها و سموم مشکلات بیشتری را پدید می‌آورد که در ترکیب و تداخل با دیگر منابع آلوده کننده، تأثیر تشدیدکننده‌ای بر اکوسیستم تالاب انزلی می‌گذارد. در اینجا لازم می‌داند نگاهی گذرا به تأثیر کلی آلودگیهای مزبور بر اکوسیستم تالاب انزلی بیاندازد:

تأثیر آلودگیها بر اکوسیستم تالاب انزلی‌

بررسیهای مختلف کارشناسان در تالاب انزلی نشان می‌دهد که در اکثر بخشهای آن آلودگی بیش از حد مجاز وجود دارد. چنین آلودگیهائی که از منابع اشاره شده در سطور قبل وارد تالاب می‌شوند موجب تغییرات کیفی آن می‌شوند. اما آنچه بیش از همه بر آبزیان موجود در تالاب تأثیر می‌گذارد، کاهش اکسیژن محلول در آب است. اختلالات حاصله از آلودگیها، عمل سیستمهای آبزی را آشفته نموده و طی زمانی نه‌چندان طولانی، کمبود تنوع گونه‌ها در محیط تالاب را به دنبال داشته است. زیرا قدرت تطبیق‌پذیری اجتماعات آبزی با تغییرات شرائط محیط کاهش می‌یابد و طبیعی است که اگر قدرت انطباق از بین برود احیاء دوباره آن بسیار دشوار و غیرممکن است.
عوامل تشدیدکننده‌ای چون رشد سریع گیاهان شناور در اکثر نقاط تالاب از سوی دیگر مرگ زودرسی را به این موجودات تحمیل می‌کند به ویژه در شبها که حداکثر استفاده از اکسیژن محلول در تالاب صورت می‌گیرد.
میزان بسیار بالای رسوبهای ورودی به تالاب، عامل خفگی آب است؛ ذرات معلقی که از طریق مجاری ورودی در آب نفوذ می‌کنند آن را کدر می‌سازند و از رسیدن نور به سطح و اعماق جلوگیری نموده میزان فتوسنتز را که سبب تولید اکسیژن می‌شود کاهش می‌دهند. وجود فلزات سنگین در فاضلابهای صنعتی بسیاری از کارخانه‌ها سبب مسمومیت بیشتر آبزیان می‌شود و کشتارهای سهمگین آنها را به دنبال دارد که نمونه‌های آن را به کرات دیده‌ایم. آلودگی نفتی که گاهگاه آثار آن در رودها و تالاب مشاهده می‌شود و مربوط به سهل‌انگاری و یا برخی از حوادث ناخواسته است به صورت ورقه‌ای نازک سطح آب را می‌پوشاند و از تبادل اکسیژن بین آب و هوا جلوگیری می‌کند؛ از سوی دیگر
ص: 349
رشد سریع گیاهان آبزی مشکل عمده تالاب انزلی است.
سطح بدن و اندامهای موجودات آبزی را آغشته ساخته فعالیتهای حیاتی آنان را مختل می‌سازد. چنان‌که در سال 1350 ترکیدگی مخازن نفت شهر رشت در مجاورت رود زرجوب بخشهای وسیعی از رودخانه مزبور و تالاب را آلوده کرده زیانهای سنگینی وارد ساخت. از دیگر مشکلات مربوط به آلودگی تالاب و تداوم زیست آبزیان آن، استفاده روزافزون از مواد پاک‌کننده (دترجنتها یا شوینده‌ها) در روستاها و شهرهای حوزه آبریز است. متأسفانه در حال حاضر هیچ رودخانه و نهری وجود ندارد که به مواد مزبور آلوده نباشد. این مواد که برای شستشوی البسه و ظروف و غیره، حتی توسط زنان روستائی مورد استفاده قرار می‌گیرند با آب رودها و نهرها مخلوط شده طعم و بوی نامطبوعی به آب می‌دهند. آبهای آلوده به مواد مزبور نیز سلامت و حیات آبزیان را دچار خطر می‌سازند.
برشمردن کلیه آثار آلودگیها شاید در این مقال نگنجد اما آنچه که به شکل یک چرخه بسته در تداخل و ترکیب با دیگر عوامل آلاینده حیات آبزیان را دچار خطر می‌سازد و هم بر کاهش عمق و سطح تالاب تأثیر می‌گذارد فعالیتهای کشاورزی و به تبع آن استفاده از انواع کودها و سموم شیمیائی است.
چنان‌که اشاره شد، کشاورزان حاشیه تالاب و رودهای ورودی به آن، هرساله جهت تقویت خاک مزارع خویش، مقادیر قابل توجهی کودهای شیمیائی از نوع ازته و فسفاته مورد استفاده قرار می‌دهند که مقداری از آنها در آبیاریها و یا بارش شسته شده و به صورت آب ما زاد برگشتی وارد تالاب می‌شوند. در نتیجه، در ترکیبات شیمیائی آبها مواد فسفاته و ازته زیادی وجود دارد. این عامل خود در رشد گیاهان آبزی، که مشکل عمده تالاب انزلی به شمار می‌روند، تأثیری شگرف دارد.
با انباشته شدن مواد آلی در بستر تالاب و نیز کاهش عمق که با بالا آمدن مواد رسوبی منتقله به آن همراه است گیاهان موجود آن‌چنان‌که در سالهای اخیر مشاهده می‌شود سلطه خود را بر ناحیه مرکزی برقرار می‌کنند. مشخصه این مرحله که به نام یوتریفیکاسیون (غنی شدن) است تالاب انزلی را در وضعیتی قرار داده است که شاید نسلهای آتی قادر به مشاهده آن در شرائط کنونی نباشند. آن‌چه را که به‌عنوان الگو از مرحله توالی در تالاب انزلی شاهد هستیم بهترین معرف چنین فرآیند دگرگونی سریع است و اگر پیشروی آب دریای خزر در دهه اخیر، روند اضمحلال و تبدیل سریع آن را کندتر نمی‌نمود، شاید در زمانی نه‌چندان دور، جز مزارع، چمنزار و احیانا روستاهای پراکنده از این پدیده حیات‌بخش آبی در منطقه، آثاری بر جای نمی‌ماند.
نتیجه آن‌که هرچند اصولا اکوسیستمی نظیر تالاب انزلی محصول زمان است و حتی بدون تأثیر عوامل خارجی نیز با گذشت زمان دگرگون می‌شود اما اگر ساکنان اطراف تالاب از فشارهای نابخردانه و بیش از بار ظرفیت محیط بکاهند و به ترمیم آثار و عوارض سوئی که در دهه‌های اخیر بر تالاب انزلی وارد نموده‌اند بپردازند بی‌تردید، سالهای طولانی، این «و نیز سبز ایران» ارزشهای اکولوژیک و اقتصادی خود را پربهاتر حفظ خواهد نمود.
ص: 350
پرواز گروهی از کاکائیهای نقره‌ای بر فراز تالاب انزلی
کلبه ماهیگیران در تالاب انزلی.
گوشه‌ای از تالاب انزلی
کومه یا کلبه شکارچیان در تالاب انزلی.
انواع گیاهان آبزی نظیر نی برای پوشش زیر سقف بام خانه‌های شهری و روستائی به کار برده می‌شوند.
همچنین حصاربندی در اطراف خانه‌های روستائی و باغها از انواع نی انجام می‌گیرد و به‌طور کلی گیاهانی که در اطراف تالاب انزلی و سایر تالابها می‌رویند موارد استفاده زیادی دارند.
ص: 351

فصل دهم حیات وحش در گیلان‌

مقدمه‌

اشاره

از نظر حیات وحش، استان گیلان از مهمترین و ارزشمندترین زیستگاههای موجود در ایران بشمار می‌رود به طوری که از جنبه‌های زیبائی‌شناسی، بوم‌شناسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی (ژنتیکی)، آموزشی و تفرجی از چنان اهمیت زیادی برخوردار است که ارزش منطقه را از نقطه‌نظر جایگاه حیات وحش در ساختار و کارکرد اکوسیستمهای موجود در کشور خشک و نیمه‌خشک ایران کاملا توجیه می‌نماید. ازاین‌رو با دارا بودن این گنجینه‌های پراهمیت نسبت به دیگر نقاط مملکت نمونه‌ای کم‌نظیر است.
هرچند از حیث ترکیب ناحیه جغرافیائی، جانوران این استان، دقیقا متناسب با شرائط بوم‌شناسی این خطه از تنوع بسیار برخوردارند اما به سبب برآورده شدن منافع آنی برخی از سلاطین و متنفذین و ارضاء انگیزه‌های سودجویانه آنان و فقدان مدافعان قاطع، تعدادی از آنها به دلیل قتل عام در مقیاس وسیع در معرض خطر انقراض قرار گرفته‌اند. امروزه به مانند دیگر نقاط کشور حیات وحش گیلان در تنگنائی تاریخی قرار گرفته است. جدا از شکار بی‌رحمانه جانوران به کمک سلاحهای مدرن، کاهش و یا نابودی کامل جنگلها و پوشش گیاهی که به معنای کاهش و تنگی و یا نابودی زیستگاههای حیوانات است و نیز توسعه مناطق روستائی و شهری و آلودگیها عامل عمده دیگری از جهت به خطر افتادن و یا ناپدید شدن حیات وحش بشمار می‌رود. در نگرشی به شکل‌گیری مراکز و تجمعات انسانی و به همراه گسترش روستاها و تبدیل برخی از آنها به شهر، زراعت و دامداری به سوی اراضی پسکرانه کشیده شد و اراضی مرغوب زراعی که فضای پیرامون روستاها را تشکیل می‌دادند توسط پیکر شهر بلعیده شد. در این وضعیت، کشاورزی برای آن‌که قادر به ادامه
ص: 352
حیات باشد تدریجا به از بین بردن پوشش گیاهی طبیعی که در واقع همان زیستگاه اصلی و طبیعی حیات وحش باشد مبادرت ورزیده و عرصه زندگی را روزبه‌روز بر حیات وحش تنگ و محدودتر نمود. تحت شرایط مزبور جانوران باید به سمت مناطقی پناه می‌بردند که نه از قابلیت تبدیل به مناطق مسکونی برخوردار بوده و نه استعداد زراعت و دامداری داشته باشند.
در نتیجه، با توجه به این اصل که هرجانداری خواهان زیستگاه ویژه خویش است لذا جز مهاجرت و یا انقراض نسل برای حیات وحش راه دیگری باقی نمی‌ماند. از سوی دیگر انقراض و یا انهدام بیولوژیکی جانوران از تنوع اکوسیستمها کاسته و آنها را دستخوش تغییرات ناخواسته می‌نماید.
در بررسی علل کاهش جمعیت جانوران گیلان به این نتیجه می‌رسیم که صرفنظر از نیاز برخی از بومیان منطقه به ارتزاق از گوشت حیوانات غیر اهلی، هوی و هوس برخی از سلاطین در قرنهای گذشته موجبات نابودی جانوران وحشی را فراهم ساخته است. نمونه‌ای از این کشتارها داستان شکار شاه عباس صفوی به نقل از منابع معتبر نظیر تاریخ گیلان تألیف عبد الفتاح فومنی است. وی می‌نویسد:
«سی هزار تن مرد از شرق و غرب گیلان بسیج شدند تا مقدمات شکار را برای سلطان در جنگلهای رانکوه فراهم آورند و حیوانات را از هرقبیل به محل استقرار سلطان برانند. از سی هزار تن مردم بسیج شده، در سرمای شدید، دو هزار و هفتصد تن به قتل رسیدند و وقایع‌نگاران نوشتند که تعداد شکار آنقدر زیاد بود که در مسافتی طولانی از اجساد حیوانات تلها و پشته‌های متعدد بوجود آمد و گوشت جانورانی نظیر آهو و بز کوهی هم‌چون سنگ و خاک بی‌ارزش شده بود.»
در آثار و سفرنامه‌های متعددی که توسط محققین و جهانگردان مختلف نوشته شده به وفور حیات وحش در گیلان اشاره شده است.
خانم کارلاسرنا که در آخرین سالهای قرن 13 هجری به ایران سفر کرده در سفرنامه خود به وجود جانورانی نظیر ببر در گیلان اشاره کرده می‌نویسد:
«در دور و بر ساختمان چاپارخانه، که درختان کهنسال، به‌طور مطبوعی بر پیرامون آن سایه انداخته بود، گهگاه سرو کله حیوانات درنده، از جمله ببر، که در جنگلهای پهناور این منطقه فراوان است، زیاد یافت می‌شود» و در ادامه به حمله ببر به آشپز کاروان در کهدم نزدیک شهر رشت اشاره می‌نماید. ببر خزری که زیرگونه‌ای منحصر به فرد در سطح جهان بوده و اینک دهها سال است که از صفحه روزگار ناپدید شده در گیلان به فراوانی وجود داشته است چنان‌که در سفرنامه کاپیتان مکنزی ملاحظه می‌شود وی از فراوانی پوست این حیوان در منزل یکی از خانمهای لاهیجان اظهار شگفتی می‌کند و رابینو نیز به حضور این حیوان در ولایات رحمت‌آباد، شفت، طالشدولاب و دیگر مناطق استان اشاره کرده است.
پرندگان نیز به دلیل فراوانی و تعداد گونه‌هایشان همواره مورد توجه بیگانگان در گذر از این استان بوده‌اند و آنچنان در روح و ذهن این جهانگردان و یا مأمورین خارجی اثر گذاشته‌اند که در جای جای سفرنامه‌ها و یادداشتهایشان به آنها اشاره می‌کنند و جمعیت قابل ملاحظه‌شان را که نشانگر وفور نعمت بوده است می‌ستایند. رابینو در کتاب خویش از انواع جانوران گیلان نام می‌برد و به نوشته‌های اشخاصی نظیر گملین و مکنزی در مورد پرندگان وحشی اشاره می‌کند. گملین و مکنزی در کتابهای خود انواع این پرندگان را با ذکر نام لاتین آنها مورد شناسائی قرار داده‌اند. کارلاسرنا نیز در این باره می‌نویسد:
«دشت رشت پر از انواع شکار است. به ویژه قرقاول و اردک وحشی در اطراف این شهر فراوان دیده می‌شود. پرهای اردک وحشی رقم عمده‌ای از کالاهای صادراتی به باکو و روسیه را تشکیل می‌دهد. اهالی این شهر برای خوراک روزانه خویش نیز مقداری گوشت اردک مصرف می‌کنند ولی بیشتر اردکها را بار کشتیها کرده و به خارج صادر می‌کنند.» او در جای دیگر می‌نویسد: «روی دریاچه (مرداب انزلی) در فاصله کمی از رشت به سوی انزلی، به قدری اردک زیاد بود که با تور هربار صدتا صدتا می‌گرفتند.» حال اگر نظری به آمارهای پرنده‌شماری سازمان حفاظت محیط زیست بیافکنیم می‌بینیم ارقام آنچنان ناچیزند که قابل مقایسه با آمار و ارقام سالهای نه‌چندان دور نیستند. دیگر از آن جمعیت انبوه پرندگان اثری وجود ندارد.
دیگر انواع جانوران نظیر دوزیستان، خزندگان، سخت‌پوستان و برخی دیگر از آبزیان در معرض خطر انقراض قرار گرفته‌اند. علت عمده کاهش جمعیت آنان، استفاده از سموم و کودهای شیمیائی در امور زراعی و یا مصرف مفرط و غیر علمی سموم و کودها می‌باشد. به عنوان مثال، گونه‌هایی از آبزیان تجاری نظیر ماهیان سوف، سیم و سفید، به شدت کمیاب شده‌اند. همچنین اکثر پستانداران بزرگ مربوط به این استان، از جمله جانورانی هستند که نمونه‌های آشکاری از ناپدید شدن ژنتیکی و یا در پرتگاه انقراض واقع شدن را به نمایش می‌گذارند.

1- پستانداران‌

پستانداران هرچند از نظر تعداد گونه‌ها نسبت به دیگر گونه‌های جانوری نظیر پرندگان جمعیت کمتری را شامل می‌شوند اما به لحاظ ویژگیهای اکولوژیک و اهمیتشان در زنجیره غذائی و برقراری تعادل حیاتی در اکوسیستمهای مختلف استان گیلان، از ارزشها و اهمیتهای بسیاری برخوردار می‌باشند؛ بدین جهت معرفی و ذکر مشخصات برخی از آنان ضروری به نظر می‌رسد:

1- 1- مرال[234]

بزرگترین گوزن ایران بشمار می‌رود و متأسفانه به دلیل شکیل بودن و دارا بودن شاخهای بلند و زیبا و گوشت قابل ملاحظه‌ای که عرضه می‌نماید، آماج تیر شکارچیان قرار گرفته و جمعیت آن به شدت کاهش یافته است. مرال در جنگلهای نواحی کوهستانی زندگی می‌کند و در تابستان تا ارتفاعات زیاد بالا می‌رود و در زمستان پائین می‌آید. رنگ مرال به‌طور کلی قهوه‌ای تیره است و
ص: 353
بچه این جانور خالهائی بر روی بدن دارد که ممکن است تا چندین سال باقی بماند. از مشخصات کلی زندگی اجتماعی این جانور، تشکیل گله‌های کوچک و بزرگ به رهبری یک ماده مسن است و نرها جز در فصل جفتگیری به‌ندرت در گله دیده می‌شوند. زیستگاه اصلی این جانور که به نام «گاو کوهی» نیز معروف بوده و در گیلان به آن «گونج» و گاهی اصطلاحا «گاو» نیز گفته می‌شود، در ارتفاعات کوهستانی نقاط جنگلی تالش است و متأسفانه شکار مفرط آن تعداد جمعیت آن را چنان کاهش داده که در تنها زیستگاه باقیمانده این حیوان در ارتفاعات سوباتان در تالش بیش از 20 رأس دیده نشده است.
حال آن‌که در گذشته تعداد کثیری مرال یا گاو کوهی در نواحی تالش وجود داشته‌اند. نویسندگان شرح حال تیمور لنگ از جمله مارسل بریون از قول او نوشته‌اند در نواحی تالش مرالها چنان زیاد بوده‌اند که از آنها به عنوان حیوانات باربر برای حمل‌ونقل استفاده می‌شده است. کاپیتان مکنزی نیز در سفرنامه خویش از دیدار سر یک گوزن بزرگ ده‌شاخ در شرق گیلان یاد می‌نماید که در منزل یکی از بزرگان مشاهده نموده و دچار شگفتی شده است.
این امر نشان می‌دهد که توزیع جغرافیائی و پراکنش مرال بسیار وسیعتر از ناحیه فعلی بوده است.

2- 1- شوکا[235]

گوزن کوچکی است با بدن ظریف و پاهای باریک که قسمت پائین بدن او بلندتر از ناحیه شانه می‌باشد. ارتفاع بدن تا حد شانه بین 74- 64 سانتیمتر با دم خیلی کوتاه است. تغییر رنگ این جانور در اواسط پائیز شروع می‌شود و نرها در این فصل شاخ می‌اندازند. با تغذیه‌ای که از سبزه‌ها، برگها و پوست درختان و جوانه میوه آنها می‌نمایند طبیعتا زیستگاهی جز جنگلهای انبوه دارای علوفه زیاد ندارند. بیشتر در جنگلهای تالش زندگی می‌کنند. در زمستانها، همزمان با بارش برف به مناطق پائین‌دست مهاجرت می‌نمایند و در مسیر خویش مورد تهاجم شکارچیان واقع می‌شوند.

3- 1- گراز[236]

سر بزرگ، گردن کوتاه، بدن حجیم و سنگین با موهای کم و خشن و بلند که تا حدودی در این جانور متغیر است به همراه دندان نیش بالا در نرها که رشد نموده و از دهان خارج می‌شود و به طرف پهلوها و بالای پوزه امتداد پیدا می‌کند از مشخصات بارز گراز بشمار می‌رود. این جانور شب‌فعال، که همه چیز می‌خورد غالبا در زندگی گله‌ای مشاهده می‌شود. تعداد زاد و ولد زیاد که گاه به ده رأس نیز می‌رسد جمعیت فزاینده‌ای بوجود می‌آورد که طبیعتا با خسارت زیاد به محصولات کشاورزی همراه است و چهره مزاحمی به این حیوان می‌دهد. گراز یا خوک وحشی که در گیلان به نام «کله‌خوک» نیز نامیده می‌شود در مناطق پست جلگه‌ای، نیزارها، کنار رودها و مردابها و حتی جنگلهای حواشی آبادیهای استان در تعداد زیاد مشاهده می‌گردد.

4- 1- فک خزر[237]

این پستاندار، تنها گونه از گوشتخواران آبزی دریای خزر است. فکهای خزر هنگام زمستان به شمال این دریا و در موقع تابستان به جنوب آن مهاجرت می‌نمایند. از اینرو در تابستانها، می‌توان به سهولت آنها را در سواحل گیلان مشاهده نمود. این جانور به دلیل اسیر شدن در تورهای گسترده صیادان ماهی و صدمه‌ای که در تقلای رهائی به تورها وارد می‌نماید، مورد تنفر ماهیگیران بوده و توسط آنان به قتل می‌رسد.

5- 1- پلنگ[238]

پلنگ گوشتخوار دارای بدن دراز و باریک و دستها و پاهای قوی و دم‌دراز است. پوست این حیوان زمینه‌ای سفید با آثاری از زردی یا زرد و قرمز و زرد خاکستری دارد. تمام سطح پوست حتی در ناحیه دستها و دم از خالهائی به شکل گل پوشیده شده است. این جانور شب‌فعال نواحی پردرخت و صخره‌ای و نزدیک رودخانه‌ها را ترجیح می‌دهد. اما از نظر زیستگاهی، در کلیه نقاط جنگلی کوهستانی و در ارتفاعات نسبتا زیاد زندگی می‌کند. تعداد زیادی از پلنگهای گیلان توسط اهالی بومی مناطق امامزاده هاشم در جنوب رشت، دیلمان و تالش شکار شده‌اند. با توجه به تخریب زیستگاه علیرغم تعداد قابل توجه زاد و ولد (2 تا 3 بچه در سال) و افزایش جمعیت گراز که طعمه مطلوب پلنگ است اگر شکار این حیوان توسط روستائیان ادامه یابد نسل آن دچار انقراض خواهد گردید.

6- 1- سیاه‌گوش[239]

سیاه‌گوش با بدن کوتاه، ساقهای بلند و قوی و پنجه‌های خیلی پهن دارد.
انگشتان حیوان به وسیله پرده‌ای به یکدیگر متصل است. از مشخصاتی که او را از دیگر گربه‌سانها متمایز می‌کند رشته‌موهای سیاهرنگ روی نوک گوش اوست که نقش گیرنده صوتی را ایفاء می‌کند. این جانور که اغلب خرگوش، پرندگان، جوندگان و گاوبچه‌های مرال و شوکا و بره‌های کوچک را شکار می‌کند در جنگلهای انبوه و حتی تا ارتفاع 2500 متری کوهستانهای گیلان بسر می‌برد.

7- 1- گربه جنگلی[240]

این گوشتخوار دارای رنگ بدن قهوه‌ای اندکی مایل به قرمز است. از فاصله دور گاه با سیاه‌گوش یا کاراکال اشتباه می‌شود. اما برخلاف دو جانور دیگر پوست آن در ناحیه دست و پا دارای نقش راه‌راه و در قسمت دم با حلقه‌های تیره‌رنگ است و از سایر گربه‌های وحشی بزرگتر می‌باشد. گیلانیها این حیوان را «ایشپتکا» می‌نامند. گربه جنگلی در بوته‌زارها و نی‌زارها و جنگلهای نزدیک به آب زندگی می‌کند و از پرندگان مختلف نظیر قرقاول و جوندگان تغذیه می‌نماید.
ص: 354

8- 1- شنگ[241]

این گوشتخوار آبزی را می‌توان در کلیه رودخانه‌ها و تالابهای گیلان به تعداد زیاد مشاهده کرد. شنگ که به نام سگ آبی و یا سمور آبی نیز معروف است، اغلب از ماهیهای کوچک و متوسط و برخی جانوران نظیر قورباغه و خرچنگ و به خصوص موش آبی تغذیه می‌کند. این حیوان بدنی دراز و نسبتا باریک و دمی بلند (تا 50 سانتیمتر) دارد که موهای خیلی ظریف و نرم که نسبت به آب غیر قابل نفوذ است آن را پوشانیده است. رنگ بدن شنگ قهوه‌ای دارچینی تیره و براق تا قهوه‌ای خاکستری است که در ناحیه دم کمی تیره می‌باشد. به دلیل خساراتی که به استخرهای پرورش ماهی وارد می‌سازد، جزو جانوران مزاحم محسوب می‌شود.

9- 1- گورکن[242]

گورکن بدن تنومندی دارد که طول آن به 60 تا 90 سانتیمتر می‌رسد. پاها و دم این حیوان کوتاه است. طول دم آن حدود 13 تا 20 سانتیمتر است. در گیلان «گوره» نامیده می‌شود. چون به حفر کردن زمین عادت کرده چنگالهای آن رشد زیادی کرده است. محل زیست گورکن بیشتر در دره‌های تنگ و جلگه‌ای و زمینهای نیمه‌بیابانی و گاه کوهستانی است. غذای خود را از گیاهان و حیواناتی نظیر جوندگان، خزندگان، پرندگان و گاه لاشه این حیوانات تأمین می‌کنند. در گیلان، زیستگاه گورکن غالبا نواحی جنوبی به ویژه حوالی سد سنگر رشت است.

10- 1- خرس قهوه‌ای[243]

خرس قهوه‌ای را به جرئت می‌توان بزرگترین پستاندار استان گیلان دانست زیرا طول بدن این حیوان گاه تا 2 متر و وزن آن تا 400 کیلوگرم می‌رسد. این جانور که در کلیه نقاط جنگلی استان وجود دارد غذای خود را از قسمت سبز گیاهان، میوه‌ها، حشرات و مهره‌داران کوچک تأمین می‌کند. با توجه به خسارات و مزاحمتی که خرس قهوه‌ای از طریق شکستن شاخه درختان و تخریب مزارع ببار می‌آورد، روستائیان و جنگل‌نشینان نسبت به خرس قهوه‌ای تنفر و کینه‌ای زائد الوصف دارند، زیرا این حیوان با شکستن شاخه درختان و تخریب مزارع، خسارات فراوانی به آنان وارد می‌سازد.
خرسها معمولا به انسان حمله نمی‌کنند مگر آن‌که زخمی شوند یا کسی به‌طور ناگهانی در مقابل آنها ظاهر شود.

11- 1- شغال[244]

گونه شغال از خانواده سگسانان است که از کفتار و گرگ کوچکتر و از روباه بزرگتر می‌باشد. این جانور شب‌فعال که اغلب به صورت گروهی حرکت می‌کند از پستانداران کوچک مثل خرگوش، مار، مارمولک، پرندگان اهلی و وحشی تغذیه می‌نماید و غذاهای گیاهی مثل خربزه، هندوانه و انگور نیز باب طبع او می‌باشد و به دلیل این‌که بیشتر در مجاورت مناطق مسکونی زیست می‌نماید، خسارات قابل توجهی نیز بر روستائیان وارد می‌کند. شغال که به گویش گیلکی «شال» هم نامیده می‌شود در قسمتهای جلگه‌ای و ساحلی این استان فراوان مشاهده می‌شود. آنطور که از سفرنامه‌ها برمی‌آید در گذشته جمعیت شغالها در گیلان بسیار انبوه بوده است. چارلز فرانسیس مکنزی که به سال 1858 میلادی (1237 شمسی- 1275 قمری) به سمت کنسول انگلستان در رشت منصوب شد در سفرنامه خود می‌نویسد:
«در مجاورت خانه ما انباری از کاه ساخته بودند که طویله گاوها بود و برای استفاده سایر مستخدمین خالی کرده بودند، گاوها برای جبران ناراحتی تا نیمه شب ما را بیدار نگه داشتند. لانه مرغ و خروسها در فاصله‌ای ساخته شده بود و چند پا از سطح زمین ارتفاع داشت، این لانه‌ها شکل عجیبی داشتند و اغلب از تنه خالی درختان ساخته شده بودند، این کار محض احتیاط است، چون پرندگان در معرض حمله شغالها که همه شب در حوالی دهات می‌گردند هستند. در همه نواحی ایالات خزر بعد از غروب آفتاب و در شب زوزه عجیب شغالها شنیده می‌شود، وجود آنها همیشه نمایانگر پائین رفتن درجه حرارت است.
ایرانیان می‌گویند شبی که شغالها زوزه می‌کشند و سگها جواب می‌دهند هوای روز بعد خوب خواهد بود ولی اگر شغالها به تنهائی آرامش شب را بهم بزنند روز بعد هوا متغیر خواهد شد. داستانهای عجیبی از جرئت شغالهای گیلان شنیده‌ام. در هند معروف بود که فقط اجساد مرده می‌خورند ولی گیلانیها با این حرف موافق نیستند. در حال حاضر شغالهای اینجا بزرگتر و قویتر از شغالهای هندوستان‌اند. در نزدیکی رشت در کنار دریاچه‌ای به نام عینک (که به خاطر شباهتش به عینک چنین نامیده می‌شود) شغالها می‌نشینند و با گستاخی عابرین را نگاه می‌کنند و تا وقتی که به طرف آنها شلیک نشود حرکت نمی‌کنند. در رشت سگ کم یافت می‌شود چون شغالها توله‌سگها را می‌خورند. توله‌سگ زیبای دکتر هویزش به همین سرنوشت دچار شد و شغالها آن را دریدند. شغال در این حوالی آفتی است و آسیب فراوانی به باغات هندوانه می‌رساند. در بعضی نقاط کشیکچیهائی می‌گذارند که شب روی چهارپایه‌های بلندی می‌نشینند و با شلیک تیر و با زوزه‌های ناموزون مانند زوزه حیوانات آنها را می‌ترسانند. گراز نیز آفتی است، چون هم فراوان و هم وحشی است و آسیب بسیاری به مزارع برنج می‌زند، آنها را نیز به همین وسیله دور می‌کنند.»

12- 1- گرگ[245]

گرگ را می‌توان از سایر گونه‌های سگسانان بزرگتر دانست. دندان بسیار قوی دارد و استعداد و قدرت زیادی در شکار دارد. این جانور درنده را می‌توان به‌طور انفرادی، جفتی و اغلب گله‌ای در قسمتهای کوهستانی و مرتفع گیلان که به نام «جانور»، «گورگ» و «ورگ» نامیده می‌شود مشاهده نمود.
ص: 355

13- 1- خرگوش وحشی[246]

خرگوش وحشی را بیشتر می‌توان در آستارا و تالش مشاهده کرد.
زیستگاههای خرگوش وحشی در گیلان غالبا بیشه‌زارها، باغها، جنگلها، زمینهای بوته‌زار شنی ساحلی و حاشیه اراضی خشک و بایر است. هرسال 2 تا 3 نوبت و هرنوبت 2 تا 5 زاد و ولد دارد.

14- 1- کیسه دهان خاکستری[247]

جونده کوچکی است با دم کوتاه که در مناطق نسبتا خشک گیلان به ویژه در منجیل مشاهده می‌شود. این جانور در آستارا نیز دیده شده است. در حفره‌های عمیق لانه می‌سازد و از غذاهای گیاهی و برخی مواقع از حشرات تغذیه می‌کند. تمایل خاصی نسبت به ذخیره غلات و دانه‌ها برای تأمین قوت زمستانی خویش دارد. از بین رفتن این حیوان توسط روباه و شغال به متعادل ساختن جمعیت انبوه آن کمک می‌کند.

15- 1- موش خانگی[248]

جونده کوچک و آشنائی است که در ارتباط نزدیک با محل سکونت انسان زندگی می‌کند.

16- 1- موش سیاه[249]

این‌گونه از موشها بیشتر در مجاورت مراکز زیست انسانها زندگی می‌کنند. موش سیاه به سبب تغذیه متنوعی که از حبوبات، غلات و دانه‌ها و حتی ماهی دارد برای انسان آفت بزرگی محسوب می‌شود. از حیوانات پرزاد و ولد است و در هرنوبت از 1 تا 8 بچه می‌زاید. پراکندگی جغرافیائی این جونده در کلیه مناطق مجاور آبهای سطحی ملاحظه می‌شود.

17- 1- موش قهوه‌ای[250]

این جونده که به نام موش نروژی هم معروف می‌باشد در نزدیکی محل زندگی انسانها، فاضلابها و انبارها زندگی می‌نماید و به دلیل ایجاد حفره‌های زیاد در جویها و نهرها باعث اختلال در آبیاری مزارع می‌شود.

18- 1- موش کشتزار[251]

این موش قهوه‌ای‌رنگ کمی بزرگتر از موش خانگی است که معمولا در جنگل، بیشه‌زار، کشتزار، دره، رودخانه‌ها و ارتفاعات و کوهستانها زندگی می‌کند. موش کشتزار در بیشتر نقاط گیلان مخصوصا در رشت و رودسر و نقاط پردرخت و باغهای نزدیک محل سکونت انسان دیده می‌شود. با تغذیه زیادی که از دانه و ریشه و قسمتهای مختلف گیاهان می‌نماید خسارات فراوانی به زارعین وارد می‌سازد.

19- 1- موش شکول[252]

جانور شب‌فعالی است که لانه خود را معمولا در سوراخها و حفره‌های زیر پوست درختان می‌سازد و در ایران تنها در جنگلهای شمال کشور دیده شده است. پراکندگی آن در هشتپر تالش بیشتر از بقیه نقاط گیلان می‌باشد اما وجود آن در منطقه رودبار خسارات قابل توجهی به محصول زیتون وارد می‌سازد، زیرا موش شکول که به گیلکی «شکل» خوانده می‌شود، علاقه مفرطی به تغذیه از بلوط، زیتون و میوه‌های آبدار و دانه‌ها دارد و معمولا آذوقه و ذخیره‌ای برای زمستان تهیه می‌کند.

20- 1- تشی[253]

این جانور که به عنوان بزرگترین جونده موجود در ایران شناخته شده است در حد فاصل کوه و ساحل در سرتاسر نوار خزری از آستارا تا چابکسر حضور دارد. بدین لحاظ می‌توان گفت که کلیه محیطهای طبیعی موجود در گیلان زیستگاههای مناسبی برای تشی محسوب می‌شوند. تیغهای بلند بدن این جانور که سیمای ویژه‌ای به او بخشیده او را در مواقع خطر یاری می‌کند.
به دلیل تغذیه از انواع سبزیها، خربزه، هندوانه، کدو، پیاز، سیب‌زمینی و برخی دیگر از محصولات زراعی، جزو جانوران مزاحم شمرده می‌شود.

21- 1- حشره‌خوارها

حشره‌خوارها گونه‌های پستاندار تغذیه‌کننده از حشرات هستند که در کلیه نقاط جنگلی و مناطق ساحلی گیلان زیست می‌کنند. پوزه خرطومی دو رنگ،[254] پوزه خرطومی دندان سفید[255] و موش کور[256] معروفترین انواع حشره‌خوارها هستند.

22- 1- خفاشها

از خفاشهائی نظیر خفاش گوش موشی[257] در رشت، خفاش نکتیول،[258] خفاش نکتیول بزرگ[259] در رودسر و خفاش کهل[260] در لیسار و حدود هشتپر نیز می‌توان به عنوان پرندگان پستانداری نام برد که به‌طور پراکنده در مناطق روستائی بسر می‌برند و گاه با تجمع در پشت بام خانه‌ها، سبب ایجاد آلودگی ناشی از فضولات خویش می‌شوند. اما با تغذیه از حشرات به خصوص پشه‌ها
ص: 356
در کاهش مزاحمت آنها بسیار مؤثرند.
از دیگر گونه‌های پستاندار که حضور و زیست آنها در استان گیلان محرز می‌باشد می‌توان جانوران زیر را نام برد.

23- 1- موش آبی‌

در سواحل جنوبی خزر

24- 1- نوعی جربیل‌

در نواحی منجیل و رودبار

25- 1- گوسفند وحشی‌

در ارتفاعات غیر جنگلی‌

26- 1- بز وحشی‌

در ارتفاعات آستارا و لیسار در تالش مجاور استان آذربایجان‌

27- 1- خارپشت اروپائی‌

در خطبه‌سرای آستارا و سیاهکل‌

28- 1- دله‌

29- 1- خزسنگی‌

در رودسر

30- 1- موش کور مدیترانه‌ای‌

در خمام و تالش محله‌

31- 1- پلنگ موش یا عروس موش‌

در غرب آستارا
علاوه بر پستانداران فوق گونه‌هائی در گیلان وجود داشته است که نسل آنها منقرض شده مانند ببر خزری و جبیر، علفخواری که در ارتفاعات رودبار بسر می‌برده است.

2- پرندگان‌

استان گیلان که در منطقه جنوبی دریای خزر قرار گرفته به موازات سواحل طولانی و همچنین در دشتهای وسیع خوددارای آبگیرها و تالابهای متعددی است که در فصول مختلف سال مأمن و زیستگاه بسیاری از پرندگان بومی یا مهاجر می‌باشند.
با توجه به این‌که حوزه دریای خزر از مهمترین مناطق زیستگاهی پرندگان آبزی مهاجر است، این حوزه را می‌توان مرکز توزیع جغرافیائی جمعیت غازها و مرغابیان غرب سیبری، خزر و نیل دانست که هرسال در مسیر پرواز بیش از 10 تا 12 میلیون از انواع اردک، غاز و قو قرار می‌گیرد. بسیاری از این پرندگان در مسیر مهاجرت به جنوب منطقه، بین یک تا سه ماه از زندگی خود را در استان گیلان بسر می‌برند. به ویژه تالابهائی نظیر تالاب انزلی، امیر کلایه و بسیاری از آبگیرهای طبیعی کوچک و بزرگ پذیرای آنها می‌باشند.
علیرغم کاهش قابل ملاحظه پرندگان بومی و مهاجر، هنوز هم صید مجاز و غیرمجاز این پرندگان از نظر تغذیه و معیشت نقش قابل توجهی در زندگی مردم گیلان داشته و سهم عمده‌ای از اقتصاد محلی را به خود اختصاص داده است.
علاوه بر آن، حضور پرندگان در این منطقه چشم‌اندازهای طبیعی را زیباتر ساخته بر ارزشهای تفرجی منطقه می‌افزاید. از همه مهمتر آن‌که پرندگان مزبور در جهت کنترل امراض و آفات گیاهی در آب‌بندها و آبگیرهای طبیعی نقش عمده‌ای دارند. این جانوران، به جهت دارا بودن منقار و پاهای پاروئی شکل خویش، سطح بستر کم‌عمق آبگیرها را (که در فصل زراعی به شالیزار تبدیل می‌شوند) در جستجوی دانه‌های گیاهی و لاروها برهم زده با انواع آفات به خصوص شایعترین آنها که کرم ساقه‌خوار برنج است نوعی مبارزه بیولوژیکی پائیزه و زمستانه به عمل می‌آورند. از سوی دیگر کود حیوانی مربوط به فضولات صدها هزار پرنده موجبات صرفه‌جوئی در مصرف انواع کودهای شیمیائی را فراهم ساخته خاک را حاصلخیز می‌سازد. با توجه به این نکته که مصرف کودهای شیمیائی سبب ایجاد اختلال در میکرو ارگانیسم خاک و بروز عوارض محیطی و موجد انواع آلودگیهاست به ارزش کود حیوانی این جانوران پی می‌بریم. پرندگان بومی و مهاجر بسیاری از حشرات و جوندگان موذی و زیانکار را از بین برده و به بهبود وضع محیط زیست و بهداشت آن کمک می‌کنند. برخی از پرندگان نظیر کاکائیها در از بین بردن مواد زائد طبیعت و فراهم ساختن شرائط مساعد در مناطق آبی که غالبا محل سکونت و زیست انسان می‌باشند نقش قابل توجهی دارند.
متأسفانه چنان‌که اشاره شد علیرغم محیط مساعد گیلان برای زیست پرندگان و امکانات فراوانی که از این نظر در سراسر منطقه وجود دارد صید و شکار بی‌رویه پرندگان بومی و مهاجر، امنیت لازم را برای زیست آنها حتی در ایام موقت زمستان گذرانی دچار اختلال می‌سازد. آمارهائی که هر از چندگاهی توسط منابع رسمی منتشر می‌شود کاهش جمعیت این پرندگان را در منطقه نشان می‌دهد. ازدیاد کاربرد سلاحهای شکاری و تجربه و ممارست زیاد در روشهای سنتی و مرسوم صید و شکار، در کاهش جمعیت پرندگان تأثیر زیادی بر جای گذاشته است. در گذشته که فقط از شیوه‌های مرسوم و سنتی استفاده می‌شد انسان به عنوان جزئی از طبیعت، از منابع زیست خود تنها بدان حد به بهره‌برداری می‌پرداخته که انتظام زنجیره‌های غذایی در اکوسیستمها برهم نمی‌خورده است، درحالی‌که روشهای مرسوم امروز و استفاده از سلاحهای گرم و وسائل فنی میزان شکار و صید را از حد تحمل محیط زیست فراتر برده است.

1- 2 آمار پرندگان‌

نتایج سرشماری پرندگان مهاجر آبزی که در نیمه زمستان سالهای مختلف در استان گیلان توسط کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست انجام پذیرفته در جدول صفحه بعد آمده است. صرفنظر از برخی نوسانها در تغییرات تعداد پرندگان، که آنها را می‌توان به اختلاف روشهائی که در شمارش توسط افراد مختلف به کار برده شده و دگرگونیهای اقلیمی و مانند آن نسبت داد، به‌طور کلی آمار پرندگان مهاجر آبزی در گیلان روند نزولی داشته است.
به منظور حفاظت هرچه بیشتر از پرندگان آبزی و فراهم آوردن امنیت لازم جهت آنها، ضرورت دارد نسبت به اعمال مدیریت صحیح و رعایت موازین زیست محیطی در قسمتهای تالابی استان و جلوگیری از شکار بی‌رویه کوشش گردد.
ص: 357
آمار پرندگان مهاجر آبزی استان گیلان‌

2- 2 انواع پرندگان گیلان‌

در اینجا فهرستی از انواع پرندگان استان گیلان ارائه می‌گردد. در این فهرست نام فارسی، نام محلی و اصلیترین نوع زیستگاه هرپرنده نوشته شده است. در مورد انواعی که در فصل گرم سال به این استان روی آورده و تخم‌گذاری و تولید مثل می‌کنند و نیز گونه‌هائی که برای گذراندن زمستان به این خطه می‌آیند، مراتب با علامت ضربدر (*) در ستون مربوط، در مقابل نام آنها مشخص شده است. پرندگانی که برای آنها در هردو ستون ضربدر زده شده، در تمام مدت سال در گیلان یافت می‌گردند.
ص: 358

3- 2 روشهای سنتی شکار

اشاره

وفور انواع پرندگان، به ویژه فوج عظیم پرندگان مهاجر آبزی که همه ساله به گیلان روی می‌آورند از دیرباز شیوه‌های ویژه‌ای از صید و بهره‌برداری از این حیوانات را سبب گردیده است. هریک از این روشها را باید به مثابه سنتی گیلانی که در پاسخ به شرایط ویژه اکولوژیک گیلان، از ذهن نیاکان این مردم تراوش کرده است، سزاوار تأمل دانست. در این شیوه‌ها، انسان به عنوان جزئی از طبیعت، از منابع محیط زیست خود تنها تا بدان حدّ به بهره‌برداری می‌پرداخته که انتظام زنجیره‌های غذایی در اکوسیستمها برهم نمی‌خورده است. درحالی‌که روشهائی که امروزه برای شکار به کار برده می‌شود عمدتا از حد قابل تحمل محیط زیست فراتر است. در زیر عمده‌ترین شیوه‌های سنتی شکار پرندگان که هنوز هم در پاره‌ای از نقاط گیلان، آثاری از آنها بر جای مانده است، به‌طور خلاصه بیان می‌گردد:

1- 3- 2- تشت و سو

در شبهای بدون مهتاب زمستانی و یا شبهائی که ابر تیره‌ای سراسر آسمان
ص: 359
را پوشانیده و ظلمت در همه جا حکم‌فرما است، برای صید پرندگان آبزی، به ویژه اردکهای وحشی بدین قرار اقدام می‌شود که در قسمت جلوی قایقهای سنتی، که طویل و باریک بوده و لبه‌ای کوتاه دارند و محلیها آنرا «لتکا» و یا «ناو» می‌نامند، در محفظه‌ای، آتش برمی‌افروزند. در گذشته این روشنایی (سو) با سوزانیدن میوه نوعی گیاه آبزی به نام گرز یا لوئی[261] ایجاد می‌گردید ولی امروزه به طرق دیگری نیز انجام می‌پذیرد. بلافاصله در پشت «سو»، مردی با در دست داشتن «لاردام» می‌ایستد. این ابزار عبارت از چوبی به بلندی تقریبی دو متر است که در یک انتها به حلقه‌ای چوبی که توری کیسه‌مانند به آن نصب شده، مجهز است. در میانه قایق، شخص دیگری که «تشت» و «فوکو» را در اختیار دارد می‌نشیند. تشت عبارت از سینی دایره‌ای‌شکل فلزی به قطر تقریبی نیم متر است و فوکو عبارت از قطعه چوب کوچکی می‌باشد که یک سر آن را با پارچه و ریسمان محکم بسته و به شکل گرز درآورده‌اند. در عقب قایق، قایقران قرار دارد که با اتکاء یک سر چوب محکم و بلندی به نام «شست»، به بستر تالاب یا آب‌بندان، قایق را به پیش می‌راند. تابش نور «سو» در چشم پرندگانی که در تاریکی کامل به استراحت پرداخته‌اند، آنها را ذخیره و در جای خود بی‌حرکت نگاه می‌دارد و صدای یکنواخت کوبیدن فوکو بر تشت آنها را به هیجان و اضطراب درآورده و بدون هدف به پرواز وامی‌دارد. بدین ترتیب مردی که لاردام را در دست دارد با به حرکت درآوردن آن در هوا پرندگان را در دام گرفتار می‌سازد.

2- 3- 2 نماخال‌

در فصل زمستان، در کنار یک برکه و یا در مجاورت شالیزاری که آب راکد بر روی آن ایستاده است، کومه‌ای کوچک از گیاه نی ساخته می‌شود که «نما» نام دارد. در اطراف آب‌بندان دام توری نازکی تعبیه شده و سر نخ آن در دست فردی که در داخل کومه نشسته، قرار دارد. در داخل آب تعدادی مرغابی اهلی دست‌آموز رها می‌شوند و اینها با سر و صدای خود، نظر مرغابیهای وحشی را جلب کرده آنها را به فرود آمدن دعوت می‌کنند. در این هنگام صیاد با پراندن ریگ کوچکی به داخل آب به اردکهای دست‌آموز برای خارج شدن از صحنه و ورود به داخل کانال آب واقع در مجاورت نما علامت می‌دهد. با کشیدن ریسمان از داخل کومه (نما) دام بر سر پرندگان وحشی فرومی‌افتد.

3- 3- 2 دام و گذر

در مجاورت یک برکه و یا آب‌بندان کوچک، به دو درخت بلند که نزدیک هم قرار داشته باشند و یا به دو چوب بلند که به فاصله چند متر از یکدیگر در زمین فروکرده‌اند قرقره و ریسمانی نصب نموده و در بین آنها دام توری نازکی قرار می‌دهند. صیاد با در دست داشتن سر ریسمان مربوط به دام، هنگامی که دسته‌ای از پرندگان از بالای آن مکان در حال عبور باشند، صدای قوش را تقلید می‌کند. پرندگان وحشی با شنیدن این صدا، هراسان شده به داخل آب پناه می‌برند. با توجه به اینکه چوبهای نصب شده در زمین، در مکانی تعبیه گردیده که بهترین گذر برای فرود پرندگان به داخل آب است لذا در این هنگام صیاد، ریسمان مربوط به دام را کشیده و پرندگان را در تور اسیر می‌کند.

4- 3- 2 واکار بستن‌

در داخل تالابها و آب‌بندانها، در محلی که نزدیک‌به‌یک نیزار برای مخفی شدن باشد و یا اینکه بتوان با فروبردن تعدادی نی در کف آب‌بندان مخفی- گاهی برای خود تعبیه کرد، تعدادی مجسمه پلاستیکی را که شبیه به اردکها و یا سایر پرندگان آبزی ساخته شده است (در زبان محلی این قبیل مجسمه‌ها را واکار می‌نامند) با ریسمان به نیها می‌بندند و در مخفی‌گاه به انتظار می‌نشینند.
پرندگان وحشی که از فراز آن محل می‌گذرند با مشاهده اردکهای مصنوعی در آب، به تصور آنکه مکان موردنظر از تعرض شکارچیان مصون می‌باشد، فرود می‌آیند. بدیهی است فرود آمدن همان و آماج تیر شکارچیان قرار گرفتن همان!

5- 3- 2 نصب تور هوایی‌

در اطراف آب‌بندانها، با فروبردن چوبهای بلند در زمین، به نصب تورهائی به صورت عمود بر زمین مبادرت می‌شود. بدین ترتیب پرندگان وحشی که قصد فرود آمدن در آب را داشته و یا از روی آب برمی‌خیزند به تور برخورد کرده و در آن اسیر می‌شوند. استفاده وسیع از این روش در یک منطقه سبب هراسان شدن پرندگان و ترک کردن آن منطقه حتی برای سالهای بعدی است. به‌طور کلی باید آنرا شیوه‌ای تخریبی نامید.

6- 3- 2 شکار با کدو

یک کدوی حلوایی بزرگ را از داخل خالی کرده و در قسمت بالای آن دو سوراخ تعبیه می‌کنند. کدو را به نحوی بر روی سر قرار می‌دهند که دو سوراخ مذکور در مقابل چشمان قرار گیرد. بدین ترتیب کسی که کدو را بر سر قرار داده تمام بدنش را در داخل آب فرومی‌برد و درحالی‌که تنها یک کدو بر روی آب نمایان است به جمع پرندگان آبزی نزدیک می‌شود. پرندگان با مشاهده کدو بر روی آب، اقدام به نشستن بر روی آن می‌کنند که با فرود آمدن نخستین پرنده، دستهای شکارچی از زیر آب بیرون آمده آنرا می‌گیرد. این روش را امروزه باید منسوخ شده دانست.

7- 3- 2 شکار ابیا[262]

اشاره

ابیا پرنده‌ای است با جثه متوسط (طول بدن تا 34 سانتیمتر) که دارای گوشتی لذیذ است. بنابراین شکار آن مورد توجه زیاد اهالی قرار دارد. این پرنده با سرد شدن هوا در مناطق شمالی‌تر (در شوروی سابق) به گیلان مهاجرت می‌کند. در فصلهای پائیز و زمستان در زمینهای جنگلی و یا بیشه‌ای که در مجاورت تالاب، علفزار و یا شالیزار در این استان قرار دارد به سر می‌برد. هنگام روز، خود را در زیر بوته‌ها مخفی می‌سازد و شبها به فعالیت و تغذیه از کرمها و سایر جانوران موجود در زمینهای مرطوب و یا استفاده از بذر گیاهان می‌پردازد.
ص: 360
اهالی گیلان از دیرباز برای شکار ابیا سه روش گوناگون به کار می‌برده‌اند که در زیر به‌طور خلاصه بیان می‌گردد:

الف: دووم‌

در مسیر عبور شبانه ابیا برای تغذیه که معمولا بین جنگل و زمینهای پست و آبگیر است ریسمان محکمی را به‌طور افقی و به فاصله تقریبی 25 سانتیمتری از زمین تعبیه می‌کنند. به این ریسمان تعداد زیادی نخ که هریک به صورت حلقه درآورده شده است می‌آویزند. این حلقه‌ها طوری گره زده شده که پس از وارد شدن سر حیوان، تلاش او موجبات تنگتر شدن حلقه را فراهم ساخته بدنش را در دام گرفتار می‌کند.
مشابه این روش برای شکار پرندگان آبزی، ضمن نصب دام بر سر راه آنها، به ویژه در کناره نیزار، معمول بوده است.

ب: سو و دام‌

در یک شب کاملا تاریک که ماه در آسمان نمی‌تابد. شکارچی در مکان مناسبی قرار گرفته و فانوسی در مقابل خود قرار می‌دهد. ابیا در مسیر حرکت خود، به سمت نور جلب شده و مسحور آن می‌گردد. در این هنگام شکارچی با در اختیار داشتن یک «لاردام»[263] به گرفتن ابیا مبادرت می‌کند.

ج: بره‌تله‌

در مسیر قابل پیش‌بینی برای عبور ابیا، زمین را به صورت چاله‌ای مستطیل‌شکل به عمق حدود 30 سانتیمتر حفر می‌کنند. در بالای چاله و در امتداد سطح زمین، دو قطعه تخته مربع مستطیل‌شکل را ضمن متصل کردن به چند تکه کش به نحوی نصب می‌کنند که با وارد شدن اندک سنگینی، باز شده و پس از فروافتادن جسمی که بر آن قرار می‌گیرد بلافاصله بسته می‌شود. بدین ترتیب ابیا، که به داخل چاله افتاده محبوس می‌شود. روی بره‌تله را به وسیله برگهای خشک شده و خاشاک استتار می‌کنند.

8- 3- 2 شکار بلدرچین[264]

بلدرچین پرنده‌ای خوش‌آواز است که ظاهر کلی آن به کبک شباهت دارد، ولی کوچکتر از آن است. نام محلی آن غالبا «وشم» است ولی به نامهای «وشوم»، «اوشوم»، «اوشون»، «قوشوم»، «کرک» و «بدبده» نیز خوانده می‌شود.
صید این پرنده به دو لحاظ از گذشته‌های دور مورد توجه و علاقه مردم گیلان بوده است: اول زیبایی و خوشخوانی و دوم گوشت لذیذ آن. گرفتن وشم (بلدرچین) تا بدان حد مورد علاقه برخی حکمرانان گیلان- که بعدها بر گرگان و مازندران نیز تسلط یافتند- بوده است که آنها را «وشمگیر» نامیده‌اند.
رایجترین شیوه صید سنتی این پرنده بدین قرار است که: فردی در زیر بوته‌های بلند، خود را مخفی کرده و صدای بلدرچین ماده را توسط آلتی که بدین منظور ساخته شده تقلید می‌کند. پرنده، یا پرندگان نر با شنیدن صدا به آن نزدیک می‌شوند تا بالاخره در دامی که صیاد بر فراز بوته‌ها گسترده است گرفتار می‌آیند.

3- خزندگان‌

اشاره

معرفی خزندگانی که در گیلان به سر می‌برند به تفکیک سه گروه (راسته) سوسمارها، مارها و لاکپشتها به‌طور بسیار خلاصه، انجام می‌پذیرد.

1- 3 سوسمارها

دارای جثه کوچکی هستند. به گویش محلی آنها را «چچار» و یا «چی‌چیر» و گاهی «چوچر» می‌نامند. تاکنون شش گونه سوسمار در گیلان تشخیص داده شده است.[265]

2- 3 مارها

مارهایی که در قسمتهای مرطوب و نیمه مرطوب این استان زیست می‌کنند عموما غیرسمی هستند. مار آبی[266] که حد اکثر طول آن به یک متر می‌رسد و سیاه‌رنگ است، در تالابها، رودخانه‌ها و جنگلهای پست و مرطوب استان دیده می‌شود. سایر مارهای غیرسمی که در جنگلها، بوته‌زارها، علفزارها و کشتزارهای گیلان به سر می‌برند عبارتند از مار آتشی[267]، قمچه‌مار[268]، مار پلنگی[269] و مار کوتوله[270].
از بخشهای نیمه خشک شرقی و جنوب شرقی گیلان به ویژه حوزه شهرستانهای رودبار و منجیل سه گونه مار سمی موسوم به گرزه مار[271]، افعی زنجانی[272] و افعی قفقازی[273] گزارش شده است.

3- 3 لاک‌پشتها

در گیلان لاک‌پشت را «کوز» نیز می‌نامند. در مردابها، استخرهای طبیعی رودخانه‌های گیلان دو نوع لاک‌پشت آبزی به نامهای لاک‌پشت برکه‌ای[274] و لاک‌پشت خزری[275] زیست می‌کنند. این دو گونه دارای جثه کوچک تا متوسط بوده و از گیاهان آبزی، حشرات و سایر جانوران کوچک تغذیه می‌نمایند.
فصل سرد را در خواب زمستانی می‌گذرانند. در قسمتهائی از گیلان که از
ص: 361
رطوبت کمتری برخوردار است، نوعی لاک‌پشت خشکی‌زی به نام لاک‌پشت مهمیزدار[276] زندگی می‌کند.

4- دوزیستیان‌

این رده از مهره‌داران در بخش نخستین زندگی که همانند ماهیها از اکسیژن محلول در آب استفاده می‌کنند، به گویش گیلانی «سرپاچ»[277] خوانده می‌شوند. پس از کامل شدن رشد و تبدیل به شکل قورباغه و یا وزغ کامل که با ریه تنفس می‌کند، آنرا به گیلکی «گوزکا»[278] می‌نامند. در برخی از قسمتهای این استان به قورباغه «وک» گفته می‌شود. اکثر نقاط گیلان به واسطه وفور رطوبت، زیستگاه مناسبی برای دوزیستیان به حساب می‌آید، از این روی، حیوانات مزبور به تعداد زیاد و در چند نوع، قابل مشاهده است. فراوانی قورباغه‌ها سبب شده است که از دیرباز خرافه‌ها و باورهائی در ارتباط با این جانوران در میان اهالی ایجاد گردد. به عنوان مثال خواندن دسته‌جمعی قورباغه‌هائی که در داخل یک برکه جمع شده‌اند به عقیده برخی از روستائیان نشانه بارش باران در روز بعد است.
گونه‌ای قورباغه‌ای[279] به رنگ سبز مایل به زیتونی با لکه‌های سیاه فراوان در بیشتر برکه‌ها، رودخانه‌های پرآب و تالابهای گیلان زیست می‌کند. این قورباغه‌ها به‌ندرت از آب خارج می‌شوند. غذای آنها از جانوران گوناگون کوچک آبزی تأمین می‌شود. در کشورهائی که برخی از قورباغه‌ها به مصرف غذای انسان می‌رسد، این‌گونه از جمله انواع باارزش خوراکی تشخیص داده شده است. وزغ سبز[280] در بیشتر نقاط گیلان در باغها و کشتزارها به سر می‌برد ولی در داخل آبها زیست نمی‌کند. روزها در زیر خاک نرم و یا داخل سوراخهای زمین مخفی می‌شود و شبها به فعالیت و شکار جانوران کوچک می‌پردازد. قورباغه خشکی‌زی دیگری به نام «پلوباتس»[281] در برخی نقاط این استان دیده می‌شود. قورباغه درختی[282] جثه کوچکی دارد. در میان برگهای علفها و بوته‌ها زندگی می‌کند. بیشترین سرعت را در میان دوزیستیان در گرفتن حشرات و حتی انواع در حال پرواز از خود نشان می‌دهد.

5- ماهیها

اشاره

فراوانی نهرها، رودخانه‌ها، تالابها و سایر آبهای سطحی و مجاورت با دریای خزر، گیلان را همواره به مناسبترین منطقه برای زیست طیف وسیعی از انواع ماهیان تبدیل کرده است. به طوری که فرهنگ مردم این سامان با ماهی عجین شده و این حیوان اصلیترین غذای اهالی گیلان به حساب می‌آمده است.
بدین ترتیب برای ماهیها انواع مختلف پخت و پز و روشهای گوناگون نگهداری از قبیل شور کردن و دود دادن ابداع گردیده است و همان‌گونه که اهالی فلات مزکزی ایران از تمام قسمتهای گوسفند به بهترین نحو بهره می‌گیرند، در گیلان هم هیچ قسمت ماهی اعم از روده، کله و سایر قسمتها به دور ریخته نمی‌شود و برای هربخش از ماهی و هرنوع آن خواصی قائل شده‌اند.
در این مبحث، نخست به شیوه‌های صید سنتی ماهی اشاره می‌گردد، آنگاه به مهمترین علل و عوامل کمبود ذخایر ماهیان گیلان می‌پردازد و بالاخره عمده‌ترین ماهیهای این استان را معرفی می‌کند.

1- 5 عمده‌ترین روشهای صید سنتی ماهی‌

عمده‌ترین روشهای صید ماهی در گیلان و اغلب سواحل دریای خزر عبارت است از: قارماق‌اندازی، نصب تور زیرآبی، پره‌کشی و لاکش‌کشی یا لکش‌کشی، ماسک‌افشانی، صید با شمشا و صید با نیزه.[283]

2- 5 علل و عوامل کمبود ماهی‌

به‌طور کلی عمده‌ترین علتها و عوامل کاهش شدید ذخایر ماهی در دریای خزر و رودخانه‌های گیلان را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: نخست تخریب و آلودگی رودخانه‌ها و دریا به عنوان زیستگاه ماهیها و دیگر صید مفرط و بی‌رویه ماهیها علتهای دوگانه مزبور ذیلا شرح داده می‌شود:
الف: آلودگی آب[284]

کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص361
ازیر شدن تمام فاضلابهای شهری، خانگی و صنعتی و پسابهای کشاورزی به‌طور مستقیم و یا غیر مستقیم به رودخانه‌ها و دریا، شرایط زیستی محیط را برای ادامه حیات ماهیها و موجودات زنده‌ای که از آنها تغذیه می‌کنند نامساعد ساخته است.
ب: از بین رفتن قسمتی از مرداب انزلی و برخی رودخانه‌ها.
ج: صید بی‌رویه ماهی و جلوگیری از تکثیر طبیعی آنها.
د: افزایش مواد معلق.
بر اثر جنگل‌تراشی، چرای مفرط احشام و سایر فعالیتهای تخریبی که در حوزه آبریز رودخانه‌های این استان انجام می‌پذیرد، آب بیشتر رودخانه‌های گیلان در نتیجه فرسایش خاک و شستشوی آن در بسیاری از مواقع، گل‌آلود است. فرونشستن این قبیل مواد رسوبی بر روی برانشهای ماهیها، به ویژه در مورد بچه‌ماهیها منجر به خفگی آنها می‌شود. برداشت بی‌رویه شن و ماسه
ص: 362
رودخانه‌ای نیز نه تنها همین نتیجه را به بار می‌آورد، بلکه باعث جابجایی تخمها و یا دفن آنها در زیر لایه‌های شن و ماسه و در نتیجه عدم باروری می‌گردد.

3- 5 مهمترین انواع ماهی‌

اشاره

مهمترین انواع ماهیها که در رودخانه‌های گیلان و نواحی ساحلی دریای خزر در این استان صید می‌شود عبارتند از:[285]

1- 3- 5 فیل ماهی[286]

در دریا زیست می‌کند. هردو تا سه سال یکبار برای تخم‌ریزی وارد رودخانه سفیدرود می‌شود. از ماهیهای خاویاری باارزش است. طول متوسط بدن 156 سانتیمتر و وزن آن یک تا یک و نیم تن است.

2- 3- 5 شیب[287]

یکی دیگر از ماهیهای خاویاری دارای ارزش اقتصادی است. برای تخم‌ریزی وارد مصب رودخانه‌های سفیدرود و آستارا می‌شود. تعدادی از بچه‌ماهیها تا یکسال اول در رودخانه باقی می‌مانند.

3- 3- 5 اوزون برون[288]

این نام ترکی بوده و معنی آن بینی دراز است. واژه اصیل گیلانی این ماهی خاویاری ارزشمند «تریج» بود که امروزه به فراموشی سپرده شده است. طول متوسط این ماهی 140 سانتیمتر است. برای تخم‌ریزی به رودخانه‌ها مهاجرت می‌کند.

4- 3- 5 تاس‌ماهی[289]

از ماهیهای خاویاری دارای ارزش زیاد است. طول متوسط آن حدود 145 سانتیمتر است. نوعی از آن‌که به تاس‌ماهی روس معروف است، چالباش خوانده می‌شود. زیرگونه‌ای از این ماهی که تاس‌ماهی ایرانی نامیده می‌شود، به قره برون نیز شهرت دارد. برای تخم‌ریزی به رودهای آستارا و سفیدرود می‌رود.

5- 3- 5 کیلکا[290]

از این جنس، سه گونه ماهی در دریای خزر شناسایی شده است. حد اکثر طول بدن آنها 17 سانتیمتر است. ذخایر فراوان و باارزشی از آنها در قسمتهای نسبتا عمیق دریای خزر زیست می‌کنند که باید با تجهیزات کامل نسبت به صید آنها اقدام شود.

6- 3- 5 آزاد ماهی دریای خزر[291]

این ماهی بسیار باارزش، برای تخم‌ریزی دو بار در سال به رودخانه‌های گیلان وارد می‌شود. وزن این قبیل ماهیها به‌طور متوسط 5/ 7 کیلوگرم اندازه‌گیری شده است. تخریب و آلودگی محیط زیست رودخانه‌ها و صید غیر مجاز ماهیهای مولد که به رودخانه مهاجرت می‌کنند بیشترین صدمه را به تداوم حیات این ماهی وارد کرده است. زیرا تخم‌ریزی این ماهی از ویژگیهائی برخوردار می‌باشد. معمولا ماهی آزاد برای تخم‌ریزی به همان رودخانه‌ای که در آن متولد شده است باز می‌گردد. ضمنا ماهی نر و ماده با یکدیگر مکان مناسبی را پیدا کرده در آن گودالی حفر می‌کنند و در آنجا تخم‌ریزی کرده، روی گودال را به نحو ویژه‌ای می‌پوشانند. همچنین باقی ماندن ماهیهای جوان تا دو سالگی در رودخانه به آسیب‌پذیری بیشتر این ماهی از شرایط نامناسب آن محیط انجامیده است.
نوع دیگری ماهی آزاد در دریای خزر به سر می‌برد که بعضا در دریا صید می‌شود.
گونه‌ای از آزادماهی نیز ویژه آب شیرین است و همواره در رودخانه‌های عمده این استان زیست می‌کند. اگرچه فاقد ارزش اقتصادی شیلاتی می‌باشد ولی از نظر صید ورزشی بسیار بااهمیت است. این ماهی نیز بسیار نادر شده است.

7- 3- 5 سوف[292]

یکی از مهمترین ماهیهای دارای ارزش شیلاتی است. بر اثر صید بی‌رویه و تخریب و آلودگی محلهای اصلی تخم‌ریزی به ویژه مرداب انزلی، بسیار نادر شده است. به عنوان مثال صید این ماهی که در قسمت جنوبی دریای خزر در سال 1312 به میزان 626، 482، 3 کیلوگرم بود، در سال 1333 تا 640 کیلوگرم کاهش یافت و اینک کاملا کمیاب شده است.
از این جنس، سوف سیاه نیز در دریای خزر به سر می‌برد که از ارزش کمتری برخوردار است. همچنین از این خانواده «سوف حاجی طرخان»[293] تنها در رودخانه‌های استان به سر می‌برد و ارزش شیلاتی ندارد.

8- 3- 5 کفال[294]

متوسط طول بدن کفالهائی که در شیلات بندر انزلی صید شده، 37 سانتیمتر بوده است. فراوانی نسبی ذخایر این ماهی تا اندازه‌ای جبران کمبود ماهی سفید در سالهای اخیر را کرده است. تخم‌ریزی را در دریا انجام داده و به
ص: 363
رودخانه‌ها مهاجرت نمی‌کند.
این‌گونه همراه با دو گونه دیگر از همین جنس، که در صیدگاههای گیلان به‌ندرت دیده شده، در دریای خزر غیر بومی هستند و در اوایل دهه 1930 از دریای سیاه به خزر منتقل شده‌اند.

9- 3- 5 کلمه[295]

طول ماهی کلمه تا 30 سانتیمتر می‌رسد. برای تخم‌ریزی از دریا به رودخانه‌ها و یا مرداب انزلی می‌آمده و بر روی گیاهان آبزی تخم‌گذاری می‌کرده است. تعداد آن در گیلان کاهش فراوان یافته است.

10- 3- 5 سفیدماهی[296]

پرآوازه‌ترین ماهی گیلان است. طبق اندازه‌گیریهای شیلات بندر انزلی طول متوسط آن 47 سانتیمتر و وزن متوسط آن 1431 گرم است. در تالاب انزلی و تقریبا تمام رودخانه‌های گیلان تخم‌ریزی می‌کرده ولی امروزه در معرض خطر انقراض قرار گرفته است.

11- 3- 5 کپور[297]

برای تخم‌ریزی از دریا همه ساله به رودخانه‌های استان و تالاب انزلی مهاجرت می‌کند. به‌طور کلی نیمه مهاجر است و می‌تواند در تالاب و بعضی رودخانه‌ها نیز زندگی می‌کند.

12- 3- 5 ماش‌ماهی[298]

طول متوسط بدن آن 62 سانتیمتر و وزن متوسط آن 7/ 2 کیلوگرم است.
برای تخم‌ریزی به رودخانه‌ها می‌آید.

13- 3- 5 سس ماهی[299]

دارای دو جفت سبیلک است. وزن متوسط این ماهی 6/ 5 کیلوگرم است.
برای تخم‌ریزی به سفیدرود و برخی رودخانه‌های دیگر استان مهاجرت می‌کند.

14- 3- 5 سیم[300]

یکی دیگر از ماهیان دریای خزر ماهی سیم است که همچون برخی از انواع دیگر، تعداد آن کاهش یافته است.
طول متوسط آن 30 سانتیمتر است. برای تخم‌ریزی به تالاب انزلی می‌رود.

15- 3- 5 ماهیهای رودخانه‌ای‌

در ردیفهای بالا عمده‌ترین ماهیهای دارای ارزش اقتصادی دریای خزر که تعداد زیادی از آنها برای تخم‌ریزی به رودخانه‌ها و مردابهای گیلان آمد و شد می‌نمایند، برشمرده شد. در آبهای شیرین گیلان تعداد زیادی ماهی نیز به صورت بومی زیست می‌کنند. در اینجا برای رعایت اختصار، به ذکر نام آنها قناعت می‌کنیم: «اسبله» یا «اسپله» یا «اسپلی»[301] لای‌ماهی[302] سفیدکولی[303] یا شاه کولی، سیاه کولی[304]، اردک‌ماهی،[305] آلبور نوئید[306] و ماهی سیاه[307].
ص: 364
شوکا گوزن کوچک و زیبائی است که در جنگلهای گیلان به ویژه قسمتهای بکر و دست‌نخورده زندگی می‌کند.
3 قوی گنگ در یکی از آبگیرهای گیلان.
پرنده شکاری بالابان که در برخی نقاط ایران وجود دارد. یکی از زیستگاههای این پرنده استان گیلان است.
بالابان علاقمندان زیادی در کشورهای عربی دارد به‌طوری که بیش از 5/ 1 میلیون تومان به فروش می‌رسد.
ص: 365
تالابها و آبگیرهای گیلان برای اردکها و مرغابیها مطلوبترین و بهترین جایگاههای زیست هستند.
عکس، تعدادی از اردکها را در مرداب استیل (5 کیلومتری آستارا) نشان می‌دهد.
پرواز پرندگان وحشی بر فراز دریای خزر در سواحل گیلان.
ص: 366
کلاغهای سیاه، پرندگانی با رنگ سیاه و جلای قوس قزحی هستند که در تمام فصول در گیلان مشاهده می‌شوند ولی در زمستان به تعداد بیشتری به این استان مهاجرت می‌کنند. معمولا زمینهای زراعتی مشجر را ترجیح می‌دهند و به‌طور متوسط دسته جمعی در بالای درختان آشیانه می‌سازند.
در فصل سرد سال که پرندگان مهاجر اسیر طوفان می‌شوند نوجوانان تالش با «رازین سنگ» به شکار آنها می‌پردازند.
مرغ ماهی‌خوار گلوخرمائی که در حاشیه تالابها و رودها زندگی می‌کند.
پرواز گروهی از غازهای وحشی بر فراز تالاب انزلی
ص: 367
یک پرنده شکاری از خانواده عقاب که در نقاط مختلف گیلان زیستگاه دارد. این پرنده شکاری دشمن جوجه‌های ماکیان و مرغهای خانگی و پرندگان کوچک است. در یک چشم برهم زدن بر روی مرغها و جوجه‌ها فرود آمده آنها را شکار می‌کند.
ص: 368
کاکائیهای نقره‌ای که از پرندگان مهاجر هستند در فصل زمستان به فراوانی در تالاب انزلی و سایر تالابهای گیلان دیده می‌شوند.
سارگپه معمولی دارای جثه‌ای کوچکتر از عقاب است. این پرنده شکاری بیشتر به حیواناتی نظیر موش، لاک‌پشت، مارمولک، خرگوشهای کوچک و نیز برخی از پرندگان حمله کرده از گوشت آنها تغذیه می‌کند.
زیستگاه این پرنده بیشتر در دشت و تپه ماهورهای حاشیه جنگلها و بوته‌زارها است. برخی از انواع این پرنده را برای شکار پرندگان یا خرگوش تربیت می‌کنند.
ص: 369
با کلان پرنده آبزی که به تعداد زیاد در گیلان زاد و ولد می‌کند. این پرنده روی درختان یا تخته‌سنگهای ساحلی آشیانه می‌سازد.
کشیم پرنده آبزی که در نقاط مختلف گیلان زیست می‌کند. این پرنده روی توده‌های گیاهان شناور در آب آشیانه می‌سازد و از ماهیهای کوچک، نرم‌تنان، حشرات و برخی از گیاهان آبزی تغذیه می‌کند.
کاکائیهای نقره‌ای در یکی از تالابهای گیلان.
ص: 370
قرقاول یا ترنگ، پرنده زیبائی که دارای گوشت فوق العاده لذیذ است ولی نسل این پرنده در جنگلهای شمال متأسفانه بر اثر شکارهای بی‌رویه در حال نابودی است.
تنچه، مرغابی بادکوبه‌ای با جثه بزرگ مانند غاز که نیمه مهاجر است و در برخی از نقاط گیلان وجود دارد.
معمولا در سواحل ماسه‌ای و گلی دریاها و دریاچه‌های شور زندگی می‌کند و در سوراخها و نقبهای زمین زاد و ولد می‌نماید.
قوی گنگ‌منقاری به رنگ نارنجی با قاعده‌ای برآمده و سیاه دارد. حرکت بالهایش صدائی نظیر آوای موسیقی ایجاد می‌کند. در نقاط مختلف گیلان به ویژه سواحل دریای خزر به تعداد زیاد دیده می‌شود.
جز هنگام زاد و ولد به‌طور دسته‌جمعی زندگی می‌کند.
ص: 371
بوتیمار کوچک در سواحل پرگیاه رودها، آبگیرها، باتلاقها، نیزارها و تالابهای گیلان به ویژه هنگام تابستان به فراوانی دیده می‌شود.
کبک، در قسمتهای کوهستانی و نیمه خشک مخصوصا در دامنه شیبهای کوهستانی باز و سنگلاخ گیلان دیده می‌شود.
جوجه پرستوی دریائی خزر؛ پرستوی دریائی خزر در نقاط مختلف ایران مخصوصا گیلان زیستگاه دارد؛ ضمن مهاجرت، غالبا در سواحل خزر دیده می‌شود.
مرغابیها و پرندگان وحشی بر فراز سفیدکنار.
دلیچه پرنده‌ای شکاری از خانواده شاهینهاست که در علفزارها، سواحل دریا و تالاب و فضای باز جنگلها زیستگاه دارد.
پرستوی دریائی گونه‌سفید هنگام تابستان به فراوانی در گیلان دیده می‌شود. معمولا در وسط تالابها آشیانه می‌سازد و در آبهای داخل خشکی زندگی می‌کند.
ص: 372
گراز یا خوک وحشی در نقاط جنگلی گیلان وجود دارد. این حیوان به کشتزارها و محصولات در نواحی روستائی اطراف جنگل صدمات زیاد وارد می‌سازد.
بز کوهی در برخی از نقاط گیلان دیده می‌شود. تصویر، یک بز کوهی را در ارتفاعات معلم‌کلا نشان می‌دهد.
مرال یا گاو وحشی که در جنگل زندگی می‌کند. در گیلان این حیوان را می‌توان بیشتر در جنگلهای هشتپر مشاهده کرد. مرال نر دارای شاخهای بلند است ولی مرال ماده فاقد شاخ می‌باشد.
خرگوش در سراسر استان گیلان به تعداد زیاد دیده می‌شود.
آگاما، جنسی از سوسمار از خانواده آگاسیدا که از حشرات و گیاهان تغذیه می‌کند.
بوتیمار پرنده‌ای است باتلاقی به شکل حواصیل با بدنی پر خط و خال، هنگام خطر بی‌حرکت می‌ماند و سر و منقار خود را راست نگه می‌دارد.
قورباغه سبز مرداب از جنس‌Rana .
مار آبی از خزندگان بی‌خطر است که در نقاط مختلف گیلان به فراوانی دیده می‌شود.
تخم‌گذاری پرستوها در تالاب انزلی.
یک لاک‌پشت از خانواده لاک‌پشتهای برکه‌ای که در برخی از نقاط گیلان وجود دارد.
ص: 373

فصل یازدهم گلها و گیاهان داروئی گیلان‌

مقدمه‌

شرایط مساعد اقلیمی استان گیلان که یکی از مناطق پرباران ایران محسوب می‌گردد و نیز شرایط توپوگرافیک متنوع ساحلی- دشتی و جلگه‌ای- کوهستانی آن باعث گردیده تا این سرزمین از پوشش گیاهی بسیار غنی برخوردار باشد. اغلب مناطق دشتی و جلگه‌ای گیلان از گیاهان علفی اعم از یکساله یا چند ساله شامل چمنزارها، مزارع وسیع برنج و توتون و سایر گیاهان زراعی پوشیده شده و ارتفاعات میان‌بند و کوهستانی متوسط آن را جنگلهای غنی و متراکم با گونه‌های گیاهی متعدد دربر می‌گیرند. بعضی از ارتفاعات بالای استان که ماههای چندی از سال زیر پوشش برف قرار دارند دارای پوشش گیاهی خاص و اکثرا از گونه‌های انحصاری و گاهی کم‌زی هستند که در مدت کوتاهی از سال نشو و نما می‌نمایند. با مراجعه به اسناد و مدارک و کتابهای گیاه‌شناسی ایران به این حقیقت دست می‌یابیم که در استان گیلان حدود 1000 گونه گیاهی وجود دارد که بعضی از آنها همانطور که گفته شد دوران کوتاهی از سال نشو و نما کرده و پس از اندک زمانی از بین می‌روند.
برخی دیگر موجد جنگلهای زیبای استان هستند؛ گروهی به صورت علف هرز در میان گیاهان زراعی نشو و نما می‌کنند؛ برخی دارای گلهای زیبا و جذاب هستند و بسیاری از آنها دارای مصارف دارویی، تغذیه‌ای، صنعتی، علوفه‌ای و با اسم فارسی یا محلی شناخته شده می‌باشند و بالاخره عده دیگری فاقد هرگونه صفات مشخصه بوده پوشش قابل توجهی ایجاد نکرده‌اند.
آنچه در اینجا مورد توجه قرار گرفته گیاهانی هستند که درجه غلبه و چیرگی آنها زیاد بوده دوران درازی از فصل رویشی زنده هستند و غالبا دارای اسم فارسی یا محلی می‌باشند. گاهی نیز گیاهانی مورد توجه قرار گرفته‌اند که
ص: 374
اگرچه اسم فارسی ندارند و لیکن به عنوان یک گیاه چیره و غالب استان از نظر گیاه‌شناسی ارزش ویژه‌ای دارند؛ در ضمن ترتیب ارائه آنها براساس اسامی علمی گیاهان و روش الفبایی می‌باشد. گیاهان پست مانند سرخسها و دم‌اسبها در فصلی جداگانه و در انتها قرار گرفته‌اند. به لحاظ اهمیت ویژه تیره گندمیان زیر عنوان تیره کلیه جنسها و گونه‌ها آورده شده و در داخل اسم تیره، روش الفبایی رعایت شده است.
لازم به یادآوری است که تعدادی از گیاهان بومی گیلان و همچنین گلها و گیاهان پرارزشی که در گیاه‌درمانی جایگاه مهمی داشته و دارای خواص گوناگونی می‌باشند مورد توجه بیشتری قرار گرفته و خواص درمانی آنها با شرح و تفصیل زیادتری به رشته نگارش کشیده شده است.
ما خوانندگان عزیزی را که به مسائل گیاه‌شناسی چندان علاقه‌ای ندارند به مطالعه مشخصات این دسته از گیاهان دعوت می‌کنیم.
Abutilon theophrasti :Malvaceae گاوپنبه: تیره پنیرک
گیاهی است علفی یک ساله با ساقه‌ای برافراشته و راست و نسبتا ضخیم با شاخه‌های فراوان در بالا و غالبا پوشیده از کرکهای پتویی و برگهای تخم مرغی نسبتا بزرگ دمبرگدار، قاعده‌ای قلبی، نوکی دراز و لبه‌ای کنگره‌ای یا دندانه‌ای با کرکهای پتویی- ستاره‌ای فشرده و رگبرگهای پنجه‌ای، گلهای زردرنگ کوچک و میوه‌ای متشکل از برچه‌هایی به تعداد 10 تا 15 عدد.
گیاه فوق الذکر یکی از علفهای هرز مناطق شمالی ایران بوده و در استان گیلان نیز بیشتر در مزارع آیش، صیفی‌کاری و پنبه دیده می‌شود و گاهی در حاشیه مزارع برنج به چشم می‌خورد و با برگهای بزرگ خود که گاهی با بوته پنبه اشتباه می‌گردد شناخته می‌شوند.
Acacia dealbata :Leguminosae گیاه حساس: تیره نخود (حبوبات)
درختی است به بلندی 9 تا 20 متر با ساقه‌ای راست و پرشاخه در بالا و شاخه‌های گوشه‌دار و پوشیده از کرکهای نقره‌ای‌رنگ متراکم با برگهای همیشه سبز (احتمالا در شمال ایران خزان‌کننده) بطول 7 تا 12 سانتیمتر و تعداد 30 تا 50 جفت برگچه پوشیده از کرکهای خاکستری‌رنگ. گلهای زردرنگ آن‌که در کپه‌های کروی به صورت گروهی در خوشه‌های طویل قرار گرفته و دارای عطر دل‌انگیزی می‌باشند در اواخر اسفندماه و اوایل فروردین ظاهر می‌گردند در فصل بهار شاخه گل‌دار آن را برای آرایش سبدهای گل بکار می‌برند.
این درخت در استان گیلان و غرب مازندران کاشته شده است و در اولین روزهای بهار با چتر گل زردرنگ خود زیبایی خاصی به باغها، حیاط منازل، پارکها و بلوارها می‌دهد.

Acantholimon spp :Plumbaginaceaeکلاه میرحسنها- گل گه‌ها: تیره کلاه میرحسن‌

گیاهانی هستند خشبی و کوتاه با ساقه‌های متعدد و غالبا پشته‌ای و کوسنی شکل فاقد ساقه‌های گلدار یا ساقه‌های طویل و بلند، برگهایی غالبا خطی، شکننده و خاردار و کم‌وبیش سه گوشه و بندرت شبه چمنی و تخت و نوک تیز، گلهای سفید یا قرمز لوله‌ای با کاسبرگی قیفی یا لوله‌ای غشایی که مجموعا در سنبله‌های منفرد یا چندین گلی در سنبله‌های بدون دمگل و سریعا شکننده و ریزان توده‌ای یا کپه‌ای قرار گرفته. گلبرگها سریعا ریزان بوده و کاسبرگهای غشایی آن بیشتر جلب توجه می‌نمایند.
کلاه میرحسنها یکی از جنسهای بزرگ دارای پراکنش و گسترش زیاد در ایران بوده غالبا در مناطق دامنه‌ای کوهستانی و ارتفاعات بالا رشد می‌نمایند و با خارهای فراوان و فرم پشته‌ای خود قابل تشخیص می‌باشند. در استان گیلان نیزAcantholimon rudbaricum در اطراف رودبار و منجیل و گونه‌هایی مانندAcantholimon festucaceum در اطراف کلیشم وA .esfandiari در عمارلو و پاکوه می‌رویند.

Acer spp :Aceraceaeافراها: تیره افرا

درختان یا درختچه‌هائی هستند خزان‌کننده و گاهی شیرا به دار با ساقه‌ای چوبی و ضخیم و راست و برافراشته با تاجی گسترده و برگهای دمبرگدار متقابل با لوبهای پنجه‌ای یا گاهی شانه‌ای. گلهای منظم نر ماده یا یک جنسی و
ص: 375
گلبرگهای عموما زردرنگ. میوه فندقه بالدار یک دانه‌ای.
افراها در جنگلهای شمال ایران (کیکم یاAcer monspessulonum در غالب نقاط) می‌رویند و از گروه درختان چوبده بوده ارزش صنعتی آنها در کاربردها و مصارف گوناگون چوب آنهاست.
رایج‌ترین گونه‌های افرا در استان گیلان که در غالب نقاط باز و پرنور، در حاشیه جاده‌ها و باغها و گاهی مزارع و جنگلهای جلگه‌ای و کناره‌های جاده‌های جنگلی می‌رویند عبارتند از:
پلت، سیاپلت، بلس‌Acer velutinum که با برگهای شبه چناری بزرگ و به رنگ سبز تیره از دیگر گونه‌ها متمایز می‌گردد.
شیردارAcer cappadocicum گونه دیگری است که صرفا در مناطق جنگلی رویش یافته با برگهای پنجه‌ای و لوبهای نوک دراز و به رنگ سبز روشن خود قابل تشخیص است و در مناطق مختلف استان از جمله دره سفیدرود، بین رودبار و رشت، اسالم، آستارا، ماسوله و فومن می‌روید.
افرای سیاه‌Acer negundo گونه‌ای است که در سالهای اخیر به ایران وارد شده و اغلب در کنار خیابانها و پارکها و مناطق جنگلکاری شده کشت می‌شود و دارای برگهای شانه‌ای یا سه برگچه‌ای به‌رنگ سبز روشن می‌باشد.
کیکم‌Acer monspessulanum بیشتر در بیشه‌زارهای استان و در ارتفاعات بالای منطقه در لابلای صخره‌ها و مناطق کوهستانی می‌روید.
Aethionema grandiflorum :Cruciferae تیره شب‌بو
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های گل‌دهنده ساده یا منشعب و شاخه‌های فراوان به بلندی 15 تا 30 سانتیمتر و برگهای خطی- کشیده و باریک بدون دمبرگ و گلهای صورتی یا قرمزرنگ.
گیاه فوق الذکر در اغلب نقاط معتدله و معتدله سرد کشور می‌روید و در استان گیلان در دره سفیدرود روئیده و در اوایل بهار زیبائی خاصی دارد.

Agrimonia eupatoria :Rosaceaeغافث یا دوای جگر: تیره گل سرخ‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست و برافراشته به بلندی 20 تا 120 سانتیمتر. برگهای اولیه عموما طوقه‌ای و برگهای شانه‌ای با 4 تا 13 جفت برگچه با حاشیه‌ای دندانه‌اره‌ای- کنگره‌ای و برگچه انتهائی بزرگتر.
گلهای زردرنگ این گیاه در گل‌آذینی سنبله‌ای- خوشه‌ای طویل در انتهای ساقه قرار گرفته و میوه آن عموما خاردار است.
این گیاه در استان گیلان بیشتر در مناطق مرطوب کف جنگل و حاشیه نهرها و نیز مناطقی که دارای خاکهای غنی و نور کافی هستند رشد می‌نماید.
غافث یکی از گیاهان داروئی ایران است که مواد مؤثره آن محتوی تاننها، اسید سیلیسیک، عصاره‌های تلخ و اسانسهای روغنی است. این مواد قابض بوده و در درمان ترشحات معده‌ای و روده‌ای و انواع اسهالها مورد استفاده قرار می‌گیرند. از ترکیبات موجود در غافث در رفع بیماریهای کبدی و رفع خونریزیها، اخلاط خونی، وجود خون در ادرار و بی‌اختیاری دفع ادرار در اطفال نیز استفاده می‌شود.
Ailanthus altissima :Simaroubaceae درخت عرعر: تیره عرعر
درختی است به بلندی 20 متر با ساقه‌ای راست و تاجی منشعب و شاخه‌دار با برگهای معمولا متناوب و مرکب شانه‌ای بزرگ.
گلهای زرد متمایل به سبز کوچک آن غالبا یک جنسی بوده و پایه نر و ماده آن از یکدیگر جداست. میوه آن فندقه بالدار به رنگ ارغوانی یا زرد با دانه‌ای متورم است. مجموعه میوه‌ها به صورت گروهی و خوشه‌مانند می‌باشند.
اگرچه درخت عرعر بومی ایران نیست، لیکن در سالهای اخیر حالت درختی بومی را پیدا کرده و در اکثر نقاط ایران غرس گردیده یا به صورت خودرو یافت می‌شود. در استان گیلان در حاشیه ساحلی و جلگه‌های وسیع جنگلی به خصوص بین بندر انزلی و کپورچال و رضوانشهر به فراوانی می‌روید و گاهی نیز آن را در پارکها و حیات منازل می‌کارند.
اگرچه مصارف داروئی این گیاه برای ایرانیان ناشناخته است و لیکن در
ص: 376
برخی از کشورها پوست آن را برای دفع کرم کدو و جلوگیری از اسهال بکار می‌برند.
Albizia julibrisin :Leguminosae شب خسب (شب‌خوس، هزاربرگ، گل‌ابریشم، شاغوز، شغوز): تیره نخود
درختی است به بلندی حدود 10 متر با تاجی گسترده و شاخه‌های فراوان و برگهای دو بار شانه‌ای و برگچه‌هائی به تعداد 20 تا 30 جفت. گلهای ارغوانی آن پرچمهائی به طول 2 تا 3 سانتیمتر با کرکهای فراوان دارد که به صورت توده‌ای و خوشه‌ای انتهائی قرار گرفته و زیبائی خاصی دارد.
این درخت در جنگلهای خزان‌کننده خزری در دشتها و جلگه‌های پست می‌روید و در اغلب مناطق معتدله سرد آن را در پارکها، حیاط منازل، کنار خیابانها و بلوارها به عنوان درختی زینتی می‌کارند و یکی از گیاهان زینتی رایج استان گیلان می‌باشد.
Alcea lineariloba :Malvaceae ختمی، خطمی: تیره ختمی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای برافراشته و منشعب در بالا با برگهای پوشیده از کرکهای ستاره‌ای و پهنکی با 3 تا 5 بریدگی عمیق و دمبرگی بلند و مشخص، گلهای زرد یا سفیدرنگ آن در محور برگها یا به صورت خوشه‌ای در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند.
ختمیها در ایران دارای تنوع رویشی زیادی بوده و اغلب به صورت علف هرز در مزارع و باغها، حاشیه جاده‌ها و مناطق دارای نور کافی رشد می‌نمایند و گلهای آنها به خاطر داشتن موسیلاژ در درمان سرماخوردگیها به عنوان خلطآور و رفع ناراحتیهای تنفسی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
نمونه فوق الذکر در استان گیلان در دره سفیدرود در حاشیه جاده‌ها و مناطق با شیبهای تند و مراتع دامنه‌ای منطقه رشد می‌نماید، ختمی در ایران دارای گونه‌های زیادی است انواع اصلاح شده و پرپر آن در باغچه‌ها و پارکها کشت می‌شود و با رنگهای متنوع سفید، بنفش، قرمز ... زیبائی خاص می‌آفریند.
ختمیها جزء گیاهان داروئی شناخته شده‌اند قسمتهای مختلف به خصوص گلهای آن، محتوی لعاب، انتوسیانها و تاننهاست و به خاطر اثر نرم‌کننده خود مسکن و ضد سرفه است. در تمام عفونتهای مجاری تنفس که حتی توأم با تورم باشد و نیز در آبسه و دملهای دهان و حلق، تورم روده، همچنین وقتی که ادرار به سختی خارج می‌شود مصرف می‌گردد. لاروس مدیکال جوشانده آن را برای غرغره کردن در مورد آنژین و دمل لثه‌های دندان تجویز کرده است.
دم کرده گل و برگ ختمی، که در سایه خشک شده باشد، برای درمان انواع زکام، برونشیت، درد گلو، ورم حنجره بسیار مفید است و جوشانده آن به شکل محلول، برای سوختگیهای خفیف و رفع خارشهای کهیر، به صورت شستشو مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ریشه گل ختمی شیرین است و موارد استعمال زیادی دارد. از دم‌کرده یا جوشانده آن می‌توان، جهت درمان اسهال خونی و اولسرهای معده سود برد.
Alisma plantago -aquatica :Alismaceae قاشق واش: تیره قاشق‌واش
گیاهی است علفی چندساله آبزی با ساقه‌ای برافراشته به ارتفاع 15 تا 100 سانتیمتر با برگهای قاعده‌ای دمبرگدار بسیار بلند با پهنکی بزرگ،
ص: 377
تخم‌مرغی یا بیضوی تا سرنیزه‌ای پهن کم‌وبیش نوک‌تیز و برگهای شناور سرنیزه‌ای پهن تا تخم‌مرغی با گلهای سفید تا صورتی‌رنگ.
قاشق‌واش یکی از گیاهان پایابی و رطوبت‌پسند است که در سواحل دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و نهرها و جویبارها و مناطق مرطوب و باتلاقی و در خاکهای مرطوب و آبهای راکد با جریان ملایم می‌روید و در استان گیلان از علفهای هرز بسیار مزاحم مزارع برنج بشمار می‌رود و در سراسر استان پراکنده است. علاوه بر گونه فوق الذکر گونه‌های‌A .lanceolatum وA .gramineum نیز در مزارع و مردابهای استان گیلان می‌رویند.

پیاز: تیره لاله‌

پیازها گیاهانی هستند چندساله پیازدار و بدون ساقه، پیازها لایه‌لایه و پوشش‌دار یا به صورت گروهی متصل به ساقه‌های زیرزمینی می‌باشند. برگها در قاعده غلاف‌دار، نخی‌شکل، خطی یا تخت یا استوانه‌ای یا نیمه‌استوانه‌ای و اغلب لوله‌ای نائی‌شکل، گلها در انتهای دم گل‌آذین به صورت چتر و اغلب سفیدرنگ یا سفید متمایل به زرد می‌باشند، لازم به یادآوری است که پیاز نوعی ساقه زیرزمینی تغییر شکل یافته است که به صورت لایه‌لایه درآمده است.
پیازها در ایران دارای گسترش وسیعی بوده در نقاط مختلف ایران و در شرایط آب و هوائی بسیار متنوع رشد و نمو می‌نمایند. در استان گیلان به ویژه در مناطق خشک و کوهستانی گونه‌هائی از این گیاهان می‌رویند که عبارتند از:
Allium affine/ Allium rubellum
Allium atroviolaceum/ Allium scabriscapum
Allium aucheri/ Alium stamineum
Allium paradoxum/ Allium subvineale
و لیکن گونه‌هائی مانند پیاز خوراکی‌Allium cepa یکی از محصولات زراعی استان در منطقه منجیل و لوشان بوده و زراعت آن در سطح استان نیز گاهی رایج است.
پیاز خوراکی انواع و اقسام کوچک و بزرگ، تند و شیرین، پوست سفید و پوست قرمز دارد که به‌طور خام و پخته هردو مصرف می‌گردد. این گیاه دارای ویتامینهای «ب» و «ث» و سرشار از املاح سیترات، استات، فسفات، نیترات و ترکیبات گوگردی و املاح کلسیم، سدیم، پتاسیم، ید، سیلیس و چندین نوع قند است. به کسانی که کارهای فکری دارند، خوردن پیاز که دارای فسفر است توصیه می‌شود. پیاز هضم مواد نشاسته‌ای را آسان و خواب را راحت می‌کند.
پیاز از لخته شدن خون جلوگیری می‌کند و از زیان آلودگی هوا می‌کاهد.
همچنین پیاز دارای یک ماده میکرب کش نظیر پنی‌سیلین است که میکروبهای وبائی‌شکل را می‌کشد و باسیلهائی را که سبب مسمومیت غذا می‌شوند از بین می‌برد و زهرابه آنها را خنثی می‌کند. به همین جهت است که طباخان گوشت را همراه پیاز حفظ و نگهداری می‌کنند و هیچ غذای گوشتی را بدون آن نمی‌پزند.
خوردن پیاز به صورت خام یا پخته به رشد اطفال مخصوصا کودکان عقب‌افتاده کمک می‌کند. پیاز به علت داشتن مواد گوگردی، خون و مجاری تنفسی را ضدعفونی می‌کند و جهت درمان تنگی نفس، ورم گلو، برنشیت، گریپ و غیر آن مفید می‌باشد و نیز به علت داشتن گوگرد، موهای سر و صورت را تقویت و از ریزش آنها جلوگیری می‌کند. در درمان پروستات، بیماریهای کلیوی، ورم ساق پا و روماتیسم مفصلی و نظائر آنها مفید و مؤثر است. پیاز با آن‌که به هضم غذا کمک می‌کند و نفخ را از بین می‌برد خود کمی نفاخ است و برای جلوگیری از آن بایست از مواد قندی استفاده کرد. خوردن کمی قند، شکر و آب‌نبات، نفخ ناشی از آن را از بین می‌برد. برای تسکین درد دندان کافی است کمی آب پیاز را با پنبه آغشته کنند و آن را در حفره دندان کرم‌خورده بگذارند. در استعمال خارجی برای از بین بردن زگیل و لکه‌های سیاهی پوست مفید است.
پیاز دارای چندین گونه قند است و با کمک نیتراتهائی که دارد، ادرار را زیاد می‌کند. در طب سنتی برای جلوگیری از تشمعّ کبدی و سرطان، معالجه ورم پرده خارجی قلب و ذات الریه تجویز می‌گردد.
پیاز بوی زهم گوشت را از بین می‌برد و گرفتگی دماغ را که در اثر تنفس در هوای متعفن پیدا شده باز می‌کند. پیاز دارای انسولین گیاهی و اینولین است و به همین جهت برای مبتلایان به مرض قند مفید می‌باشد.
در برگ پیاز آنزیمهای مختلف و مقدار زیادی سبزینه وجود دارد، ضمنا نیم‌پخته پیاز مسکن التهابات و ناراحتیهای مربوط به سوختگی و بواسیر است. پیاز اشک‌آور است و چشم را ضدعفونی می‌کند و از فشار آن می‌کاهد و در عین حال ضرری به چشم نمی‌زند. پیاز پادزهر سموم است به همین سبب در گذشته خوردن آب پیاز به مقدار زیاد، برای کسانی که مورد حمله سگ هار قرار می‌گرفتند تجویز می‌شد. چکاندن آب پیاز در چشم جهت جلوگیری از آبریزش و خارش پلک چشم نافع است و با عسل جهت رفع لکه سفیدی و زخم چشم و ضعف بینائی تجویز شده است.
چکاندن آب پیاز در گوش جهت رفع سنگینی و صدا کردن گوش و پاک کردن چرک آن نافع است. ضماد کوبیده پیاز بر روی پوست بدن، خون را به سوی جلد می‌کشد و آن را خوش‌آب‌ورنگ می‌کند. برای برطرف ساختن بوی پیاز خوردن سبزیهای معطر، باقلای خام، گردوی بوداده و نان سوخته مؤثر است. مؤلف کتاب «مفردات پزشکی و گیاهان داروئی ایران» می‌نویسد:
جوشانده تخم پیاز با شکر و روغن نیز به عنوان مسهل در تبهای حصبه‌ای به کار می‌رود. در تحقیقاتی که بر روی پیاز انجام شده به این نتیجه رسیده‌اند که یکی از ترکیبات کم‌کننده قند خون که در پیاز موجود است دی‌فنیل‌آمین می‌باشد. دکتر لاکوفسکی که بر روی پیاز تحقیقات زیادی به‌عمل آورده عقیده دارد که پیاز برای پیشگیری از بروز سرطان مؤثر است. وی در اهمیت پیاز می‌گوید: ما همچنان روی پیاز مطالعه می‌کنیم و عقیده داریم که روزی این گیاه ناچیز مطمئن‌ترین وسیله برای درمان دردهای بشر از کار درآید. همچنین پزشک معروف دیگر روس دکتر توکین می‌گوید: از لحاظ میکروب‌کشی، پیاز در درجه اول و سیر در درجه دوم و ترب‌سیاه و فلفل قرمز در درجه سوم قرار دارند. دکتر توکین پژوهشهای خود را درباره 150 نوع سبزی و گیاه منتشر ساخته و خاصیت میکروب‌کشی پیاز را در درجه اول اعلام داشته و آن را در نابودی میکروب تیفوئید (حصبه) و باکتریهای تک‌سلولی بسیار مؤثر توصیف کرده است. همچنین ادوارد کومن متخصص امور شیمیائی نیوجرسی
ص: 378
آمریکا و بسیاری از مهندسان کشاورزی عقیده دارند که کاشتن پیاز در مزرعه سبب ضدعفونی شدن محصولات دیگری گردیده آنها را از بسیاری آفات مصون می‌دارد. در گذشته با آب پیاز مرکب نامرئی می‌ساختند، زیرا جملاتی که با آب پیاز بر روی کاغذ نوشته شود خوانده نمی‌شود، اما هنگامی که حرارت داده شود نوشته آن ظاهر می‌گردد. رنگهای ظروف نیکلی و مسی با پیاز و لکه‌های مرکب و کلاههای حصیری با پوره پیاز پاک می‌شود. در ایران قدیم با پیاز چسبی درست می‌کردند که قطعات شیشه و چینی را به هم می‌چسبانید.

سیر: تیره لاله‌

سیر جزو یکی از پیازها محسوب می‌شود و از نظر مشخصات گیاهی شبیه پیاز است، اما از نظر خواص درمانی با آن متفاوت می‌باشد. سیر را می‌توان رایج‌ترین گیاه مورد استفاده مردم گیلان معرفی کرد که به صورت خام، پخته، سرخ کرده و ترشی مصرف می‌شود.
قسمتهای مورد استفاده این گیاه، برگ و مخصوصا قطعات پیاز آن است که سرشار از ویتامینهای ب و ث می‌باشد و مقدار ویتامین ث در نوع بیابانی آن بیشتر است.
ابو علی سینا در کتاب «قانون» در مورد سیر و خواص درمانی آن چنین می‌نویسد:
«خاکستر سیر (گرد سیر) را عسل مخلوط کنند بهک (لکه‌های سفید پوست) و لکه خونی زیر پلک را می‌زداید و داروی داء الثعلب است ... سیر بیابانی را تا تر است بر زخم بدخیم گذارند زخم را به هم آرد ... حقنه (تنقیه) سیر در علاج عرق النسا (سیاتیک) مفید است، زیرا خون و خلط مراری را ریزش دهد ... دید را ناتوان کند و سبب جوشهای داخل چشم شود. سیر پخته گلو را صاف کند و داروی سرفه مزمن است ...»
ابو بکر مطّهر جمالی یزدی در کتاب «فرخ‌نامه» در خواص درمانی سیر می‌نویسد:
«... اگر کسی را مار گزیده بود دانه سیر به دو نیمه کنند و بر زخم نهند درد بنشاند. خوردن سیر بلغم از معده پاک کند و لرزه دست و پای ببرد، و لقوه را نیک بود. و لیک صفرا انگیزد و درد شقیقه و خارش اندام و تاریکی چشم آرد ... از بهر آنک طبع او گرم و خشک است ... و اگر پوست او بسوزانند و با روغن زیت بیامیزند و بر جائی طلا کنند موی برآرد.»
در قدیم از سیر برای پیشگیری از آلوده شدن اماکن به میکرب بیماریهای وبا، تیفوس، حصبه و غیره استفاده می‌کردند و حتی به طوری که یکی از اطبای قدیم به نام دکتر ویگوروگس‌Vigouroux توصیه نموده بود، سیر را در موقع شیوع بیماریهای واگیردار، روزانه بر روی نان می‌مالیدند و یا آن را در سالاد وارد کرده مصرف می‌نمودند. از سیر به طوری که دکتر لوئپرLoepper و فورستیه‌Forestier در سال 1921 بررسی کرده‌اند نه تنها در معالجه غانقاریای ریوی نتایج خوب به دست آمده، بلکه در رفع بیماریهای دیگر ریه و درمان سل روده نیز مؤثر بوده است. سیر در دستگاه هضم نیز یک اثر ضدعفونی کننده قاطع ظاهر می‌کند. بررسیهای دکتر کروئبرL .Kroeber نشان داد که از سیر نتایج بسیار خوب در رفع اسهالهای ساده، دیسانتری، ورم روده با منشأ عصبی، قولنجها، سوء هضم و عوارض آن از قبیل احساس سنگینی و چنگ‌زدگی در معده و همچنین اتّساع معده به دست می‌آید. عده‌ای معتقدند که در سوءهضمهای زمان یائسگی نیز اثر مفید از آن ظاهر می‌گردد. در مقابل این همه اثرات مفید درمانی، گفته می‌شود هنوز هیچگونه دلیل علمی قانع‌کننده‌ای وجود ندارد تا اثرات درمانی مذکور را بدان نسبت دهند. فقط کرچمرKretschmer در این مورد، اثرات هضمی سیر را مربوط به ترشح صفرا می‌داند که مواد ذکر شده: موجبات آن را در بدن فراهم می‌سازند.
سیر در پائین آوردن فشار خون تأثیر می‌نماید. زیرا مصرف آن موجب اتّساع شارئین و مویرگها می‌شود و به نظر می‌رسد که بر روی حرکات و انقباضات قلب نیز اثر مفید ظاهر کند. بررسیهای دانشمندی به نام ریپرژرW .Ripperger در سال 1937 نشان داد که بسیاری از سالخوردگان با خوردن سیر موفق به پائین آوردن فشار خون و رفع تصلب شرائین شده‌اند. یکی از محققان به نام لوران‌A .Lorand در سال 1933 اظهار داشت: سیر دارای اثر مفید در پیشگیری از بروز سرطان می‌باشد و با مصرف آن، ضد عفونی روده‌ها و زیاد شدن ترشّحات صفرا تأمین می‌شود. می‌گویند در چین سرطان بسیار کم است، زیرا مردم در آنجا به فراوانی سیر مصرف می‌کنند.
سیر به علت مدر بودن، در رفع آب آوردن انساج و معالجه استسقاء مؤثر است و از قدیم الایام از این خاصیت درمانی سیر استفاده شده است.
مایرMeyer در سال 1935 برای سیر اثر رفع مسمومیت نیکوتین قائل بود؛ زیرا معتقد بود که با مصرف آن تسکینی در ناراحتیهای ناشی از اثر نیکوتین در عروق و رفع اختلالات قلبی و هضمی در معتادین، ظاهر می‌شود.
سیر به سهولت کرمک را دفع می‌کند، عده‌ای آن را در دفع اسکاریس چندان مؤثر نمی‌دانند. اما برخی دیگر منجمله دکتر لکلرH .Leclerc ، آن را در دفع این کرم نیز بسیار مؤثر دانسته‌اند.
در استعمال خارج، سیر دارای اثر ضدعفونی‌کننده است و می‌تواند در پانسمان زخمهای غانقاریائی و رفع زخمهای چرکین و همچنین التیام زخمها، مورد استفاده قرار گیرد. در استعمال خارج اگر کسی گوشش بر اثر عوارض روماتیسم کر شود و یک تکه پنبه را با آب سیر مرطوب کند و در گوش بگذارد ثقل سامعه وی برطرف می‌شود. سرانجام اگر در گونیهای برنج یا گندم و یا حبوبات دیگر، کیسه‌های کوچکی که محتوی حبه‌های سیر است بگذارند هیچوقت دچار حملات و صدمات شپشه نخواهد شد.
از معایب مصرف سیر، بوی ناپسند آن است که به سرعت از راه ریه دفع می‌گردد. بوی بد سیر را می‌توان با چند قطره اسانس آنژلیک رفع کرد و یا نیم ساعت پس از مصرف آن، یک عدد سیب رنده شده و یا یک قاشق عسل خورد و یا آنکه برگ جعفری جوید. در مواردی که تحریکی در دستگاه هاضمه وجود داشته باشد باید از مصرف سیر خودداری کرد.
طی سالهای اخیر قرصهائی از سیر درست شده که در داروخانه‌ها به فروش می‌رسد و مورد استفاده کسانی است که نمی‌توانند بوی سیر را تحمل کنند.
ص: 379
Allium porrum تره: تیره لاله
تره که در اغلب نقاط گیلان کوار نامیده می‌شود در شمار پیازهاست و از سبزیهای مورد مصرف در تمام نقاط ایران است. تره به صورت سبزی خوردن، سبزی آش، سبزی پلو و کوکو و غیره مصرف می‌شود.
مصرف آن برای مبتلایان به سوء هضم، چاقی، درد مفاصل، نقرس، تصلب شرائین و یبوست دائمی توصیه می‌گردد. تره از سبزیهای مدر و بسیار مفید است. اثر خلطآور و نرم‌کننده دارد؛ سوپ آن حبس البول، آب آوردن انساج و سنگ کلیه را درمان می‌کند در موارد گرفتگی صدا، گریپ، سرفه، ورم گلو و نای و تمام حالات التهابی حاد و مزمن دستگاه تنفس و سیاه‌سرفه مصرف می‌گردد.

Alnus spp :Betulaceaeتوسکاها: تیره غان‌

درختانی هستند به بلندی حدود 30 متر با پوستی قهوه‌ای تیره و شیاردار و شاخه‌های جوان بدون کرک یا کرکدار و برگهای سبز تیره واژ تخم‌مرغی یا تخم‌مرغی با قاعده‌ای شبه قلبی. میوه و گل این درختان بصورت شاتونهائی است که توسط فلسهائی دانه را دربر می‌گیرند و عموما پس از رسیدن سیاهرنگ می‌شوند.
توسکاها عموما در مناطق جنگلی شمال ایران در کنار جاده‌ها و مناطقی که دارای نور کافی هستند، می‌رویند و به محض روشن شدن و قطع یکسره جنگل جایگزین سایر درختان صنعتی می‌گردند. چوب این درختان از نظر صنعتی با ارزش نبوده و بیشتر به مصرف کارهای غیرظریف و تهیه تراورس و تخته می‌رسد. دو گونه از آن با نامهای توسکا قشلاقی‌Alnus glutinosa در مناطق پست و توسکا ییلاقی‌Alnus subcordata در ارتفاعات استان گیلان می‌رویند.
اگرچه مصارف داروئی این درختان در طب سنتی ایران رایج نیست، اما برگهای جوان و پوست این درختان حاوی تاننها و آنتراکینین هستند و در نتیجه قابض و تلخ بوده در درمان کاتاره روده‌ای، اسهال مزمن و خونریزیهای داخلی مورد استفاده قرار می‌گیرند. برگهای تازه و سائیده شده آن برای درمان ترک‌خوردگی سینه و دملها تجویز می‌شود.

Amaranthus spp :Amaranthaceaeتاج‌خروسها: تیره تاج‌خروس‌

گیاهانی هستند یکساله یا چند ساله علفی با برگهای متناوب و کامل و گلهای فاقد گلبرگ یک جنسی با دو برگک غشائی، درفشی‌شکل خاردار که به صورت محوری یا سنبله‌های انتهائی در محور برگها قرار گرفته‌اند و تولید دانه‌های سیاهرنگ فراوانی می‌نمایند.
غالب گونه‌های‌Amaranthus در ایران به صورت علف هرز در مزارع، مراتع مزارع آیش باغها و کناره جاده‌ها و پیاده‌روها می‌رویند. در استان گیلان گونه‌های چندی از این جنس می‌رویند که مهمترین آنها عبارتند از: ترشه‌تره چواش، که به صورت علف هرز در غالب نقاط استان پراکنده شده‌اند.
برگ انواع تاج‌خروس در اوایل فصل بهار گاهی به صورت سبزی آش به همراه دیگر سبزیهای صحرائی توسط روستائیان مصرف می‌گردد.
Anagalis arvensis :Primulaceae آناغالیس: تیره پامچال
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست، برافراشته یا خوابیده روی سطح زمین به ارتفاع حدود 5/ 2 تا 70 سانتیمتر با برگهای متقابل یا گاهی فراهم و پهنگی تخم‌مرغی تا تخم‌مرغی کشیده، و گلهای آبی تا قرمز با دم گلی نسبتا بلندتر از برگهائی که در کنارش قرار دارند.
آناغالیس گیاهی است که در غالب نقاط ایران از جنوب تا شمال به صورت علف هرز در زمینهای زراعی، حاشیه رودخانه‌ها، روی خاکهای رسی و شنی و در شیبهای صخره‌ای می‌روید. در استان گیلان نیز یکی از علفهای هرز مهم مزارع، باغچه‌ها و گلدانها و اراضی آیش می‌باشد.
اندامهای مختلف آناغالیس دارای اثرات درمانی گوناگونی هستند.
اعضای مختلف گیاه دارای دو نوع ساپونین می‌باشند. ساپونینها طعمی تلخ دارند و از راه خوردن، ایجاد مسمومیّت در انسان نمی‌کنند. ولی اگر حتی به حالت محلول بسیار رقیق به خون تزریق شوند موجب همولیز و از بین رفتن
ص: 380
گلبولهای قرمز خواهند شد. ساپونینهای موجود در گیاه، دارای اثری تحریک‌کننده بر روی پوست و مخاطها می‌باشند از این جهت مصرف آن نباید بی‌رویه صورت گیرد، زیرا ممکن است سبب مسمومیّت شخص گردد.
از نظر درمانی آناغالیس گیاهی خلطآور و مدر است و در بیماریهای سینه و دستگاه دفع ادرار می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. با مصرف این گیاه، اخلاط سینه حالت سیلان و روان پیدا می‌کند و به سهولت دفع می‌گردد. به علاوه سرفه و ناراحتیهای دیگر بیمار از میان می‌رود.
در استعمال خارج، له‌شده اعضای گیاه به صورت ضماد یا شیره و یا جوشانده‌های غلیظ آن بر روی زخمهای دردناک و اولسرها نتایج مفیدی در بردارد. همچنین جوشانده اعضای گیاه به صورت لوسیون، بر روی زخمهای ملتهب و محل گزیدگی حشرات دارای اثرات سودبخشی است و به صورت حمام موضعی پا (قرار دادن پا در جوشانده) نیز در بیماری نقرس مورد استفاده قرار می‌گیرد.
Anethum graveolens :Umbelliferae شوید: تیره جعفری
گیاهی است یکساله با ساقه‌ای بدون کرک با رنگ سبز کاهوئی و شاخه‌های فراوان در بخش فوقانی، برگهای قاعده‌ای 3 تا 5 بار شانه‌ای با قطعات طویل نخی‌شکل و بوئی خوش و گلهای زردرنگ در گل آذین چتری در انتهای شاخه‌ها.
اگرچه این گیاه به صورت خودرو دیده نمی‌شود، ولی در اغلب نقاط ایران کشت گردیده به عنوان سبزی پلوئی مصرف می‌شود. در استان گیلان نیز در غالب نقاط در مزارع و باغها و گاهی باغچه‌های منازل کشت می‌شود.
میوه آن اثر نیرودهنده، مقوی معده، هضم‌کننده غذا، بادشکن، مدر، ضد تشنج، رفع استفراغ، آرام‌کننده و زیادکننده ترشحات شیر دارد. اضافه کردن مقدار کمی از میوه این گیاه به جوشانده‌ها اشتهاآور و آرام‌کننده اعصاب است، امروزه مصرف سرشاخه و برگ شوید برای کم کردن چربی خون و کم کردن کلسترول خون توصیه می‌گردد.
Apium graveolens :Umbelliferae کرفس: تیره جعفری
گیاهی است دو ساله یا چندساله با برگهای قاعده و ساقه‌ای یکبار شانه‌ای و برگهای بالای ساقه سه بخشی با ساقه‌ای نسبتا راست و پرشاخه در بخش فوقانی و گلهای سفیدرنگ در گل آذین چتری در انتهای شاخه و یا محور برگها.
این گیاه در استان گیلان در دشتهای ساحلی و زمینهای مرطوب اطراف انزلی، لاهیجان و رشت می‌روید.
نوع اصلاح شده این گیاه به عنوان یکی از سبزیهای خورشتی با ساقه‌های ضخیم و سفیدرنگ در غالب سبزی‌فروشیها در فصل زمستان و بهار به فروش می‌رسد، با ترکیبات گوناگونی که دارد مدر، مقوی معده، ضد اسکوربوت، نیرودهنده، بادشکن، صفرابر و تب‌بر است. ریشه آن برای درمان آب آوردن انساج، بیماریهای نقرس، روماتیسم، حالات مربوط به زیادی اسید اوریک، خیز عمومی بدن، سنگ کلیه، یرقان، نزله‌های ششی، آسم مرطوب، ضعف‌های مربوط به سیستم عصبی، ضعف عمل معده و بیماریهای مثانه و آلبومینوری مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ص: 381
Arachis hypogaea :Leguminosae بادام زمینی: تیره نخود
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست به بلندی حدود 50 سانتیمتر و برگهای شانه‌ای زوج غالبا دو برگچه‌ای با برگچه‌های بزرگ بیضوی تا واژ تخم‌مرغی بدون کرک و گوشواره‌های بزرگ به طول 40 سانتیمتر.
گلهای پروانه‌آسای زردرنگ با دمگل بلند و غالبا محوری و منفرد با میوه ناشکوفای زیرزمینی، استوانه‌ای مشبک با 1 تا 3 دانه که در فواصل دانه‌ها بهم آمده و دارای فرورفتگی می‌باشد از مشخصات این گیاه است.
بادام زمینی یکی از گیاهان زراعی استان گیلان است و مردم محلی آن را در باغها و باغچه‌های خود به خاطر دانه‌های لذیذ آن کشت می‌نمایند. بیشترین رویشگاه و محل زراعت آن در اطراف آستانه اشرفیه است.
بادام زمینی یا پسته زمینی که در خارج به آراشید معروف است بیشتر در گیلان و مخصوصا آستانه اشرفیه پرورش می‌یابد. بادام زمینی فقط در آب و هوای گرم و مرطوب رشد پیدا می‌کند. زمینهای شنی و آهکی بهترین محل برای کشت این محصول است. محل کشت مخصوصا باید به حدّ کافی مرطوب و نرم باشد تا ریشه گیاه بتواند به آسانی در آن فرو رود و محصول دلخواه را حاصل نماید. شادروان استاد پورداود در مورد چگونگی آشنائی مردم گیلان با بادام زمینی و کشت آن در این منطقه در کتاب «هرمزدنامه» چنین می‌نویسد:
«پسته زمینی از گیاهانی است که از امریکا به ایران آمده و نام فارسی پسته زمینی به خود گرفته است، در یزد به پسته زمینی، بادام کوهی و در شهرهای مختلف ایران بادام زمینی و یا بادام شامی و در آذربایجان به آن پستخ [فستق] می‌گویند. من نخستین بار آن را در بیروت دیدم و در تابستان 1289 هجری خورشیدی که به رشت، شهر زادگاهی خود برمی‌گشتم مقداری از آن را که در سوریه فستق العبید می‌گویند با خودم آوردم و به پدرم دادم. او دهی در یک فرسنگی شهر به نام آتشگاه داشت که در آنجا کاشته شد و پس از بیست و هفت سال که به ایران برگشتم یکی از محصولات بزرگ گیلان را پسته زمینی دیدم که در آستانه اشرفیه کشت آن زیاد شده است. حالا نمی‌دانم که این محصول نتیجه همان مقداری است که من با خود به ایران آوردم و یا دیگری پس از من به ایران آورده و کشت آن را رواج داده است. چون این گیاه در زمینهای شنی خوب پرورش می‌یابد کرانه‌های دریای خزر بهترین محلّ کشت آن است و امید است که کشت و زراعت آن روزبروز زیادتر شود ...» از نظر ترکیبات شیمیایی در آراشید مقدار قابل ملاحظه‌ای گلوسید (آمیدن)، مواد چرب، مواد پروتئیک، کولین، بتائین، مواد ازته، و ویتامین‌های‌A ،B ،F وD وجود دارد. مقدار مواد فوق برحسب آب و هوا در کشورها و مناطق مختلف فرق می‌کند. علاوه بر آن، آراشید دارای ماده‌ای است که خون افراد مبتلا به بیماری هموفیلی را بند می‌آورد. ضمنا وجود ویتامین‌های‌B 1 وD در پوسته‌های قرمز و در لپه‌های دانه محقّق گردیده است که اغلب این پوسته‌ها پس از بو دادن به آسانی از لپه‌ها جدا می‌گردند و یا تمایل سریع به جدایی دارند.
آراشید برای تغذیه در نقاط بومی گیاه به کار می‌رود و در بعضی نقاط دانه‌های سرخ کرده و بوداده آن را مصرف می‌کنند. در امریکا دانه‌های آراشید را کباب می‌کنند و به مصرف می‌رسانند و علاوه بر آن یک نوع چربی آراشید به نام کره آراشید نیز در این کشور مصرف می‌شود.
روغن آراشید مصارف صنعتی و غذائی فراوان دارد. روغن آراشید یک حلّال افیسینال است. از ریشه، برگ و دانه‌های یک نوع آراشید که بومی آفریقای استوائی است، بر ضد تب‌های صفراوی هماتوریک استفاده به عمل می‌آید و نیز در بعضی مناطق دانه‌های آن را بو می‌دهند و به نام قهوه سیاه به جای قهوه اصلی به مصرف می‌رسانند.
روغنی که از دانه‌های آراشید گرفته می‌شود بسیار خوشمزه است و با روغن زیتون برابری می‌کند. در سراسر اروپا روغن آراشید را همراه با سالاد و اغلب اغذیه به مصرف می‌رسانند. بدین سبب آراشید در اروپا به اسامی:
پسته زمینی، بادام زمینی، گردو زمینی، فندق زمینی، لوبیا زمینی، بلوط زمینی و فندق نخودی نیز نامیده می‌شود.
همچنین از نظر خواص درمانی، روغن آراشید به علّت دارا بودن ویتامین‌F (اسید آراشیدونیک) و فقدان کلسترول خالص، برای افرادی که چربی خونشان زیاد است مفید می‌باشد و از بروز بیماری آتروم (جمع شدن چربی در جدار شریانها) جلوگیری می‌کند.
در روغن بادام زمینی استرولی وجود دارد که اثر ضد کلسترول حقیقی دارد. برای افرادی که چربی خونشان (کلسترول) زیادتر از حدّ طبیعی باشد و یا افرادیکه دچار سکته قلبی شده‌اند نه تنها مفید است بلکه نقش دارویی و درمانی مؤثّر هم دارد. زیرا امروزه معلوم گردیده است که اگر مقدار مصرف این قبیل روغن‌های مایع زیاد شود کلسترول خون بالا نمی‌رود بلکه پایین هم می‌آید. بادام زمینی به علّت دارا بودن ویتامین‌های گروه(B) برای رفع بی‌قوتی ماهیچه‌ها، کمبود فشار خون، خستگی شدید، گیجی، بی‌حوصلگی، بهت‌زدگی، ترس و دلهره مفید است. همچنین مصرف بادام زمینی برای کودکان مبتلا به راشیتیسم مفید و مؤثّر است. نیز اخیرا به ثبوت رسیده که ویتامین(D) موجود در بادام زمینی مقدار اسید و ترشّحات معده را زیاد می‌کند و باعث افزایش اشتها می‌گردد؛ بنابراین در رشد و نموّ کودکان در حال رشد بی‌نهایت سودمند است.
برای رفع پوسته‌پوسته شدن کف دست می‌توان از روغن آراشید سود جست و با مالیدن آن روزی چند نوبت، به درمان این عارضه پرداخت. روغن آراشید برای درمان شوره سر و ریزش مو نیز مؤثّر است. برای این منظور لازم است روغن آراشید را روی پوست سر بمالند و پس از نیم ساعت آن را با سدر بشویند.
نظر به اینکه آراشید دارای اسیدهای آمینه (آرژی‌نین- هیستیدین- سیستین لیزین) می‌باشد که فاقد مواد سلولزی است در خوردن آن نباید افراط کرد، زیرا سبب یبوست شدید مزاج می‌گردد.

Arctium lappa :Compositaeباباآدم: تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای ضخیم و کرکدار پنبه‌ای تار
ص: 382
عنکبوتی سفید و شیاردار و منشعب و شاخه‌دار از قاعده یا در بخش فوقانی با برگهائی با پهنک بزرگ قلبی‌شکل.
گلهای آن لوله‌ای قرمزرنگ مجتمع و کپه‌ای است که توسط برگهای تغییر شکل یافته‌ای به نام برگه‌های (گریبان) سرعصائی و قلاب‌مانند دربرگرفته شده‌اند.
باباآدم در مناطق مرطوب سایه، کنار نهرها و جویبارها، در حاشیه جاده‌ها و باغها و در حاشیه مزارع می‌روید و از برگهای بزرگ و کپه‌هائی که با برگه‌های قلاب‌مانند خود به لباس یا موی انسان و پوست چهارپایان می‌چسبند شناخته می‌شود و بخاطر داشتن برگهای بزرگ آن را باباآدم نامیده‌اند. البته در زبان فارسی باباآدم تقریبا به کلیه گیاهانی که برگهای بزرگ و پهن دارند اطلاق می‌گردد.
ریشه باباآدم دارای اثر تصفیه‌کننده خون، مدر و معرق بوده برای رفع نقرس، رماتیسم، رفع عوارض سیفلیس و در درمان بیماری قند بکار می‌رود.
ریشه باباآدم محتوی اینولین، اسانسهای روغنی، لعاب، تاننها و مواد ضدمیکروبی و ضدباکتری است. از ریشه باباآدم همچنین در دفع خیز عمومی بدن، سنگ کلیه، رفع جوشهای صورت، دانه‌های غرور و بیماریهای پوستی، رماتیسم و قولنجهای کبدی و نزله‌ای ششی استفاده می‌شود.

Armeniaca vulgaris :Rosaceaeزردآلو: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است با تنه راست و پرشاخه با پوستی در جوانی قرمز متمایل به قهوه‌ای و در سنین بالاتر سیاه‌رنگ و غالبا شیاردار و گاهی خاردار. برگهای آن تخم‌مرغی پهن با حاشیه‌ای دندانه اره‌ای و بدون کرک به رنگ سبز روشن و خزان‌کننده است. گلهای سفیدرنگ آن به صورت منفرد یا دوتائی قبل از تولید برگ ظاهر گردیده و میوه آن آبدار به رنگ زرد روشن تا زرد تیره است.
زردآلو یکی از درختان میوه کاشته شده در ایران می‌باشد و نوع اصلاح شده آن قیسی نامیده می‌شود.
این درخت بیشتر در مناطق معتدله و معتدله سرد کشت می‌گردد و اگرچه ممکن است در استان گیلان کمتر غرس شود لیکن میوه آن در فصل بهار جایگاه خاصی در میان میوه‌های مصرفی مردم دارد.
Artemisia absinthium :Compositae افسنطین: تیره کاسنی
گیاهی است علفی چندساله معطر با ساقه‌ای راست و پرشاخه در بالا پوشیده از کرکهای کوتاه- خاکستری و با ساقه‌های عقیم بسیار در کنار ساقه اصلی و ساقه بارور منفرد یا چندتائی راست و استوانه‌ای با شیارهای کم‌عمق به ارتفاع 50 تا 120 سانتیمتر پوشیده از برگ.
افسنطین یکی از گیاهان داروئی ایران بوده و اغلب در مناطق شمالی ایران در مناطق مرطوب و با خاک نسبتا خوب رشد می‌نماید در ارتفاعات کوهستانی گیلان در اطراف دیلمان و اسپیلی، اسالم و آستارا می‌روید و با برگهای نقره‌ای رنگ خود کاملا مشخص است.
سرشاخه برگدار این گیاه حاوی ماده مؤثره اسانس روغنی است که محتوی تویول و شیره تلخ، ابسین‌تین، اسیدهای آلی و تاننها است. قسمتهای محرکه آن تلخ بوده در درمانهای داخلی یا به صورت مخلوط برای تحریک اشتها، ترشح معده و صفرا، علیه قولنج‌های روده‌ای، به عنوان تقویت معده، مقوی قلب، تب‌بر، مدر، قاعده‌آور، ضد کرم و ضد عفونی‌کننده بکار می‌رود. در دفع اسهالهای مزمن، نفخ و تب نوبه اثر عالی دارد. سرعت جریان خون را زیاد و ترشح ادرار را افزایش می‌دهد.
گونه‌ای از آن‌که در سواحل دریای مازندران، از گیلان تا آستارا می‌روید، در رشت و اطراف آن به «واش» و «گندواش» معروف است.
ابو علی سینا در کتاب «قانون» می‌نویسد: افسنطین لباس را از بید و گزند حشرات نگاه می‌دارد و اگر با مرکب ترکیب شود رنگ مرکب ثابت می‌ماند و تغییر رنگ نمی‌دهد و کاغذ را از موش‌خوردگی محفوظ می‌دارد ... افسنطین رنگ و روی را زیبا می‌کند، برای داء الثعلب (موخوره) و داء الحیه (فلس‌فلس شدن پوست) مفید است. لکه‌های بنفش زیر چشم را می‌زداید و فوائد دیگری نیز دارد ... بخار پخته شده آن درد گوش را تسکین می‌دهد ... ضماد آن در مداوای ورمهای پشت گوش، درد گوش و رطوبتهای گوش اثر مثبت دارد.
تناول آن با عسل از سکته جلوگیری می‌نماید ... هرنوع افسنطین و به ویژه نوع نبطی آن اگر به صورت ضماد درآید و به زیر چشم ببندند برای معالجه هرنوع درد کهنه و تیرگی چشم مفید است و اگر آن را با می پخته ضماد کنند و بر چشم نهند ضربان چشم، ورم چشم و جوش چشم را از بین می‌برد ... اگر پخته و افشره افسنطین را به مدت ده روز و هرروز به اندازه سه بولوس (6/ 1 مثقال) سر بکشند در باز گردانیدن اشتها تأثیر عجیبی دارد. شربت افسنطین معده را تقویت می‌کند و در بسیاری از حالتها مفید است. اگر کسانی که یرقان دارند، افشره افسنطین را به مدت ده روز و هرروز به اندازه سه اوقیه (معادل هفت مثقال) تناول نمایند فایده می‌بینند. شربت نامبرده برای مداوای استسقاء نیز مفید است ... افسنطین را چنانچه با عدس یا برنج بپزند و بخورند کرمها را از بین می‌برد. افسنطین مخلوط با سنبل باد شکم و معده را چاره‌ساز است. اگر افسنطین را با روغن حنا مرهم کنند و بر کبد و بر تهیگاه بمالند درد کبد و تهیگاه تسکین می‌یابد و اگر آن را با روغن گل سوری (محمدی) مرهم کنند یا با گل سوری مخلوط کنند درد معده را از بین می‌برد و سفتی آن را برطرف می‌کند ... افسنطین در بیرون راندن بول و روان کردن حیض ... و مداوای تب کهنه نافع است. در گذشته که پنی‌سیلین و داروهای میکروب‌کش کشف نشده بود، افسنطین بهترین داروی ضد میکروب به حساب می‌آمد و در مواقع شیوع امراض مسری مانند طاعون تجویز می‌گردید. همچنین افسنطین تب‌بر و ضد یرقان و مانع آب آوردن انساج بدن است و در درمان اسهال مزمن مؤثر می‌باشد. ضماد پخته نمک‌زده این گیاه، بر روی زخمهای عفونی و تاولهای چرکین، اثر ضد عفونی‌کننده، مفید و التیام‌بخش دارد. برای این کار از تنتور آن نیز می‌توان استفاده کرد. افسنطین سرعت جریان خون را زیاد کرده خون را
ص: 383
به سوی خود جذب می‌نماید و برای رفع ترشحات زنانه مفید و مؤثر است.
افراد مبتلا به حساسیت و مبتلایان به خونریزی و ناراحتیهای جهاز هاضمه و زنان باردار باید از مداوا توسط افسنطین پرهیز نمایند و بیمارانی که آن را مصرف می‌کنند از مصرف پی‌درپی خودداری کنند، زیرا این گیاه دارای اسانسی با ترکیبات سمی است و مصرف مداوم آن ایجاد مسمومیت می‌نماید.

Artemisia annua :Compositaeگندواش: تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست و در بالا منشعب و شاخه‌دار بدون کرک یا کمی کرکدار به ارتفاع حدود 30 تا 100 سانتیمتر با برگهائی دارای دمبرگ بلند و پهنگی با بریدگیهای زیاد سرنیزه‌ای، کامل یا دندانه‌ای و اغلب به رنگ سبز روشن و برگهای فوقانی کوچکتر و تقلیل‌یافته، گلهای کپه‌ای در گل آذین پانیکول‌مانند و باز و با شاخه‌های فراوان.
گیاه مذکور یکی از نباتاتی است که در محدوده جنگلی شمال ایران از آستارا تا آشخانه می‌روید و به صورت علف هرز در غالب نقاط مانند حاشیه جاده‌ها، مزارع، مزارع آیش، برنج‌زارها، حاشیه باغها و پارکها و خیابانها دیده می‌شود. در استان گیلان نیز کمتر جائی است که گندواش در آن وجود نداشته باشد.

Artemisia vulgaris :Compositaeبرنجاسف: تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی چندساله کرکدار با ساقه‌ای مشخص و چندتائی و پرشاخه و منشعب در بخش فوقانی کرکدار یا بدون کرک به ارتفاع 30 تا 200 سانتیمتر عموما قهوه‌ای خوشرنگ با گلهای قاعده شانه‌ای بخش با دمگل کوتاه و قطعات سرنیزه‌ای نوک تیز با شانه‌ای بریده به صورت نامنظم دندانه‌ای اره‌ای یا کامل و بدون دندانه به رنگ سبز تیره در سطح فوقانی و پوشیده از کرکهای پتوئی متراکم سفید رنگ در سطح زیرین.
گلهای کپه‌ای آن در گل آذین پانیکول باز با شاخه‌های بلند گسترده یا راست و با شاخه‌های کوچک کم قرار گرفته‌اند.
برنجاسف یکی از علفهای هرز حاشیه جاده‌ها و مناطق جنگلی شمال ایران بوده در گیلان در اطراف بندر انزلی، اسالم، جاده اسالم به خلخال، اطراف آستارا، لاهیجان و رودسر می‌روید. جنبه داروئی و مصارف داروئی برنجاسف عموما شناخته شده می‌باشد به‌عنوان داروی تلخ، معطر، مقوی معده، ضد تشنج مدر، قاعده‌آور ضد کرم به کار می‌رود. دم‌کرده اعضای این گیاه مخصوصا ریشه آن مقوی دستگاه هاضمه بوده در رفع کم‌خونی و ضعف عمومی بدن، رفع اختلالات مربوط به سیستم عصبی مانند استفراغها، دردهای عصبی، صرع و هیستری به کار می‌رود، اثر نرم‌کننده، ضدعفونی‌کننده جهاز هاضمه و ضد انگل بودن آن قابل توجه است. در گذشته مبتلایان به انگل از دم‌کرده این گیاه استفاده می‌کردند.
Asperugo procumbens :Boraginaceae تیره گل گاوزبان
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای گسترده روی سطح زمین به ارتفاع حدود 40 سانتیمتر و برگهای پائینی متناوب و فوقانی متقابل تا دوتائی و غالبا با کرکهای بسیار و چسبنده و گلهای بدون دمگل به رنگ آبی ارغوانی یا بنفش شونده و میوه‌های فندقه‌ای گلابی‌شکل با سطحی دارای زگیلهای کوچک.
گیاه فوق الذکر یکی از علفهای هرز مزارع، مزارع آیش، حاشیه مزارع و باغها و مناطقی با خاکهای آهکی و میان صخره‌هاست. در استان گیلان نیز از علفهای هرزی است که در اکثر نقاط به چشم می‌خورد. در کتاب شلیمر پزشک مخصوص ناصر الدین شاه از آن به عنوان بادرنجبویه نام برده شده که غلط است و گیاه فوق الذکر هیچگونه ارزش داروئی شناخته شده‌ای ندارد.
نام بادرنجبویه برای گیاه‌Dracocephalum moldavica صحیح است که در قسمتهای وسیعی از آذربایجان کشت می‌شود و عرق آن به عنوان دارو به مصرف می‌رسد.

Aster altaicus :Compositaeستاره‌ای: تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی دوساله یا چندساله با ساقه‌ای راست و منشعب و پرشاخه به رنگ سبز یا خاکستری و شاخه‌های کوچکی که در انتها به یک گل منتهی می‌شود. به ارتفاع حدود 20 تا 100 سانتیمتر.
گلهای آن مجتمع کپه‌ای به رنگ آبی آسمانی بسیار خوشرنگ می‌باشد.
ستاره‌ای، یکی از گیاهانی است که در مناطق مختلف معتدله و معتدله سرد ایران رویش یافته بیشتر در کنار جویبارها و مناطق مرطوب و دامنه‌ای کوهستانی و در استان گیلان در دره سفیدرود و ... می‌روید.
نوعی از ستاره‌ای امروزه در باغچه‌ها و حیاط منازل و گاهی پارکها کشت می‌گردد که با گلهای بنفش یا آبی متمایل به بنفش فراوان خود و فرم رویشی پشته‌ای و کپه‌ای به نظر می‌رسد پارچه‌ای آبی‌رنگ را بر سر آن کشیده‌اند.
گونه دیگری از این جنس به نام‌Aster alpinus در ارتفاعات اسالم می‌روید.
Atropa belladonna :Solanaceae بلادون، شابیزک (شاهبیزک): تیره سیب‌زمینی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای پرشاخه و منشعب در بالا به ارتفاع حدود 50 تا 200 سانتیمتر و برگهائی با دمبرگ کوتاه تخم‌مرغی- بیضوی، نوک‌دار، و گلهای بنفش متمایل به قهوه‌ای با رگه‌های قهوه‌ای‌رنگ، نسبتا درشت منفرد و محوری که کاسبرگ آن نیز به مرور زمان رشد کرده کم‌وبیش متورم به نظر می‌رسد. میوه آن بسته‌ای سیاهرنگ شفاف می‌باشد.
ص: 384
بلادون گیاهی است که رویشگاه اصلی آن جنگلهای شمال ایران است و در استان گیلان نیز در مناطق مختلف جنگلی وجود دارد.
بلادون دارای الکالوئیدهای آتروپین، هیوسیامین، بلادونین، آتروپامین، اسید کریزاتروپیک می‌باشد دارای مصارف داروئی بسیار است از جمله بر روی سلسله اعصاب تأثیر کرده اثر آرام‌کننده و ضد تشنج دارد. در درمان بیماریهای آسم، سیاه‌سرفه، صرع، بی‌اختیاری دفع ادرار، سرعت انزال، دردهای معدی قولنجهای ناشی از مسمومیت سرب، یبوستهای مقاوم، دردهای آپاندیسیت، ناراحتیهای بواسیر، دریاگرفتگی، سرگیجه، قولنجهای کبدی و کلیوی، اسپاسمهای ناحیه مقعد و مهبل، ترشح عرق شبانه مسلولین به کار می‌رود.

Bellis perennis :Compositaeمینای چمنی: تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی چندساله با برگهای طوقه‌ای قاشقی‌شکل و بدون ساقه‌ای مشخص. گلهای سفید یا سفید متمایل به قرمزرنگ آن به صورت مجتمع و کپه‌ای روی دم گل آذین بلندی قرار گرفته است.
همانگونه که از نام آن برمی‌آید یکی از گیاهانی است که در چمن‌زارها و مناطق مرطوب رویش می‌یابد و در استان گیلان نیز در ارتفاعات اطراف عمارلو، رودبار، ماسوله و گردنه حیران رشد می‌نماید. نوع اصلاح شده آن به همین نام در فصل بهار به همراه بنفشه سه رنگ و همیشه‌بهار در باغچه‌ها و پارکها و حیاط منازل به عنوان گیاهی زینتی کشت می‌گردد.
Butomus umbellatus :Butomaceae هزار نی: تیره هزار نی
گیاهی است، علفی چندساله بدون کرک، آبزی یا رطوبت‌پسند و پایابی و ساقه‌های متعدد برافراشته به ارتفاع حدود 40 تا 150 سانتیمتر. با برگهای خطی عموما متناوب و غلافی مشخص در قاعده کمی پیچیده و نوک‌دراز.
گلهای زیبای سفید با رگه‌های ارغوانی آن در گل آذینی چتری و انتهائی قرار گرفته‌اند.
هزارنی در دریاچه‌ها، استخرها، نهرها و جویبارها، مناطق باتلاقی و مردابی و آبهای کم‌عمق می‌روید. در غالب نقاط مردابی استان گیلان مانند بندر انزلی، مرداب امیر کلایه و آبگیرهای اطراف صومعه‌سرا، رشت، فومن و لاهیجان دیده می‌شود.
Buxus hyrcanica -Buxus sempervirens :Buxaceae شمشاد خزری، کیش: تیره شمشاد
درخت یا درختچه‌ای است به ارتفاع حدود 12 متر، غالبا به صورت درختچه‌ای همیشه سبز در جنگلهای شمال ایران در جلگه‌های پست می‌روید.
شاخه‌های جوان آن چهارگوشه و برگهای متقابل آن تخم‌مرغی- بیضوی با رنگ سبز تیره در سطح فوقانی و سبز روشن در سطح زیرین است. این درختچه در استان گیلان در غالب جلگه‌های جنگلی تا ارتفاع 300 متر در اطراف جاده انزلی به آستارا، اسالم به خلخال و مناطق دیگر استان دیده می‌شود.
درختچه فوق الذکر با داشتن برگهای همیشه سبز، زیبائی خاصی داشته و
ص: 385
چوب بسیار خوشرنگ آن در کارهای دستی استفاده‌های گوناگونی دارد و از سرشاخه‌های بریده آن نیز برای گل‌آرائی در غالب گلفروشیها استفاده می‌شود.
برگ شمشاد دارای طعم تلخ بوده حاوی تاننها، الکالوئیدبوکسین و اسانسهای روغنی است. دم‌کرده آن در صورت بالا بودن درجه حرارت بدن یا ورم مجاری صفراوی و ادراری مؤثر بوده و تب‌بر نیز می‌باشد. در مصارف خارجی از برگهای این گیاه برای تهیه کمپرسها با حمامهای ضد درد روماتیسم، نقرس و بیماریهای پوستی استفاده می‌شود.
Caesalpinia gilliesii :Caesalpinaceae ابریشم مصری: تیره ارغوان
درختچه یا درختی است کوتاه به ارتفاع حدود 3 متر با شاخه‌های نسبتا فراوان به رنگ قهوه‌ای متمایل به سیاه با لکه‌های سفید و برگهای مرکب شانه‌ای با حدود 10 جفت برگچه بیضوی‌شکل.
گلهای زیبای درشت و زردرنگ آن در خوشه‌های انتهائی دارای پرچمهای بلندی به طول 6 تا 7 سانتیمتر و به رنگ قرمز است که از گلبرگها بلندتر بوده و زیبائی خاصی به آن می‌بخشد، میوه آن لوبیائی‌شکل است.
این درختچه بومی ایران نیست، لیکن در سالهای اخیر به صورت زینتی در اکثر نواحی معتدله و معتدله سرد کشت گردیده و در استان گیلان نیز گاهی در بلوارها و حاشیه خیابانها و پارکها دیده می‌شود.
Calendula officinalis :Compositae همیشه‌بهار: تیره کاسنی
گیاهی است علفی یکساله یا چندساله با ساقه‌ای برافراشته و پرشاخه در بالا و عموما معطر به ارتفاع حدود 10 تا 50 سانتیمتر با برگهای کامل یا دندانه سینوسی بدون دمبرگ با گل آذینی پرشاخه و گلهای مجتمع کپه‌ای با گلچه‌های کناری زبانه‌ای زرد مایل به نارنجی بسیار خوشرنگ و گلهای میانی طبق لوله‌ای. میوه آن فندقه‌ای است که در سطح پشتی دارای چروکهای عرضی و غده‌دار می‌باشد.
همیشه‌بهار یکی از گیاهانی است که در غالب نقاط ایران به عنوان زینتی در باغچه‌ها، پارکها و حیاط منازل به همراه بنفشه سه رنگ، مینای چمنی و امثال آنها کاشته می‌شود. در استان گیلان نیز در پارکها، باغچه‌ها و بلوارها کشت می‌گردد.
گل همیشه‌بهار تصفیه‌کننده خون، قاعده‌آور و التیام‌دهنده بوده و نیرودهنده و ضد تشنج می‌باشند، از آن برای تحریک فعالیت کبدی و خصوصا صفرا استفاده می‌شود. برای تسکین اسپاسمهای معده یا روده‌ای نیز به کار می‌رود.
در مصارف خارجی با اثر دادن بر روی زخمهای سطحی، سوختگی، سرمازدگی و رفع دانه‌های جلدی و اگزما اثر مفید دارد و در رفع جوشهای صورت، کورک، پینه بستن دست یا پا، میخچه و زگیل مفید می‌باشد. گل همیشه‌بهار در معالجه بیماریهای پوستی نیز به کار می‌رود.
Calligonum persicum :Polygonaceae اسکنبیل: تیره علف هفت بند
درختچه‌ای است پرشاخ و توده‌ای به بلندی حد اکثر 2 متر با شاخه‌های خمیده و سفیدرنگ و شاخه‌های کوچک نازک و ظریف، با برگهای درفشی‌شکل و ریزان. گلپوش سفیدرنگ آن در انتهای شاخه به صورت خوشه‌ای و نسبتا متراکم قرار گرفته میوه‌های بالدار و غشائی آن در انتهای بالها دارای رگه‌های بسیار بوده به رنگ قرمز خوشرنگ و زیباست.
این درختچه در استان گیلان فقط در دره سفیدرود در حوالی منجیل و رودبار در دامنه‌های کوهستانی منطقه می‌روید و شاید بتوان آن را انحصاری این ناحیه دانست. انواع دیگر این درختچه در ایران که تعداد آنها به 17 گونه می‌رسد بیشتر در خاکهای شنی و دشتها و بیابانهای ایران می‌رویند و غالبا در کارهای حفاظت خاک و تثبیت شن به کار می‌روند.
Calystegia silvatica :Convolvulaceae تیره پیچک
گیاهی است علفی با ساقه‌ای پیچنده و بالارونده به طول 4 متر یا بیشتر با برگهای بزرگ کم‌وبیش پیکانی یا قلبی با لبه‌ای کامل و گلهای سفید درشت و قیفی‌شکل به طول 55 تا 75 میلیمتر.
گیاه فوق الذکر انحصاری شمال ایران بوده رویشگاه آن حاشیه جنگلها، بیشه‌زارها و پرچین حاشیه باغها و مزارع می‌باشد و شاید بتوان گفت یکی از معمولی‌ترین گیاهان جنگلهای شمال ایران است.

Camellia japonica :Theaceaeکاملیا: تیره چای‌

درختچه‌ای است همیشه سبز با شاخه‌های فراوان به ارتفاع 2 تا 4 متر با برگهای پهن بیضوی یا تخم‌مرغی به طول 5 تا 8 سانتیمتر و با لبه‌ای دندانه اره‌ای و بدون کرک به رنگ سبز تیره و کاملا درخشان با گلهای پرپر (نوع کاشته در ایران) قرمز یا سفید و بسیار زیبا که عموما در ماههای فروردین تا اردیبهشت و اوایل خرداد گل داده و زیبائی خاصی دارد.
این گیاه در استان گیلان در پارکها، باغچه‌های منازل غالبا به خاطر جنبه زینتی آن کشت می‌شود.
میوه کاملیا به صورت پوشینه، سه قسمتی و محتوی یک یا دو دانه است.
کاملیا انواع مختلف دارد که هرکدام دارای اختصاصات معینی هستند.
ص: 386
Camellia sinensis or Thea sinensis :Theaceae چای: تیره چای
درختچه و یا گاهی درختی است همیشه سبز و با ساقه‌ای پرشاخه و غالبا درهم رفته، با برگهای چرمی دارای دمبرگ کوتاه، بیضوی تا بیضوی باریک و لبه‌ای دندانه‌دار به داخل خمیده.
گیلان مرکز تولید چای ایران است. در برخی از نقاط دیگر کشور ما نظیر مازندران نیز چای کشت می‌شود ولی محصول هیچ نقطه‌ای از نظر کیفیت با محصول چای گیلان- مخصوصا لاهیجان- قابل قیاس نیست.
استفاده از چای به عنوان آشامیدنی گرم با آنکه در ایران سابقه طولانی ندارد، ولی امروزه رایج‌ترین و اساسی‌ترین نوشیدنی مورد نیاز تمام طبقات مردم ایران است. این آشامیدنی رایج، مصرف درمانی قابل توجّهی نیز دارد که کمتر مورد توجّه مردم است.
قسمت مورد استفاده درختچه همیشه سبز چای، برگها و به ویژه جوانه‌های انتهائی آن است که در اصطلاح محلّی گیلان به آن ذپّه‌Zappe می‌گویند. این برگها و جوانه‌ها پس از بو دادن و انجام یک رشته اعمال مخصوص به صورت چای سبز و سیاه درمی‌آیند و جهت مصرف به بازار فروش عرضه می‌گردند.
چای سبز از بو دادن برگهای تازه بدون دمبرگ، به عمل می‌آید که آنها را در طشتهای بزرگ می‌ریزند و بلافاصله حرارت می‌دهند. وقتی برگهای چای را مدّتی بگذارند تا تخمیر گردد، محصولی که از آنها فراهم می‌آید، چای سیاه نام دارد.
درباره چگونگی کشف چای افسانه‌های گوناگونی وجود دارد. همچنین در مورد آشنایی اروپائیان با این گیاه مفید و چگونگی انتقال آن به کشورهای اروپائی در کتابها آمده است که زادگاه چای، کشور چین بوده که از آنجا به هند رفت و مردم آسیا با چای از چند هزار سال پیش آشنائی داشتند، ولی اروپائیان از پانصد سال پیش با چای آشنا شدند. چای را نخستین بار انگلیسیها از مستعمره هند به انگلیس بردند، ولی راز آن را تا سیصد سال فقط برای خود نگه داشتند. تا اینکه از دویست سال پیش ناگهان بروز یک تصادف، پای چای را به آلمان و از آنجا به اروپای غربی و بعد به اروپای شرقی باز کرد.
ماجرای تصادف مزبور در «تاریخ چای از آسیا تا اروپا» ذکر گردیده که خلاصه آن به نقل از کتاب «نسخه‌های تندرستی از طبّ طبیعی» چنین است:
«دویست سال قبل، یک کشتی بادبانی انگلیسی که از هندوستان به انگلستان می‌رفت و محموله چای با خود داشت، در نزدیکی سواحل دریای شمال دستخوش طوفان شد و امواج کوه‌پیکر، این کشتی را برداشته در ناحیه واسرکانت، از نواحی شرقی آلمان، به خشکی بردند و به گل نشاندند. اهالی واسرکانت، وقتی به سراغ کشتی رفتند آن را تهی از ملوان و ناخدا و در عوض مالامال از نوعی سبزی خشک و سیاه‌رنگ دیدند. آنها در طول عمر خود هرگز چای ندیده بودند. از عطر چای خوششان آمد و آن را به خانه بردند و با مقداری روغن در ماهی‌تابه ریخته، سرخ کردند و از آن غذائی ترتیب دادند.
لیکن مزه این غذا به مذاق آنان خوش نیامد. آنگاه نمونه گیاه مزبور را به پایتخت فرستادند و از افراد مطلّع و صاحب‌نظر برای شناسائی این مادّه کمک خواستند. تا شش ماه بعد، به دنبال یک سلسله اقدامات سیاسی و دولتی و جاسوسی دریافتند که آن مادّه خشک، گیاه چای نام دارد و به منظور تهیّه یک نوشیدنی مطبوع و آرام‌بخش به کار می‌آید.»
کشت و صنعت و رواج مصرف چای در ایران نیز سابقه طولانی ندارد.
اوّلین مزارع چای به همّت محمّد میرزا ملقّب به کاشف السّلطنه، بانی چایکاری در ایران، به سال 1279 شمسی، مقارن با 1901 میلادی در لاهیجان و سپس تنکابن (شهسوار) احداث شد.
زارعین شمال ابتدا از کشت چای استقبال نکردند، لذا بازرگانان کماکان به وارد کردن چای از هندوستان و سیلان ادامه دادند. لیکن موقعی که بر اثر مساعی کاشف السّلطنه پی‌بردند که بوته چای حدود 90 تا 100 سال عمر می‌کند و سالی چند بار محصول می‌دهد کم‌کم به کشت این گیاه پرسود رغبت پیدا کردند.
بطوری که می‌گویند کاشف السّلطنه برای نیل به این منظور مثل یک کارگر در مزارع چای کشور چین به کار پرداخت تا به رموز کشت آن آگاهی حاصل کرد؛ سپس در بازگشت به ایران، مقداری از نشاء چای را با خود به گیلان آورد و در لاهیجان به زمین نشاند و به توسعه آن پرداخت.
گفته شده است که کاشف السّلطنه بذر چای را (که تقریبا شبیه به فندق است ولی پوست آن نازکتر، شکننده‌تر و سیاهتر از فندق می‌باشد) با جاسازی و پنهان کردن آن در جوف عصای خویش به ایران آورد و به کشت آن پرداخت.
درخت چای اگر به حال خود رها شود به‌طور خودرو، به ارتفاع متجاوز از 10 متر می‌رسد ولی در نمونه‌های پرورش‌یافته از 2 متر تجاوز نمی‌کند.
معمولا از درختچه چای سه بار در هرسال برگ‌چینی می‌کنند و تا عمر درختچه به هشت سال یا ده سال برسد بهره‌برداری از آن همچنان ادامه می‌یابد و چون از این سنین بگذرد بهره‌برداری از آن را متوقّف می‌سازند و می‌گویند که پیر شده است و دیگر بهره‌برداری از آن صرفه ندارد.
بهترین زمین برای کشت چای، زمینی است که دارای سنگهای آتشفشانی باشد، زیرا گیاه چای احتیاج به شبه فلز (فلوئور) دارد و آن نیز در این نوع زمینها فراوان است. به این دلیل در ژاپن مزارع چای معمولا در مجمع الجزایر آتشفشانی قرار دارد و آب و زمین و هوای آن سرشار از شبه فلز فلوئور می‌باشد.
چای نواحی مختلف، کم‌وبیش دارای مواد زیر است:
آب- خاکستر حاصل از گیاه- مواد ازته- مواد چرب- تانن- تئین- اسانس- موادی نظیر رزین‌ها- پکتین- صمغ- سلولز و دکسترین.
همچنین در چای مواد مؤثّری چون پورین‌ها- گزانتین- تئوفیلین- آدنین و غیر آنها نیز یافت می‌شود. وجود مواد اخیر باعث می‌گردد که بر اثر افراط در مصرف چای، موجبات ناراحتی مخصوص به نام تئیسم در انسان فراهم شود.
همچنین در چای مقدار زیادی اسید اکسالیک و املاح معدنی چون فسفاتها و اکسالاتهای پتاسیم، کلسیم، منیزیوم و منگنز وجود دارد.
مصرف دم‌کرده چای، باعث تسریع حرکات تنفّسی و گردش خون می‌گردد. با مصرف آن، احساس تجدید نیرو، همچنین تقویت قوای فکری می‌شود و اثر درمانی در تصلّب شرائین و ممانعت از بروز آن دارد. نیز در
ص: 387
بعضی از افراد، نوشیدن چای ایجاد بیخوابی می‌کند. مقدار زیاد آن، عوارضی نظیر سردرد، لرزش‌های عصبی، کرخ شدن و غیر آن پیش می‌آورد و اگر ادامه آن به صورت عادت تدریجی درآید، ایجاد یبوستهای سخت و مقاوم، سوء هضم، لاغر شدن تدریجی توأم با ناراحتیهای عصبی می‌کند. دم‌کرده چای را می‌توان برای شتشوی چشم (کولیر قابض) به کار برد. در مصارف داخلی دم‌کرده 4 تا 8 درصد آن، اثر مقوی، هضم‌کننده، مدر ملایم و معرّق دارد. بطور کلّی دم- کرده چای کمتر به مصارف درمانی می‌رسد و فقط از آن به عنوان نوشیدنی گرم برای رفع خستگی و هضم غذا استفاده می‌شود.
علاوه بر برگ چای، گل چای نیز دارای دو درصد کافئین و مقدار زیادی منگنز و آهن است. دم‌کرده گلبرگ چای برای درمان سوء هضم، اسهال، استسقاء و جلوگیری از پایین افتادن شکم مفید است و مصرف آن تجویز می‌گردد. ولی کسانی که مبتلا به اختلال اعصاب، طپش قلب، نقرس، سنگ کلیه از نوع او کسالات هستند نباید چای مصرف کنند.
تذکّر لازم: مصرف زیاد چای همانطور که گفته شد ایجاد بعضی عوارض فیزیولوژیک قابل اهمیّت می‌کند که به مجموع این عوارض نام تئیسم داده‌اند.
بر اثر ایجاد همین عوارض بود که در سال 1927 میلادی آکادمی پزشکی فرانسه اعلام کرد که باید با عارضه تئیسم که در تونس به علّت مصرف جوشانده چای سیاه حاصل شده مبارزه همگانی صورت گیرد. طبق آزمایشهایی که انجام گردید چای سیاه سمّی‌تر از چای سبز اعلام شد و نیز سمیّت چای سبز بیش از دم‌کرده آن معرّفی و اعلام گردید.

Campanula spp :Campanulaceaeگلهای استکانی: تیره گل استکانی
گیاهانی هستند یکساله یا چندساله علفی با ساقه‌ای عموما برافراشته و راست منفرد یا چند شاخه و به ارتفاع 10 تا 120 سانتیمتر با برگهائی بسیار متنوع از نظر شکل و گلهائی عموما استکانی‌شکل به رنگهای متنوع سفید متمایل به آبی تا بنفش یا بنفش تیره که در گل آذین سنبله‌ای، خوشه‌ای یا مجتمع و گروهی قرار گرفته‌اند. گلهای عموما زنگوله‌ای آن زیبائی خاص دارد.
گلهای استکانی در سراسر ایران پراکنده بوده در استان گیلان نیز گونه‌های چندی به اسامی ذیل می‌رویند:
Campanula glonerata/ Campanula lactiflora
Campanula gilanensis/ Campanula odontosepala
Campanula patula/ Campanula rapunculoides
Campanula rapunculus/ Campanula involucrata
این‌گونه‌ها با گلهای استکانی و عموما بنفش‌رنگ خود شناخته می‌شوند.
اکثرا در جنگلها و مراتع پراکنده بوده هیچگونه ارزش کاربردی بجز مصرف تغذیه‌ای دام ندارند و گاهی از نظر زیبائی مورد توجه قرار می‌گیرند.
Campsis grandiflora :Bignoniaceae پیچ‌اناری: تیره پیچ‌اناری
درختچه‌ای است بالارونده و پیچان با ساقه‌ای به طول 3 تا 10 متر با پوستی قهوه‌ای‌رنگ و برگهای مرکب شانه‌ای با برگچه‌هائی تخم‌مرغی- سر نیزه‌ای بدون کرک به تعداد 7 تا 9 عدد. گلهائی قیفی‌شکل درشت به رنگ قرمز- نارنجی و دندانه‌هائی به رنگ قرمز خونی و میوه کپسول لوبیائی‌شکل دوحجره‌ای.
پیچ‌اناری یکی از گیاهان بالارونده است که در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد ایران در حیاط منازل، پرچین باغها و سردر منازل کشت می‌شود، در استان گیلان نیز گاهی در حیاط خانه‌ها و پارکها کشت می‌شود و با گلهای قیفی‌شکل درشت و خوشرنگ خود زیبائی خاصی دارد.

اختر: تیره اختر

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های زیرزمینی و ساقه هوائی ناشی از تراکم غلاف برگها. به بلندی یک متر یا بیشتر با برگهای سبزرنگ بزرگ بیضوی تخم‌مرغی.
گلهائی قرمز تیره یا ارغوانی‌رنگ درشت دارد که در محور برگها یا انتهای ساقه قرار گرفته‌اند.
اختر گیاهی است زینتی که در مناطق معتدله و معتدله سرد ایران کشت می‌گردد. در استان گیلان نیز در بلوارها، پارکها و منازل و گاهی به صورت پرچین منازل و باغچه‌ها کشت می‌شود.

Cannabis sativa :Cannabaceaeشاهدانه: تیره شاهدانه‌

گیاهی است علفی یکساله با برگهای متناوب و پنجه‌ای و برگچه‌های سرنیزه‌ای یا سرنیزه‌ای- خطی با لبه‌های شدیدا دندانه اره‌ای با ساقه‌های راست و غالبا در بخش فوقانی پرشاخه و شیاردار.
ص: 388
شاهدانه یکی از گیاهان زراعی است که دانه‌های آن به مصرف تغذیه انسان و گاهی طیور رسیده و به علاوه از ساقه و قسمتهای مختلف گیاه به خاطر داشتن فیبرهای بلند در صنایع بافندگی استفاده بعمل می‌آید، در بعضی از کشورها آن را برای تهیه مواد مخدر هم‌چون حشیش و ماری‌جوانا کشت می‌نمایند.
گیاه شاهدانه برای تهیه داروهای آرام‌کننده سیستم اعصاب که در بیماریهائی از قبیل فشارهای عصبی، اضطراب بیش از حد، کار فکری زیاد، میگرن، سرفه‌های آسمی و برای بی‌حسی موضعی در دندانپزشکی به کار می‌رود. فرآورده‌های گیاه عموما موادی سمی و دارای آثار زیان‌بخش و غیرقابل جبران هستند.
Caspella bursa -pastoris :Cruciferae کیسه کشیش: تیره شب‌بو
گیاهی است علفی یکساله یا دو ساله پوشیده از کرکهای ساده، دو شاخه یا ستاره‌ای‌شکل با ساقه‌های برافراشته و منشعب و پرشاخه در بالا به ارتفاع 4 تا 50 سانتی‌متر و برگهای طوقه‌ای شانه‌ای یا ساده و گلهای سفید یا صورتی رنگ که در گل آذینی طویل و خوشه‌مانند در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند.
میوه آن شبیه کیسه کشیشها سه گوشه با قاعده‌ای قلبی‌شکل است. دانه‌های این گیاه دارای موسیلاژ فراوان است. از زمره گیاهان داروئی بوده و سرشار از ویتامین ث می‌باشد.
کیسه کشیش یکی از علفهای هرز مزارع است در مزارع غلات و حبوبات و زمینهای رها شده، حاشیه جاده‌ها و باغها به فراوانی دیده می‌شود.
اگرچه این گیاه در طب سنتی ایران ناشناخته است لیکن کیسه کشیش دارای اثر بندآورنده خون می‌باشد و برای متوقف ساختن خونریزیهای معده، ریه، رحم و درمان کاتاره معده- روده‌ای از آن استفاده می‌شود.

فلفل سبز: تیره سیب‌زمینی‌

گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای سبزرنگ به ارتفاع 20 تا 100 سانتیمتر راست و پرشاخه با برگهای دمبرگدار. تخم‌مرغی تا سرنیزه‌ای و نوکی دراز و گلهای دمگل‌دار کوچک سفیدرنگ. میوه هسته‌ای گوشتی و خشک (بدون آب) و متنوع از نظر شکل و رنگ آن دارای دانه‌های متعدد می‌باشد.
میوه فلفل سبز در ایران غالبا به حالت سبز به مصرف می‌رسد و لیکن پس از رسیدن قرمزرنگ می‌گردد. و در سالهای اخیر به نام فلفل قرمز به صورت پودر به مصرف تغذیه می‌رسد. یکی از گیاهان زراعی رایج استان گیلان می‌باشد که عموما در اوایل فصل بهار محصول آن به ثمر می‌رسد. انواع سیاه آن نیز که از هندوستان و پاکستان وارد می‌شود از ادویه موجود در غذاهای ایرانی می‌باشد.
مصرف آن به مقدار کم اشتهاآور و محرک معده است و مصرف زیاد آن التهاب و ورم معده و مسمومیت ایجاد می‌کند. در داروسازی از آن همه نوع عصاره، تنتور، مرهم و ضماد با اثر تحریک‌کننده پوست و مخاط تهیه می‌گردد و در درمان دردهای روماتیسمی، سیاتیک یا سینه‌پهلو مورد استفاده قرار می‌گیرد.

Carpinus betuls :Corylaceaeممرز: تیره فندق‌

درختی است به بلندی حد اکثر 25 متر با پوستی خاکستری‌رنگ و ساقه‌ای عموما شیاردار در بخش پائینی و شاخه‌های جوان قهوه‌ای درخشان و گاهی کرکدار. برگها تخم‌مرغی، نوک‌تیز یا نوک‌دراز و لبه‌ای دو بار دندانه‌اره‌ای منظم و با قاعده‌ای قلبی‌شکل نامتقارن و بدون کرک.
درختی است خزان‌کننده که عموما همراه با بلوط، راش، نارون و کلهو در جنگلهای شمال می‌روید.
چوب این درخت ارزش صنعتی زیادی ندارد و عموما به عنوان گونه مهاجم هنگامی که راشستانها یا بلوطستانها قطع یکسره می‌گردند جایگزین می‌شود و بیشتر به مصرف تهیه تراورس می‌رسد. گونه دیگر از این جنس به نام کرکف‌Carpinus orientalis به همراه ممرز در جنگلهای گیلان و مازندران می‌روید.
پوست ممرز از نظر درمانی قابل استفاده است. برگ این درخت دارای اثر قابض قطعی است و جوشانده 30 در 1000 آن به صورت غرغره جهت رفع درد گلو، مورد استفاده قرار می‌گیرد. در طب سنتی گفته می‌شود که با مصرف
ص: 389
پوست و حتی برگ این درخت اثر مقوی و تب‌بر ظاهر می‌شود.
صرف‌نظر از خواص درمانی، برگ درخت ممرز، به جهت دارا بودن تانن فراوان قابل توجه است. همچنین در پوست آن یک ماده رنگی زرد وجود دارد.
دانه‌اش دارای نوعی ماده روغنی قابل استخراج اما باارزش اندک می‌باشد.
درخت ممرز که با نام محلی مازندرانی، در کتابهای گیاهان داروئی ایران ثبت و معرفی گردیده، در گیلان بیشتر در جنگلهای طالش (در ارتفاع 400 تا 500 متری) جنگلهای بین رشت و کهدم، جنگلهای رستم‌آباد و لاهیجان دیده می‌شود.

داغداغانها: تیره نارون‌

داغداغانها گیاهانی هستند درختی و یا درختچه‌ای با پوست صاف و ساقه‌ای منفرد و مستقیم و یا متعدد و اغلب درختچه‌مانند با برگهای سه رگبرگی به اشکال تخم‌مرغی پهن- تخم‌مرغی، تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای با قاعده‌ای نامتقارن و مورب با سطح فوقانی زبر و کناره‌های دندانه اره‌ای و نوک تیز. میوه شفت گوشتی تقریبا کروی یا تخم‌مرغی شکل است.
داغداغانها در شمال ایران دارای دو گونه درختی به نامهای محلی تادار، ته‌دار، لوخ، تی، تی‌گیله، تادانه، تاغران، تایله‌Celtis australis وCeltis caucasica یا داغداغان می‌باشند. گونه اخیر درختچه‌ای است که در غالب نقاط ایران در لابلای صخره‌ها و مناطق دارای شیبهای تند و به‌ندرت در مناطق جنگلی می‌روید.
Celtis australis
درخت تناوری است که ارتفاع آن به 30 متر نیز می‌رسد و چوب آن دارای ارزش صنعتی ویژه‌ای می‌باشد. این درختان در بعضی مناطق، در کنار امامزاده‌ها و قبرستانها به عنوان درختان مقدس مورد احترام عامه قرار دارند.

Centaurea spp :Compositaeگل گندمها: تیره کاسنی‌

گیاهانی هستند یکساله، دو ساله یا چندساله، علفی و به‌ندرت در قاعده چوبی و شاخه‌های فراوان منتهی به کپه‌های فراوان اغلب خاردار در بالا به ارتفاع 25 تا 150 سانتیمتر، اغلب پوشیده از کرک با برگهای متناوب خیلی متنوع که هیچگاه خاردار نبوده به اشکال شانه‌ای بریده، شانه‌ای منقسم، تخم‌مرغی و سرنیزه‌ای دیده می‌شوند.
گلهای گیاهان مزبور به صورت لوله‌ای منظم یا نامنظم ناجور جنس هستند که به صورت مجتمع و کپه‌ای به رنگهای سفید، زرد، ارغوانی، قرمز و بنفش می‌باشند.
گل گندم به اعتبار نام‌Centaurea depressa که گلهای آبی متمایل به بنفش زیبائی دارد و یکی از علفهای هرز مزارع گندم می‌باشد به این جنس اطلاق شده اغلب گونه‌های آن، که در ایران متجاوز از 80 گونه است اسم فارسی ندارند. این جنس در ایران دارای گسترش و پراکنش جغرافیائی قابل ملاحظه‌ای بوده و غالبا در مزارع، مراتع، کوهستانها، دشتهای دارای آب و هوای مدیترانه‌ای، سرد، معتدله و گرمسیری می‌رویند.
در استان گیلان نیز گونه‌های چندی از این گیاه به اسامی ذیل وجود دارد:
Centaurea aziziana/ Centaurea Kotschyi
Centaurea behen/ Centaurea ovina
Centaurea gilanica/ Centaurea sintenisiana
Centaurea hyrcanica/ Centaurea sosnovskyi
Centaurea iberica/ Centaurea urvillei
ص: 390

Centaurea zuvandica/ Centaurea Cyanus
دو گونه‌Centaurea zuvandica وCentaurea hyrcanica خاص مناطق جنگلی شمال ایران وC .ovina وC .aziziana در اطراف رودبار و منجیل و مراتع کوهستانی استان وC .iberica وC .cyanus به صورت علف هرز در اغلب نقاط استان در چمن‌زارها، حاشیه مزارع، باغها و جاده‌ها دیده می‌شود.
برای نوع اخیر خواص درمانی بسیاری ذکر شده است که ذیلا به آنها اشاره می‌شود. اما باید دانست که از نظر دارا بودن خواص درمانی انواع گل- گندمها تفاوت زیادی با یکدیگر ندارند.
گلهای «گل گندم» که در فاصله اردیبهشت تا مرداد باز می‌شوند دارای املاح پتاسیم، فسفر، منیزیم و مقداری منگنز و نیز یک ماده تب‌بر به نام سانتورین‌Centaurine است. همچنین گلهای این گیاه مدر بوده برای معالجه نسوج آب آورده و استسقاء به کار می‌رود. در درمان سرماخوردگی، سینه درد و سرفه نیز مفید و مؤثر است و همچنین شستشوی چشم با دم‌کرده گلهای گیاه مزبور باعث از بین رفتن التهاب پلکها می‌شود. دانه‌های گل گندم که به رنگ سفید است اثر مسهلی دارد. برگ و ساقه و ریشه این گیاه نیز که اثر تب‌بری دارد برای معالجه بیماریهای کبدی، یرقان و بیماریهای پوست تجویز می‌گردد.
از دم‌کرده گل گندم نیز امروز برای بهداشت پوست استفاده می‌شود بدین ترتیب که 50 گرم از آن را در یک لیتر آب جوش دم می‌کنند و به صورت کمپرس بکار می‌برند تا پوست شاداب شود و از پیدایش چین و چروک جلوگیری نماید.

Cerasus avium :Rosaceaeگیلاس: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است با ساقه‌ای راست و شاخه‌هائی غالبا افقی و کم و بیش متقابل در بالا. به رنگ قرمز روشن تا تیره، غالبا بدون کرک. برگها تخم‌مرغی یا واژ تخم‌مرغی کشیده تا بیضوی با لبه‌ای دندانه اره‌ای. گلها به رنگ سفید و به صورت چتری در انتهای شاخه‌چه‌ها قرار دارند.
گیلاس یکی از میوه‌های شناخته شده غالب نقاط ایران است که باغهای وسیعی از آن در نقاط مختلف غالبا مخلوط با سایر درختان میوه کشت گردیده است. میوه شیرین و خوشمزه‌ای به رنگهای صورتی تا قرمز و قرمز تیره می‌دهد. در استان گیلان نیز در باغها کشت می‌شود و جنبه داروئی دم گیلاس نیز بر عموم مردم شناخته شده است، برگهای درخت گیلاس در فصل پائیز به هنگام خزان قرمزرنگ شده و زیبائی خاصی دارد.

Cerasus vulgaris :Rosaceaeآلبالو: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است به بلندی حد اکثر 5 متر و پرشاخه با شاخه‌های جوان عاری از کرک و غالبا به رنگ قرمز روشن. برگهای بیضوی پهن تا بیضوی- واژ تخم‌مرغی با لبه‌ای دندانه‌اره‌ای و گلهای سفیدرنگ این درخت به صورت دیهیم در انتهای شاخه‌های کوچک قرار گرفته‌اند و میوه شفت آبدار آن غالبا از قرمز روشن تا قرمز تیره و کمی ترش‌مزه است.
این درخت نیز در غالب نقاط ایران از جمله در استان گیلان در حاشیه باغها و مزارع غرس می‌گردد و میوه آن به مصرف تغذیه و تهیه مربا می‌رسد.
در ضمن‌Cerasus microcarpa نیز درختچه کوچکی است که در دره سفیدرود و اطراف رودبار به صورت خودرو و به نام آلبالوی کوهی رشد و نمو می‌نماید.
Ceratophyllum spp :Ceratophyllaceae رازم واش: تیره رازم واش
گیاهانی هستند آبزی، غوطه‌ور در آب و فاقد ریشه که غالبا توسط جریانهای آب جابجا می‌گردند و در آبهای راکد نیز رشد و نمو می‌نمایند. برگها در این گیاهان به صورت چرخه‌ای و تقسیمات دوشاخه‌ای است. این گیاهان جایگاه مناسبی برای تخم‌ریزی جانوران آبزی از جمله ماهیها می‌باشند.
دو گونه از این جنس با نامهای علمی‌Ceratophyllum demersum وCeratophyllum submersum در استان گیلان به خصوص در مرداب انزلی و امیر کلایه و سایر برکه‌ها و باتلاقهای استان می‌رویند. آنچه باعث دائمی و پایا شدن این گیاهان می‌شود جوانه‌های انتهائی آنهاست که به حالت خواب باقی می‌مانند.
Cercis siliquastrum :Caesalpinaceae ارغوان: تیره ارغوان
درخت یا درختچه‌ای است خزان‌کننده با ساقه‌های منشعب یا منفرد از پائین و شاخه‌های فراوان با ارتفاع 2 تا 10 متر با برگهای ساده دمبرگدار شبه دایره‌ای یا قلبی‌شکل، گلهای خوشه‌ای یا گروهی ارغوانی‌رنگ در انتهای
ص: 391
شاخه‌ها یا در محور برگها. میوه نیام آن قهوه‌ای‌رنگ است و گلهای ارغوانی آن معمولا قبل از پیدا شدن برگها ظاهر می‌شود. و این خود عاملی برای جلب توجه دوستداران طبیعت و زیبائی است.
اگرچه ارغوان در جنگلهای شمال به صورت درختچه دیده می‌شود و لیکن امروزه آن را به خاطر زیبائی خاصی که دارد اغلب در پارکها، بلوارها و تفرجگاهها غرس نموده‌اند. در استان گیلان نیز بیشتر در بلوارها، حاشیه خیابانها و گاهی در حیاط منازل و باغچه‌ها دیده می‌شود. گل ارغوان در طب سنتی دارای مصارف ویژه‌ای است. برگهای جوان آن خوراکی است و پوست آن نیز که اثر قبض دارد برای درمان اسهال مورد استفاده قرار می‌گیرد.
طب سنتی و اعتقادات درمانی گذشته خواصی برای ارغوان قائل هستند که ذیلا به آنها اشاره می‌شود: این درخت که به بهار ارغوان معروف است و به صورت خوشه‌هائی قبل از پیدایش برگ ظاهر می‌شود شربتی می‌سازند که خوش‌مزه و خمارشکن است. اگر چوب ارغوان را بسوزانند و بر ابرو بمالند آن را سیاه و پرپشت می‌کند. بهار ارغوان که قدری شیرین است، صدا را صاف می‌کند و اخلاط لزج دهان، سینه، گلو و نیز ناراحتی معده و کلیه‌ها را از بین می‌برد. گلهای این گیاه دستگاه تنفس را زهکشی کرده برای مداوای سنگ کلیه و مثانه مؤثر است. نوشیدن جوشانده گلهای ارغوان قی‌آور است و سبب پاک کردن دستگاه تنفس و معده می‌گردد.
پاشیدن گرد سوخته گل و ریشه آن بر روی زخم، خون را بند می‌آورد.

Chelidonium majus :Papaveraceaeمامیران (مامیران کبیر، کوف‌واش، عنبرک‌واش): تیره خشخاش‌

گیاهی است دائمی با ارتفاع حد اکثر 90 سانتیمتر و شیرابه‌ای به رنگ پرتقالی درخشان و برگهای شانه‌ای با 5 تا 7 برگچه که برگچه انتهائی آن غالبا سه‌پاره است با حاشیه که لبهای کنگره‌ای کاملا مشخص دارد. گلهای زردرنگ آن به صورت چتری در انتهای ساقه قرار گرفته‌اند.
این گیاه در گیلان بیشتر در مناطق مرطوب، کنار جویبارها و مردابها و گاهی به صورت علف هرز در مزارع زراعی می‌روید و در طب سنتی نیز دارای مصارف و کاربردهای ویژه‌ای می‌باشد.
موارد استفاده: کلیه قسمتهای مامیران در طب سنتی مصارف درمانی دارد، ولی ریشه گیاه مزبور مؤثرتر از سایر قسمتهاست.
مامیران دارای الکالوئیدهایی است که بعضی از آنها اثری سمی دارند. غیر از این الکالوئیدها، مواد دیگری نظیر موسیلاژ (لعاب گیاهی) مواد رزینی، پکتیکی، ماده رنگی، اسیدهای آلی، املاح معدنی، مخصوصا فسفاتهای کلسیم، منیزیم و آمونیوم نیز در مامیران وجود دارد. از نظر خواص درمانی، مامیران اثر مدر، مسهلی، آرام‌کننده، مخدر، ضد تشنج، پائین‌آورنده فشار خون، صفرابر، تصفیه‌کننده خون و دفع کرم در مصارف داخلی دارد. در استعمال خارج، قرمزکننده پوست بدن، تاول‌آور و بهبوددهنده زخمهای سطحی بدن است.
مقدار زیاد مامیران در مصارف داخلی، سمی و خطرناک است.
مؤلف «گیاهان داروئی» نوشته است که از مامیران، سابقا برای مداوای بیماریهای مختلف نظیر آب آوردن، نقرس، سنگ کلیه، ضعف مفرط، تبهای نوبه، زردی، التهاب کبد همراه با زیاد شدن حجم آن، انسداد کیسه صفرا و غدد لنفاوی استفاده به عمل می‌آمده است.
ابو علی سینا در خواص درمانی مامیران می‌نویسد: «... زداینده و پالاینده است. سفیدی ناخنها را از بین می‌برد. افشره‌اش رطوبتهای پرمایه را از مغز بیرون کشد و مغز را از زائده پاک کند. بیخش دوای درد دندان است. سپیدی چشم را تنقیه کند، دید را قوت دهد به شرطی در چشم کشند. مامیران و به ویژه افشره‌اش در برچیدن رطوبتهای غلیظ چشم مفید است. بیخش داروی یرقان است. بول را ریزش دهد و مسکن درد و پیچ روده است.» بررسیهای علمی نیز نشان داده است که مامیران در رفع تحریکات مغزی، در مبتلایان به هیستری و اشخاص مبتلا به ضعف قوای دماغی که از بی‌خوابی، اضطراب و ... رنج می‌برند، همچنین در مداوای تصلب شرائین مغزی بسیار مؤثر است.
کاپلاD .R .Capla در سال 1936 میلادی در موارد مذکور، مصرف گرد یا دم‌کرده 2 تا 3 گرم مامیران را، به هنگام شب توصیه کرده است. برای مامیران اثرات مفید دیگری نیز در درمان آنژین دوپواترین (خفقان صدری)، آسم، انقباضهای الیاف ماهیچه‌ای معده و اختلالات مربوط به تشنج ماهیچه‌های صاف، نیز ذکر شده است. مصرف آن اگر همراه با رازک باشد دردهای سرطانی معده را در حالات بحرانی تسکین می‌دهد.
در استعمال خارج، جوشانده برگ یا شیره تازه آن‌که به صورت بسیار رقیق در آب مقطر تهیه شده باشد، در رفع ورم مزمن کره چشم، اثرات مفید و خوب نشان داده است. از قدیم الایام مصرف آن برای رفع ورم پلک و بیماریهای دیگر چشم میان مردم معمول بوده است. با مالیدن شیره مامیران به صورت خالص یا مخلوط با آب، همچنین با قرار دادن ریشه تازه و له شده آن بر روی زخمهای چرکین یا خنازیری و یا زخمهایی که بر اثر کمبود ویتامین ث حاصل می‌شود. التیام‌بخش است. شیره گیاه، اثر مفید در رفع بیماریهای جلدی نظیر سودا دارد. اگر شیره گیاه بر روی میخچه پا یا زگیل مالیده شود موجب از بین رفتن آنها می‌گردد.
در مصارف درمانی مامیران باید جانب احتیاط را رعایت کرد، زیرا مصرف بی‌رویه آن ایجاد مسمومیت می‌کند. قرار دادن مقدار زیاد شیره له‌شده گیاه بر روی زخمهای جلدی نیز مسمومیت به وجود می‌آورد.
Chenopodium album :Chenopodiaceae سلمک: تیره چغندر
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست و عموما منشعب و پرشاخه در بالا به ارتفاع 20 تا 200 سانتیمتر با برگهای لوزی‌شکل، دلتائی یا تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای کامل یا دندانه‌دار و گلهای فاقد گلبرگ گروهی و دسته‌ای که به صورت سنبله‌ای، خوشه‌ای یا گرزنهای محوری یا انتهایی قرار گرفته‌اند.
سلمک یکی از علفهای هرزی است که در مزارع، باغها، باغچه‌ها، حاشیه جاده‌ها و به‌طور کلی در اغلب نقاط مرطوب می‌روید. از برگهای جوان آن در فصل بهار گاهی برای تهیه بورانی استفاده می‌شود. (نظیر اسفناج)
ص: 392
Chenopodium ambrosoides :Chenopodiaceae خاک سلیمه: تیره چغندر
گیاهی است علفی یکساله یا دو ساله و معطر با ساقه‌ای کم‌وبیش راست و ساده یا شاخه‌دار به ارتفاع 25 تا 120 سانتیمتر و پوشیده از کرکهای مخملی و غالبا قرمزرنگ با برگهای قاعده‌ای مستطیلی تا سرنیزه‌ای و برگهای ساقه‌ای فوقانی ساده و کامل با گلهای بدون گلبرگ دسته‌ای یا گروهی متراکم در گل آذینی سنبله‌ای طویل که در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند.
این گیاه نیز به صورت علف هرز در غالب نقاط استان گیلان از جمله در جلگه‌های پست ساحلی، حاشیه مزارع و باغها و جاده‌ها و کنار جویبارها و نهرها می‌روید.
Chelidonium botrys :Chenopodiaceae درمنه ترکی: تیره چغندر
گیاهی است علفی یکساله و معطر به ارتفاع 10 تا 50 سانتیمتر با کرکهای غده‌دار و برگهای بیضوی یا کشیده شانه‌ای بریده با 4 تا 6 لوب در هرطرف، با گل آذین طویل انتهایی تقریبا بدون برگ. گیاه فوق الذکر عموما به صورت علف هرز در مناطق شنی ساحلی یا سنگلاخی، حاشیه جاده‌ها و بستر رودها و مزارع کشاورزی می‌روید و با عطر تند خود شناخته می‌شود. در استان گیلان اطراف بندر انزلی، رشت تا آستارا و هشتپر و اطراف رودبار و منجیل و در بستر رودخانه سفیدرود می‌روید.

Cichorium intybus :Compositaeکاسنی (کاسنه، انگوپا): تیره کاسنی‌

گیاهی است علفی چندساله اغلب با ساقه‌ای نسبتا ضخیم شیاردار به ارتفاع 20 تا 100 سانتیمتر و برگهای طوقه‌ای با دمبرگهای کوتاه و سرنیزه‌ای دندانه‌دار تا نیش‌بری (شیردندانی) و برگهای ساقه‌ای کوچکتر و مشابه با برگهای قاعده‌ای فاقد هرگونه خار، گلهای آبی‌رنگ زبانه‌ای آن به صورت مجتمع و کپه‌ای در محور برگها یا در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند.
کاسنی در ایران یکی از علفهای هرز مزارع کاشته شده، مزارع آیش، باغها، چمنزارها و گاهی مراتع می‌باشد و در استان گیلان نیز در غالب نقاط جلگه‌ای استان به ویژه اطراف رودبار، اطراف رشت و لاهیجان می‌روید.
کاسنی یکی از گیاهان باارزش داروئی بوده و در طب سنتی ایران جایگاهی خاص دارد. کلیه قسمتهای گیاه مخصوصا ریشه و برگ آن جهت مداوای انواع بیماریها مؤثر است. تاریخ استفاده درمانی از کاسنی به صدها سال قبل از میلاد مسیح می‌رسد. دانشمندانی نظیر جالینوس، پلینی و ابو علی سینا برای آن اثرات درمانی بسیار قائل بودند. پرورش کاسنی به سبب زیبایی گلهای آن نیز از قدیم الایام معمول بود.
برگ کاسنی دارای املاح مختلفی مانند سولفاتها و فسفاتهای سدیم، منیزیوم و پتاسیم و نیترات پتاسیم است و ریشه آن محتوی قندهای گوناگونی از جمله گلوکز، ساکاروز و لولز می‌باشد. مواد دیگری که در ریشه این گیاه یافت می‌شوند عبارتند از: موسیلاژ، تانن، اینولین، پکتین، لوولین و شیکورین است.
برای درمان بیماریهای مختلف از دم‌کرده ریشه و برگ کاسنی استفاده می‌کنند و در استعمال خارجی برگهای تازه و کوبیده شده آن را بر روی پوست قرار می‌دهند تا ناراحتیهای جلدی ناشی از التهاب و تحریکات سطحی را درمان نمایند.
دم‌کرده ریشه و برگ کاسنی، مقوی، مقوی جهاز هاضمه، مدر، ملیّن، صفرابر، تب‌بر، اشتهاآور و تصفیه‌کننده خون است. به علاوه برای مداوای یرقان و نارسایی اعمال کبد، هیستری و ناراحتیهای عصبی، قولنجهای کبدی، اخلاط خونی، وجود خون در ادرار، آب آوردن انساج، تبهای نوبه، تبهای مخاطی، بیماریهای جلدی، کم‌خونی، عفونت مجاری ادرار، نقرس و رماتیسم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در گذشته مردم گیلان و سایر نواحی شمالی ایران قسمتهای گوشتدار ریشه کاسنی را در آب خیسانده در اختیار مبتلایان به بیماری مالاریا می‌گذاشتند و معتقد بودند نوشیدن آن در هربامداد به صورت ناشتا مالاریا را درمان می‌کند.
پزشکان و گیاه‌شناسان هندی معتقدند که ریشه کاسنی ورمهای التهابی لثه دندان و خونریزیهای آن را مداوا می‌کند. اگر از ریشه این گیاه سودمند در تهیه خمیردندانها استفاده شود اثر ضد میکروبی آن به حفظ و مراقبت دندانها کمک مؤثر می‌نماید. در این زمینه برخی از محققان عقیده دارند که اثر ضد میکروبی
ص: 393
ریشه کاسنی از برخی آنتی‌بیوتیکها مؤثرتر و قوی‌تر است.
شربتی که از شیره کاسنی تهیه می‌شود برای درمان یبوست به ویژه یبوست اطفال مؤثر است.
پودر ریشه این گیاه را مانند چای و قهوه دم می‌کنند. نوشیدن یک فنجان از آن (صبح و شب) دارای اثر مقوی روده، ملیّن ملایم و تحریک‌کننده اشتهاست و در مداوای تنبلی کبد و ناراحتیهای ناشی از آن تأثیر زیاد دارد.

Citrus spp .:Rutaceaeمرکبات: تیره مرکبات‌

درختانی هستند کوتاه با ساقه‌ای راست و برافراشته و در بالا منشعب و پرشاخه. شاخه‌های جوان دارای خاری در محور برگها می‌باشند. برگها ساده، متناوب و غالبا چرمی، با حاشیه‌ای کامل به اشکال گوناگون خطی، سرنیزه‌ای تا تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای و گاهی با دمبرگهای بالدار و معمولا در قاعده گوشواره‌دار. دارای گلهای سفید معطر در محور برگها به صورت منفرد یا خوشه‌ای کوتاه و میوه پرتقالی که دانه‌های زیادی دارد.
درختان مرکبات سطح وسیعی از باغهای استانهای شمالی ایران را اشغال کرده‌اند و میوه آنها با نامهای پرتقال، نارنج، لیمو شیرین، لیموترش، نارنگی، گریپ‌فروت، دارابی و بادرنگ به مصرف تغذیه می‌رسند و ارزش اقتصادی آنها بر کسی پوشیده نیست.
اینک اسامی علمی چند نوع از مرکبات را جهت اطلاع علاقمندان به همراه اسم انگلیسی و لاتین آنها ذکر کرده سپس به شرح چند نوع از آنها می‌پردازد:
نام فارسی/ نام انگلیسی/ نام لاتین
بادرنگ (بالنگ، تورنج)/Citrus media /Citron
لیمو شیرین/Citrus lemon /Lemon
نارنج/
Citrus aurantium/ The bitter or seville orange
پرتقال/Citrus sinensis /The sweet or dessert orange
نارنگی/
Citrus deliciosa/ The mediterranean Satsuma tangerines
نارنگی/
Citrus unshiu/ The mediterranean Satsuma tangerines
گریپ‌فروت/Citrus paradisi /Grape fruit
لیموترش/Citrus aurantifolia /Lime
توسرخ/Citrus grandis /The pomelo or Shaddock
کشت مرکبات در مناطق شرقی استان گیلان اطراف لاهیجان، رودسر و لنگرود رایج‌تر از مناطق غربی اطراف آستارا و اسالم، هشتپر و طوالش و نیز رشت و صومعه‌سرا و فومن می‌باشد.
قسمتهای مختلف پرتقال خواص درمانی بسیار دارد. اسانس آن‌که از فشردن قسمت خارجی پوست به دست می‌آید خلطآور و ضدعفونی‌کننده است. پرتقال خون را رقیق می‌کند و اثر مدر و ملین دارد. برای درمان کم‌خونی، سوء هاضمه، التهاب مخاط لثه دندان و دهان مؤثر است و کمبود عناصر فلزی بدن را جبران می‌کند.
مؤلف گیاهان داروئی می‌نویسد: «با آن‌که پرتقال میوه‌ای است شیرین معهذا در کتب علمی جدید مصرف آن برای مبتلایان به چاقی به شرح زیر توصیه شده است: 1 عدد پرتقال و 3 عدد لیموترش را که به قطعات کوچک درآمده باشند به مدت 10 دقیقه در نیم لیتر آب بجوشانند و سپس 2 قاشق عسل بدان افزوده مجددا به مدت 5 دقیقه بجوشانند و بعدا صاف کنند. مقدار مصرف محلول صاف شده پس از سرد شدن 3 لیوان کوچک در روز است.»
استعمال خارجی پرتقال تأثیر زیادی در شادابی پوست دارد و از پیدایش چین و چروک صورت جلوگیری می‌کند. لیموترش که دارای مقادیر زیادی ویتامین ث است خواص درمانی بسیار دارد. فعالیت گلبولهای سفید خون را برای دفاع از بدن زیاد می‌کند و سیستم عصبی و سمپاتیک و قلب را تقویت می‌نماید. برای درمان بیماریهای رماتیسم، نقرس و اسکوربوت بکار می‌رود و اثر مدر، تصفیه‌کننده خون و ضدّ سم دارد.
پوست لیموترش بادشکن و مقوی است و دانه‌های آن تب‌بر و ضد کرم می‌باشد. در مداوای بیماریهای عفونی از جمله عفونتهای ریوی و روده‌ای و نیز مالاریا، بی‌اشتهائی، رماتیسم، نقرس، چاقی، واریس، یرقان، نارسائی اعمال کبد و لوزالمعده، اسهال، اسهال خونی، تیفوئید، فشار خون، یرقان، استفراغ و رفع رسوبهای مربوط به ادرار و صفرا تأثیر قابل توجهی دارد.
از نظر استعمال خارجی، آب لیموترش برای درمان گریپ، آنژین، ناراحتیهای مجرای گوش، سینوزیت، خونریزیهای بینی، التهاب مخاط دهان و زبان، ورم پلک و ضایعه ناشی از سرماخوردگی و رفع چربی صورت بکار می‌رود. چکاندن چند قطره آب لیموترش در بینی، خونریزی را بند می‌آورد.
ناراحتیهای حاصل از گزش حشرات را رفع می‌کند؛ لکه‌های صورت و کک‌ومک را از بین می‌برد؛ پوست دستها و صورت را شفاف و شاداب می‌نماید.
نارنگی دارای عناصر معدنی است، ولی این عناصر در نارنگی به مراتب کمتر از پرتقال است. به سبب دارا بودن برم اعصاب را تسکین می‌دهد.
لیمو شیرین مدر و مقوی است و در مداوای بیماران مبتلا به تبهای عفونی مؤثر است.
بالنگ خواص درمانی قابل توجهی دارد. در کتب طب سنتی از بالنگ با اسامی بادرنج، بادزنج و اترج کبیر یاد شده است.
از میوه درختچه بالنگ معمولا به صورت مربا استفاده می‌شود؛ مربای بالنگ در هضم غذا و درمان نفخ مؤثر است؛ پوست زرد آن برای تقویت حافظه و قلب تجویز شده است؛ دم‌کرده پوست زرد بالنگ استفراغهای شدید را تسکین می‌دهد. از شکوفه بالنگ و میوه آن و نیز برگهای درخت، روغن مخصوصی تهیه می‌کنند که برای درمان سیاتیک، دردهای مفصلی، بی‌حسّی‌های موضعی، لقوه و رعشه مؤثر است. در طبّ سنّتی به منظور معالجه این‌گونه دردها ضماد بالنگ نیز توصیه شده است. این ضماد از پختن میوه بالنگ با سرکه یا شراب قرمز به دست می‌آید.
در برخی از باغهای مرکبات گیلان تعدادی درخت بالنگ پرورش می‌یابد.
ص: 394
Colutea uniflora :Leguminosae دغدغک: تیره نخود
درختچه‌ای است با شاخه‌های ترکه‌ای و گاهی خاردار، پرشاخه و منشعب به ارتفاع حد اکثر 2 متر و برگهای شانه‌ای 2 تا 3 جفت برگچه‌ای و گلهای منفرد پروانه‌آسای زردرنگ در محور برگها یا انتهای شاخکها.
میوه نیام متورم به شکل تخم‌مرغی پهن است به طوری که پس از رسیدن دانه‌ها از بدنه آن جدا شده با تکان دادن صدای خاصی ایجاد می‌نماید.
دغدغکها در ایران بیشتر در مناطق جنگلی و بیشه‌زارها و گاه به صورت پراکنده در مناطقی که نور کافی دارند رشد می‌نمایند و با گلهای زردرنگ و میوه‌های متورم و غالبا غشائی خود زیبائی خاصی دارند. گیاه مزبور در استان گیلان بیشتر در حوالی رودبار و منجیل و رستم‌آباد رشد می‌نماید.
Conium maculatum :Umbelliferae شوکران: تیره جعفری
گیاهی است یکساله یا دو ساله و معطر با ساقه‌ای به بلندی 30 تا 200 سانتیمتر، شیاردار و بدون کرک با لکه‌های بنفش در پائین ساقه و برگهای قاعده‌ای مرکب تا 4 بار شانه‌ای و دمبرگی بسیار بلند تا ارتفاع 60 سانتیمتر و قطعات بیضوی. گلهای سفیدرنگ گیاه در گل آذین چتری با شعاعهائی به تعداد 8 تا 14 عدد قرار گرفته‌اند.
گیاه مذکور به خاطر سمی بودن شهرت بسزائی دارد و در گیلان در مناطق جنگلی، حاشیه نهرها و جویبارها می‌روید.
شوکران مسکن دردهای سرطانی است و از پیشرفت آن جلوگیری می‌کند.
مصرف شوکران برای درمان اختلالات اعصاب ماهیچه‌ها، تکانهای غیر ارادی عصبی، سیاه‌سرفه، آسم، برونشیت مزمن نیز توصیه شده است. مصرف زیاد آن باعث سردرد و سپس مسمومیتهای مرگ‌آور می‌شود.
ضماد موضعی شوکران در معالجه کچلی و بیماریهای جلدی، بادسرخ، زخمهائی که منشأ سیفلیسی دارند و سوداهای سرکش تأثیر بسزائی دارد.
Convolvulus arvensis :Convolvulaceae پیچک صحرائی: تیره پیچک
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای پیچیده و بالارونده و اغلب گسترده روی سطح زمین یا شاخه‌های بسیار کوتاه به بلندی حد اکثر 3 متر و برگهای پیکانی یا پیکانی باز با اندازه‌های متفاوت و نیز گلهای سفید یا سفید متمایل به صورتی منفرد یا به‌ندرت 1 تا 3 تائی محوری و قیفی‌شکل.
پیچک صحرائی یکی از علفهای هرز ایران بوده، در مزارع آیش، مراتع، حاشیه نهرها، جویبارها، رودها و در سطح تپه‌های شنی و بیشه‌زارها و حاشیه جاده‌ها می‌روید.
این گیاه در اکثر نقاط گیلان به چشم می‌خورد. در معالجه برخی بیماریها تأثیر ناچیزی دارد و لذا به‌ندرت در طب سنتی از آنها استفاده می‌شود.
Convolvulus cantabrica :Convolvulaceae نوعی پیچک: تیره پیچک
گیاهی است علفی چندساله با قاعده‌ای چوبی و ساقه‌های راست، برافراشته یا خوابیده روی زمین به ارتفاع 30 تا 60 سانتیمتر با برگهای قاعده‌ای قاشقی کشیده و دمبرگدار و برگهای ساقه‌ای بدون دمبرگ و گلهای صورتی‌رنگ محوری با انتهائی قیفی‌شکل.
گیاهی است که در گیلان بر روی تپه‌های شنی بین رشت و انزلی و انزلی و آستارا و اطراف آب‌کنار دیده می‌شود.
Convolvulus persicus :Convolvulaceae پیچک ایرانی: تیره پیچک
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای برافراشته یا گسترده و خوابیده روی سطح زمین، با برگهای تخم‌مرغی تا بیضوی پهن و گلهای سفید قیفی‌شکل نسبتا درشت.
پیچک ایرانی یکی از گیاهان کناره‌های دریای خزر در گیلان و مازندران بوده و در گیلان بر روی تپه‌های شنی ساحلی بین رشت و انزلی و انزلی تا آستارا می‌روید.[308]

کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص395
ص: 395
Conyzanthus squamatus :Compositae تیره کاسنی
گیاهی است دو ساله یا چندساله علفی با ساقه‌ای نسبتا ضخیم به ارتفاع حد اکثر 30 تا 150 سانتیمتر پرشاخه و با گلهای فراوان و برگهای خطی- سر نیزه‌ای، بدون دمبرگ با دانه‌های کوچک و نوکی تیز و گلهای مجتمع و کپه‌ای.
گیاه مذکور یکی از علفهای هرز مزارع، مراتع، باغها، حاشیه مزارع و چمن‌زارهای مناطق مختلف گیلان می‌باشد.
Coriandrum sativum :Umbelliferae گشنیز: تیره جعفری
گیاهی است یکساله یا دوساله با ساقه‌ای توپر و استوانه‌ای به بلندی حد اکثر 50 سانتیمتر و برگهای قاعده‌ای یا طوقه‌ای یک تا دو بار شانه‌ای با قطعات تخم‌مرغی دندانه‌دار و گاه شدیدا بریده، برگهای ساقه‌ای شانه‌ای یا شانه‌ای‌بخش با قطعات خطی، گلهای سفید تا سفید متمایل به صورتی در گل- آذینی چتری در انتهای شاخه‌ها و میوه‌ای دوقلو که دارای شکل خاصی است.
گشنیز در گیلان و اکثر مناطق ایران کاشته می‌شود در غذاهائی مانند کوکو، خورشت و سبزی پلو، مصرف می‌گردد.
میوه گشنیز نیرودهنده، هضم‌کننده غذا، بادشکن، مدر، ضد تشنج و به‌طور ملایم قاعده‌آور، ضد صرع و ضد کرم می‌باشد. از عصاره گیاه به عنوان مسکن دردهای روماتیسمی استفاده می‌شود.

Cornus australis :Cornaceaeال، فلفل درختی: تیره ال‌

درختچه‌ای است به بلندی 2 تا 4 متر و ساقه‌ای منشعب و شاخه‌هائی عموما متقابل در بالا با برگهای بیضوی پهن یا تخم‌مرغی و نوک‌تیز و گلهای سفید کوچک در گل آذینی دیهیم. در محور برگها یا انتهای شاخه‌ها و میوه‌ای شفت نسبتا بدون گوشت که پس از رسیدن سیاه‌رنگ شده و شبیه فلفل سیاه می‌باشد.
یکی از درختچه‌هائی است که در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد ایران در حاشیه باغها، کنار نهرها، در بیشه‌زارهای شمال و مناطق جنگلی تنگ در دره‌های نسبتا مرطوب رشد می‌نماید و در استان گیلان بیشتر در اطراف اسالم و دره اسالم- خلخال و آستارا می‌روید.
گونه دیگری از این جنس به نام زغال‌اخته یاCornusmas در جنگلهای ارسباران و ندرتا در شمال ایران می‌روید. میوه‌های قرمزرنگ و ترش‌مزه آن در فصل بهار و تابستان در غالب شهرهای ایران به فروش می‌رسد.
از زغال اخته برای تهیه مربا استفاده می‌شود.

Coronilla varia :Leguminosaeیونجه باغی (نسرین‌گول): تیره نخود

گیاهی است چندساله علفی با ساقه‌ای برافراشته یا گسترده روی سطح زمین به ارتفاع 15 تا 60 سانتیمتر و با برگهای شانه‌ای 3 تا 4 جفت برگچه‌ای و گلهای بنفش یا سفید یا صورتی‌رنگ، در گل‌آذینی کپه‌ای چترمانند در محور برگها یا انتهای شاخه‌ها و میوه نیام ناشکوفای بندبند که از محل بندها می‌شکافد.
این گیاه یکی از علفهای هرز مزارع و مراتع و باغهای استان بوده و در کنار جاده‌ها و مزارع و مناطق دارای رطوبت نسبتا کافی و پرنور رشد می‌کند و گونه دیگری از آن به نام‌Coronilla orientalis با گلهای زرد غالبا در حاشیه جاده‌های جنگلی و مراتع گیلان در نواحی دیلمان و عمارلو و ماسوله و جاده اسالم- خلخال دیده می‌شود.
مصرف این گیاه در طب سنتی ایران ناشناخته است. گیاهی است سمی، خشک‌شده آن محتوی یک گلوکزید سمی محلول در آب کورونیلین، تاننها، مواد تلخ، نمکهای آلی و ویتامین ث می‌باشد. این مواد اضطراب قلبی را تسکین می‌دهند، اما در حال حاضر به علت سمی بودن کمتر از آن استفاده می‌شود.
ص: 396

Corylus avellana :Corylaceaeفندق: تیره فندق‌

درختچه‌ای است با تاجی نسبتا بزرگ و گسترده به بلندی حد اکثر 6 متر و ساقه‌های متعدد. برگهای تخم‌مرغی تا تخم‌مرغی پهن با نوکی دراز و قاعده‌ای قلبی و حاشیه‌ای دو بار دندانه‌اره‌ای.
درختچه‌ای است خزان‌کننده که در جنگلهای پهن‌برگ به همراه بلوط، ممرز و راش در کنار نهرها و بستر رود می‌روید. در عین حال درختچه‌ای است که وارد زراعت و باغبانی شده به خاطر محصول باارزش فندق در مناطق مختلف ایران به خصوص در استان گیلان در اطراف لاهیجان، رودسر، رودبار، عمارلو و پره‌سر و مناطق دیگر استان کشت می‌گردد و عموما به همراه خشکبارهای دیگری مثل، پسته و مغز گردو مصرف می‌گردد.
فندق سرشار از ویتامینهای آ، ب، مواد چربی و سفیده‌ای و دارای آهن و کلسیم می‌باشد. میوه درخت فندق دارای 60 درصد روغن است و مایع چرب آن را در نقاشی و عطرسازی به کار می‌برند.
در طب سنتی فندق مثل گردو و بادام برای تغذیه اشخاص مسلول و کسانی که مبتلا به بیماری قند می‌باشند و نیز برای درمان بیماری سنگ کلیه و ناراحتیهای اعصاب تجویز شده است. همچنین روغن فندق از داروهای مؤثر برای از بین بردن کرم کدو است. جوشانده پوست شاخه‌های جوان و تازه درخت فندق در رفع ناراحتیهای ناشی از تب مفید است. مصرف جوشانده گلهای آن برای مبارزه با چاقی مؤثر است. ضماد سوخته فندق با پوست آن و پیه خوک جهت درمان طاسی سودمند است و باعث روئیدن موی صورت جوانان و اشخاص کوسه می‌گردد. مصرف دم‌کرده فندق، خون را تصفیه می‌کند و به شکل محلول برای التیام زخمها و جراحات واریسی و غیر آن مفید واقع می‌شود. گرد گل فندق را به عنوان داروی شفابخش در مورد بیماریهای حمله عصبی و صرع می‌توان به کار برد. چون فندق از مواد نشاسته‌ای عاری است استفاده از آن برای مبتلایان به مرض قند تجویز می‌شود.

Crataegus spp .:Rosaceaeزالزالکها (سرخه‌ولیک، کومار، مارخ، مرخ، ولک، بلک، ولیک): تیره گل سرخ‌

درختان یا درختچه‌هائی هستند خاردار با تاج گسترده و ارتفاع حد اکثر 5 متر و برگهای متناوب ساده یا لوب‌دار کامل یا دندانه اره‌ای و گلهای سفید یا گاهی صورتی‌رنگ در گل آذینی دیهیم که بر روی شاخه‌های یکساله ظاهر می‌گردند. میوه زالزالکها به رنگهای مختلف زرد، قرمز روشن تا قرمز تیره و سیاه کروی کوچک با هسته‌های منفرد تا 5 تائی دیده می‌شوند که در فصل پائیز زیبائی خاصی به این درختان می‌دهند.
زالزالکها در غالب نقاط ایران از جمله گیلان بیشتر در حاشیه جاده‌ها و بیشه‌زارها، و جنگلهای تخریب‌یافته و گاهی در کنار باغها می‌رویند. از گونه‌های مهم آن در گیلان می‌توان سیاه‌ولیک (سیاکوتیل، سیاکوتی)Crataegus melanocarpa و زالزالک زردCrataegus azarolus subsp .aronia و سرخه‌ولیک یاCrataegus microphylla را نام برد که در مناطق اسپیلی، عمارلو، دیلمان، امامزاده هاشم- بین رشت و رودبار- آستارا، هشتپر و اطراف لاهیجان و دره سفیدرود می‌رویند.
قسمتهای قابل استفاده سرخه‌ولیک، پوست، میوه و مخصوصا گلهای آن است. میوه و گلهای این درختچه بدون این‌که هیچ اثر سمی داشته باشند برای قلب بسیار مفید و مقوی هستند.
به علاوه ضد تشنّج و تب‌بر نیز می‌باشند. هسته‌های خشک‌شده این گیاه را برای درمان اسهال مصرف می‌کنند و همچنین گیاه مزبور برای معالجه بیماران مبتلا به سنگ کلیه و مثانه مؤثر است. طب سنتی معتقد است که دمکرده سرخه‌ولیک آثار معجزه‌آسایی در فشار خون دارد. دمکرده آن با کمی عسل برای درمان و معالجه تورّم و جراحات مخاط دهان و گلو مصرف می‌شود.
برای تقویت قلب اثر قطعی دارد، زیرا ضربان‌های قلب را متعادل و مرتّب می‌کند و اعصاب فرسوده را آرام می‌سازد.
مبتلایان به بیماری‌های تپش قلب، تصلّب شرایین، زیادی فشار خون، تشنّج، غم و اندوه، آنژین دوپواترین (آنژین صدری)، ورم آئورت، لرزش اعضای بدن، صدا کردن گوش و اختلالات جریان خون (مخصوصا زنانی که در دوران یائسگی به سر می‌برند) اگر به‌طور مرتّب هرروز دمکرده گل سرخه ولیک را مصرف کنند پس از مدتی آثار بهبود نسبی را احساس خواهند کرد.
سرخه‌ولیک برعکس بعضی از گیاهان، دارای هیچگونه مواد سمّی نیست و
ص: 397
اگر مدّتهای متوالی مقدار زیادی از آن مصرف شود شخص را مسموم نمی‌سازد علاوه بر آنچه گفته شد در کتاب معروف «مفردات پزشکی و گیاهان دارویی ایران» اثر دکتر آیینه‌چی مطالبی نیز در مورد خواص درمانی سرخه‌ولیک و کاربرد آن ذکر گردیده که نمی‌توان آنها را نادیده انگاشت. در کتاب مذکور آمده است: «گیاه سرخه‌ولیک از دیرباز در طب سنّتی مورد استفاده بوده و امروزه عصاره تهیّه شده از گلها یا پودر میوه‌های آن به فراوانی در اروپا و ایران به کار می‌رود. فراورده‌های حاصل از این گیاه بر روی قلب یا سیستم جریان خون بتدریج اثر کرده و در نتیجه، باعث اتساع عروق و بخصوص شریان‌های قلبی شده و تا اندازه‌ای نیز سبب پایین آمدن فشار خون می‌گردد. این دارو را جهت پیشگیری در آنژین صدری به کار می‌برند و ادّعای مشابهت اثر دارو با ترکیبات دیژیتال یا سایر داروهای تقویت‌کننده قلب صحیح نیست.
مسمومیت‌های ناشی از مصرف سرخه‌ولیک تاکنون دیده نشده است.
سرخه‌ولیک حاوی مقدار قابل ملاحظه‌ای گلوکزیدهای فلاونی است. به نظر می‌رسد که عامل مؤثر این دارو همین گلوکزیدهای فلاونی موجود در آن باشند.
به علّت اهمیّت این دارو از نظر خاصیّت کاهش فشار خون و کاربرد آن در پیشگیری آنژین صدری توصیه می‌شود که مصرف آن تحت نظر پزشک صورت گیرد.»
همچنین عرق سرخه‌ولیک که به عرق کیالک نیز مشهور است برای درمان بیماری‌های قلبی بخصوص آنژین پکتوریس مؤثّر می‌باشد.
آنژین پکتوریس: درد گهگیر سینه، یا حمله شدید امّا موقتی درد قلبی است که ممکن است به بازوها نیز تیر بکشد. این حالت ناشی از کم‌خونی موضعی قلب می‌باشد.
Cotinus coggygria :Anacardiaceae درخت پر: تیره پسته
درختچه‌ای است خزان‌کننده به ارتفاع حد اکثر 5 متر با تاجی گسترده و باز و پرشاخه و برگهای دمبرگدار واژ تخم‌مرغی تا بیضوی پهن تا شبه- دایره‌ای به رنگ روشن که در فصل پائیز قرمزرنگ می‌گردد.
گلهای سفید متمایل به سبز آن در گل آذینی خوشه‌ای یا پانیکول قرار گرفته و دمگلهای حاوی گلهای عقیم طویل شده پوشیده از کرکهای بلند پرمرغی شبیه پر به نظر می‌رسند.
این درختچه در ایران به صورت وحشی و خودرو در جنگلهای ارسباران می‌روید ولی نوع پرورش یافته آن در غالب نقاط ایران در پارکها، بلوارها، حیاط منازل و باغچه‌های سازمانهای دولتی کشت می‌گردد. تاج چتری و پر شاخه آن‌که حامل گلهای بسیار و دم گلهای پرمرغی می‌باشد در زمان گلدهی زیبائی خاصی دارد، در گیلان نیز در پارکها و بلوارها دیده می‌شود.
در کتابهای مختلف گیاهان داروئی و همچنین در طب سنتی برای درخت پر، خواص درمانی و داروئی قائل نشده‌اند.

c تیره کاسنی‌

گیاهانی هستند یکساله تا چندساله علفی خاردار با ساقه‌ای در قاعده چوبی و اغلب پرشاخه و منشعب دیهیم‌مانند و دارای کپه‌های متعدد و اغلب پوشیده از کرکهای تارعنکبوتی پشمالو یا کرکهای پتوئی و گاهی بدون کرک با برگهای چرمی و خاردار به اشکال گوناگون دندانه‌دار، لوب‌دار، شانه‌ای بریده، شانه‌ای منقسم و ممتد به طرف دمبرگ و روی ساقه به طوری که ساقه بالدار و خاردار بنظر می‌رسد. گلهای لوله‌ای نر و ماده و منظم یا به‌ندرت نامنظم مجتمع و کپه‌ای توسط برگهای تغییر شکل یافته‌ای به نام برگه‌های عموما خاردار با زواید خارمانند دربرگرفته می‌شوند و به رنگهای متنوع زرد، سفید، ارغوانی، صورتی یا به‌ندرت بنفش‌رنگ دیده می‌شوند.
این گیاهان در ایران دارای گسترش و پراکندگی زیاد هستند به طوری که قریب به 210 گونه از آنها در مناطق معمولا خشک و بیابانی و ارتفاعات کوهستانی می‌رویند و عموما در مناطق مرطوب در حاشیه دریاچه‌ها و رودها و چمن‌زارها کمتر دیده می‌شوند. در استان گیلان چندین گونه از این گیاهان می‌رویند که اغلب کوهستانی و ارتفاع‌پسند بوده و در مراتع استان دیده می‌شوند از جمله آنها می‌توان گونه‌های زیر را نام برد:
Cousinia gilanica/ Cousinia hypochionea
Cousinia erinacea/ Cousinia pinarocephalus
Cousinia pterocaulos

به: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است به بلندی 4 تا 6 متر، بدون خار و خزان‌کننده با شاخه‌های جوان کرکدار، برگهای تخم‌مرغی تا مستطیلی یا گاهی شبه دایره‌ای کامل، با کرکهای خاکستری متمایل به سفید در سطح زیرین و بدون کرک در سطح فوقانی به طوری که در سطح فوقانی سبز تیره و در سطح زیرین خاکستری‌رنگ به نظر می‌رسد. گلهای منفرد، درشت و سفید یا صورتی‌رنگ آن در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته و میوه درشت آن گلابی‌شکل تا شبه کروی و پوشیده از کرکهای متراکم و غالبا زردرنگ و دارای عطر و بوی خوش می‌باشد.
به درختی است که در جنگلها و بیشه‌زارها می‌روید لیکن نژادهای کشت شده آن بسیار است و در غالب نقاط ایران که دارای آب و هوای معتدله و معتدله سرد می‌باشد کشت می‌گردد.
میوه آن ارزش تغذیه‌ای دارد و از آن در تهیه مربا، کمپوت، ژله و شربت استفاده می‌شود و دانه‌های آن به علت داشتن موسیلاژ جنبه‌های داروئی با ارزشی دارند و اثر ضد سرفه آن کاملا شناخته شده است، پخته آن در رفع گلودرد و اسهال مؤثر است.
میوه به دارای مواد قندی، پکتین، اسید مالیک، ویتامینهای ب. ث، پ، پرو
ص: 398
ویتامین آ، تانن، اسانسهای روغنی و اسیدهای آلی می‌باشد.
جوشانده و پخته این میوه به علت داشتن پکتین اسهالهای ساده و دیسانتری را متوقف می‌سازد. در طب سنتی پوست به را مدت 15 روز در الکل خیس کرده محلول مزبور را روی پوست صورت ماساژ می‌دادند تا چین و چروک زائل شود.
شربت به در مداوای ورم حاد روده و سل ریوی و دیر هضمی مؤثر است.
دم‌کرده برگ درخت به اگر با بهار نارنج و عسل مخلوط شود برای درمان سیاه‌سرفه و بی‌خوابی بسیار مفید بوده اثر آرام‌کننده و مسکن دارد.
در استعمال خارجی، خیسانده دانه‌های به برای سرمازدگی، شکاف و ترک پستان و لب، سوختگی و تحریکات جلدی مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد.
در طب سنتی به برای حفظ جنین: از بین بردن بوی بد دهان، برطرف ساختن حالتهای خماری و مستی، درمان یرقان، میگرن و تقویت کبد و معده مورد استفاده قرار می‌گیرد.

زعفران خزری، زعفران وحشی: تیره زنبق‌

گیاهی است علفی چندساله دارای بنه‌ای با پوست غشائی شفاف و بریدگیها و رشته‌های طولی، با گلهائی به رنگ سفید یا بنفش کم‌رنگ با لکه‌های آجری زرد در قاعده که در فصل پائیز ظاهر می‌گردد.
زعفران وحشی یا جنگلی در استان گیلان دارای گونه‌های چندی است که با گلهای زیبای خود در فصل پائیز زیبائی خاصی به مناطق مختلف استان می‌دهند و علاوه بر گونه فوق الذکر دو گونه‌Crocus speciosus وCrocus gilanicus نیز در مناطق مختلف استان گیلان در ارتفاعات مرتعی و یا چمن‌زارهای جلگه‌ای رشد می‌نمایند.
زعفران خوراکی یاCrocus sativus اگرچه در مناطق مختلف استان گیلان نمی‌روید و لیکن کلاله‌های آن در اغلب نقاط ایران به عنوان ادویه و ماده رنگی مصرف می‌شود.
قسمتهای مورد استفاده زعفران خوراکی ناحیه انتهائی خامه و کلاله آن یا همان تارهای گل می‌باشد که تحت عنوان زعفران وارد بازار تجارت می‌گردد.
کلاله و ناحیه انتهایی خامه گل به صورت الیافی، به رنگ قرمز نارنجی تیره (در ناحیه کلاله) می‌باشد. همراه بودن این تارها با خامه، اگرچه به منظور تقلب در امر عرضه و فروش نیست با این همه از قیمت و اعتبار آن می‌کاهد.
بوی زعفران قوی، معطّر و طعمش تلخ و کمی تند است.
زعفران وحشی یا جنگلی که دارای مواد چربی، املاح معدنی، صمغی، یک نوع ماده رنگی، یک نوع اسانس و عطر مخصوصی می‌باشد از نظر درمانی خواص مشترکی با زعفران خوراکی دارد.
ابو علی سینا و سید اسماعیل جرجانی این خواص را شرح داده‌اند که خلاصه آن چنین است:
عفونت را می‌زداید و درون را تقویت کند. خوردن آن رنگ رو را صفا دهد. ورم را می‌گدازد. خواب‌آور و مایه تیرگی حواس است. شراب با زعفران، مستی‌آوری است که حرکت را سلب می‌نماید. داروی ورم گرم داخل گوش است. دیده را جلا دهد. اشک‌ریزی را منع کند. تیرگی چشم را برطرف کند.
شادی‌افزا و توانبخش قلب است. بیمارانی که از التهاب حجاب حاجز و پیچش شکم رنج می‌برند زعفران یا روغن آن را بوی کنند به خواب روند و نفس روان شود و ابزار تنفسی را نیرو بخشد. مخالف ترشی است که اشتها را در معده برانگیزد و ازاین‌رو زعفران اشتها را از بین می‌برد. و لیکن با حرارتی که دارد کبد و معده را تقویت کند. بعضی گویند زعفران برای طحال خوب است. شهوت‌انگیز است. در کتاب «زبان خوراکیها» و «گیاهان داروئی» موضوع سمیّت زعفران نادرست و اغراق‌آمیز تلقّی و توصیف گردیده و در کتاب اخیر (گیاهان داروئی) ذکر شده که در بررسیهای دانشمندان مختلف و آزمایشهائی که بر روی حیوانات به عمل آمده خلاف آن ثابت گردیده است.
زیرا با خوراندن 36 گرم عصاره زعفران در طی 36 روز به یک سگ، هیچگونه عارضه مسمومیّت در جانور ظاهر نشده است. همچنین در این کتاب آمده است که زعفران به علّت دارا بودن مواد تلخ، از جهتی موجبات سهولت هضم را فراهم می‌سازد و از طرف دیگر به علّت داشتن اسانس، اثر محرّک بر روی سلسله اعصاب دارد. از نظر درمانی دارای اثر مسکّن بر روی اعصاب سطحی بدن است. در طبّ عوام برای آن اثر قاعده‌آور قائل‌اند و معتقدند که با مصرف آن، موجبات خونروی در فواصل قاعدگی و حتّی سقط جنین فراهم می‌شود. علاوه بر آن زعفران اثر مسکّن سرفه در برونشیت‌های مزمن دارد و آن نیز به علّت اثر بیحس‌کننده آن بر روی انتهای اعصاب حبابهای ریوی است. از زعفران می‌توان جهت رفع بی‌خوابیهایی که منشأ تحریکات مغزی و حالات تشنجی دارند و نیز تسکین و درد دندان استفاده به عمل آورد.

کدوها: تیره کدو

گیاهانی هستند رونده یا بالارونده و گاهی کاملا گسترده روی زمین با پیچکهای 3 تا 7 شاخه‌ای و گاهی فاقد پیچک با برگهای بزرگ تخم‌مرغی یا قلبی‌شکل و دمبرگ توخالی و کرکهای غده‌مانند و زبر. گلهای درشت، منفرد زردرنگ و یک جنسی با گلبرگهای لوله‌ای و به هم پیوسته شبیه قیف دارند.
میوه کدوها اغلب درشت با دیواره‌های سخت و گوشتی هستند.
کدوها در غالب نقاط ایران به خصوص گیلان و مازندران کشت می‌شوند و فضای زیادی از مزارع استان زیر کشت کدو می‌رود و گاهی نیز در حاشیه مزارع و باغها به همراه دیگر محصولات کشاورزی کشت می‌گردند.
انواعی هم‌چون کدو تنبل(Cucurbita pepo) ، کدو حلوائی یا قلیائی(Cucurbita maxima) و کدو مسمائی در استان کشت می‌گردد و رایجترین نوع آن کدوی حلوائی است.
دانه کدو در ایران به صورت آجیل و خشکبار مصرف می‌گردد. دانه انواع آن دفع‌کننده انگلهای روده‌ای (کرم کدو) می‌باشند. کدو دارای موادی از قبیل آلبومینها، قندها، چربیها، ویتامینها و مقدار زیادی مواد معدنی است. گاهی پخته کدو را در رفع سرماخوردگیها و جهت نرم کردن سینه به کار می‌برند.
ص: 399
Cupressus sempervirens :Cupressaceae زربین: تیره سرو
درختی است همیشه سبز از گروه بازدانگان به ارتفاع حد اکثر 30 متر با تاجی مخروطی‌شکل و شاخه‌های عموما افقی و برگهای فلسی‌شکل به هم فشرده و هم‌پوش. گسترشگاه این گیاه در دره چالوس و اطراف حسن‌آباد است. در استان گیلان در منطقه رودبار و منجیل و منطقه هرزویل به فراوانی دیده می‌شود که سرو معروف و تاریخی هرزویل نمونه بارز آن می‌باشد.
چوب این گیاه که دارای خاصیت رنده‌خوری بسیار است از چوبهای باارزش در صنایع نجاری می‌باشد و به علت رزین موجود در آن و عطری که متصاعد می‌نماید در برابر آفات و امراض انباری و انواع بیدها دوام قابل توجهی دارد.
Cyclamen persicum :Primulaceae نگونسار، سیکلامن: تیره پامچال
گیاهی است علفی چندساله بدون ساقه‌ای مشخص و غده‌دار با برگهای چرمی طوقه‌ای با دمبرگ بلند بدون کرک، تخم‌مرغی یا شبه قلبی یا کلیوی- شکل با قاعده‌ای قلبی و لبه‌ای کامل یا دندانه‌دار و گاهی لوب‌دار. گلهائی قرمزرنگ گاهی متمایل به سفید، منفرد واژگون با دمگلی بلند و بدون برگ دارد که عموما در فصل پائیز یا بهار ظاهر می‌گردند.
نگونسار یکی از گیاهانی است که در جنگلهای گیلان و مازندران و عموما در مناطق صخره‌ای آهکی با نور نسبتا کافی رشد کرده و با گلهای قرمز واژگون خود شناخته می‌شود.
نژادهای اصلاح شده آن با نام سیکلامن به رنگهای زیبای قرمز، سفید یا سفید متمایل به قرمز در فصل بهار در گلفروشیها به عنوان گیاهی زینتی به فروش می‌رسد.

تیره جگن‌

گیاهانی هستند علفی یکساله، دو ساله یا چندساله با ساقه‌های استوانه‌ای یا سه گوشه، توپر یا توخالی، گاهی دارای ساقه‌های زیرزمینی گسترده و اغلب با ساقه‌های هوائی کاملا مشخص برگدار یا بدون برگ با برگهای چمنی یا کاملا تحلیل‌رفته و تقلیل‌یافته؛ گل آذین متشکل از سنبلچه‌های یک تا چندین گلی که به صورت پانیکول، چتر، خوشه، سنبله، گروه و دسته یا یک سنبلچه انتهائی قرار گرفته حامل گلهای بدون گلپوش رنگی نر و ماده یا یک جنسی است که در محور یک پوشه قرار دارند.
گیاهان این تیره اغلب رطوبت‌پسند و آبزی بوده عموما در مناطق مرطوب حاشیه مردابها و باتلاقها، کنار نهرها و جویبارها، سواحل گل‌آلود رودها و سواحل دریاها و جنگلهای متراکم و نقاط مرطوب و چمن‌زارهای کوهستانی می‌رویند. چون در گیلان چنین محیطهائی فراوان است لذا جگنیها نیز مانند گندمیان جزء چهره‌های غالب پوشش گیاهی استان می‌باشند و لیکن به علت نداشتن صفات مشخصه چشمگیر و بیانگر ارائه و معرفی گونه‌های آنها بسیار دشوار است. در اینجا از ارائه شرح جنسها و گونه‌ها خودداری گردیده اشاره می‌نمائیم که جنس‌Cyperus وCarex وScirpus دارای گونه‌های متعدد و زیاد بوده و در اکثر نقاط مرطوب و ساحلی و جلگه‌ای استان دیده می‌شوند.

همیشک: تیره لاله‌

درختچه‌ای است همیشه سبز به ارتفاع 50 تا 100 سانتیمتر با ساقه‌های کمانی‌شکل. برگهای ساقه‌ای کوچک و فلس‌مانند و غشائی و ساقه‌های برگ‌نمای سرنیزه‌ای، نوک‌تیز که غالبا تصور می‌گردد که برگ گیاه است.
گلهای کوچک نر ماده سبز متمایل به سفید آن بر روی گل‌آذین خوشه‌ای انتهائی قرار گرفته. میوه سته‌ای نسبتا بزرگ آن به رنگ قرمز و معمولا یک دانه‌ای است.
همیشک فقط در جنگلهای شمال ایران در استانهای گیلان و مازندران می‌روید و عموما توسط گل‌فروشیها همراه شاخه‌های گل به علت سرسبزی و زیبائی آن به مشتریان عرضه می‌شود و جنبه تزئینی دارد.
Daturea stramonium :Solanaceae تاتوره (تاتوله، داتوره): تیره سیب‌زمینی
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای منشعب و پرشاخه به ارتفاع 40 تا 200 سانتیمتر با برگهای دمبرگدار تخم‌مرغی و دندانه‌های عمیق سینوسی.
گلهای سفیدرنگ و درشت قیفی‌شکل آن به صورت منفرد و محوری همراه کاسه‌ای لوله‌ای و بلند میوه‌ای کپسولی خاردار و پروانه‌ای می‌دهد.
تاتوره گیاهی است که به صورت علف هرز در مزارع، مناطق و اراضی رها
ص: 400
شده و متروکه و حاشیه جاده‌ها می‌روید. در استان گیلان در حاشیه جاده‌ها و اراضی دارای خاکهای دست دوم و جابجا شده به خصوص در اطراف بندر انزلی رویش یافته و با گلهای سفید درشت و برگهای سبز روشن خود قابل تشخیص است. تاتوره یکی از گیاهان سمی است و مصرف داروئی آن در مقیاس و میزان بسیار کم برای درمان بعضی از بیماریها توصیه می‌گردد.
گونه دیگری از تاتوره به نام‌Daturea innoxia با مشخصات عمومی فوق و تفاوت برگهای تخم‌مرغی کامل به رنگ سبز تیره و کرکدار و گلهای سفید قیفی درشت‌تر در استان گیلان در بین رشت و انزلی به فراوانی می‌روید.
تاتوره گیاهی است سمی و دارای الکالوئیدهای هیوسیامین، آتروپین، هیوسین، اسید داتوریک و اسکوپولامین. برای درمان تشنج، آسم و نقرس و دردهای عصبی مورد استفاده قرار می‌گیرد. اثر آرام‌بخش داشته ترشح غدد را کاهش می‌دهد و برونشها را متسع می‌نماید. از این گیاه تنها در صنعت داروسازی استفاده می‌شود و داروهای تهیه شده از آن باید تحت نظر پزشک مصرف گردد.
Daucus littoralis subsp .hyrcanicus :Umbelliferae هویج وحشی: تیره جعفری
گیاهی است علفی یکساله یا چندساله با ارتفاع 30 تا 110 سانتیمتر با ساقه‌ای راست منشعب و شاخه‌دار در بالا و گاهی چندساقه‌ای و گسترده روی سطح زمین با برگهای قاعده‌ای مرکب دو بار شانه‌ای عموما معطر و کرکدار با گلهای سفیدرنگ و گل‌آذینی چتری که دارای برگهای تغییر شکل یافته شانه‌ای بریده (گریبان) در کنار چترها و چترکها بوده و میوه خاردار آن به مقدار زیاد در انتهای چترکها ایجاد می‌گردد.
هویج وحشی یکی از علفهای هرز مناطق مختلف گیلان بوده بر روی شنهای ساحلی و دشتهای جلگه‌ای منطقه و گاهی در کنار جاده‌ها و مزارع می‌روید. انواع اصلاح‌شده هویج‌Daucus sativa به نامهای هویج فرنگی و هویج ایرانی که گاهی در مناطق مختلف استان، در باغچه‌ها و حیاط منازل و مزارع کشت می‌شود از سبزیهایی است که ریشه غده‌ای آنها سرشار از ویتامینهای آ و ث و ترکیبات ویتامین ب، قند و پکتین و مواد رنگی است. هویج تازه خصوصا کاروتنهای موجود در آن دید چشم را بهبود بخشیده و آنرا تقویت می‌نماید. اثرات دیگری مثل دفع انگلهای روده‌ای، آسکاریس و کرمک دارد.
ناراحتیهای روده‌ای را تنظیم می‌نماید و خصوصا از آن در تغذیه کودکان استفاده می‌شود.
میوه هویج وحشی برای علاج بیماریهای مختلف مانند آب آوردن انساج، قولنجهای کلیوی، هیستری بکار می‌رود و به عنوان مقوی معده، بادشکن، دفع نفخ و پادزهر سم مار مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ص: 401
Dianthus orientalis :Caryophyllaceae میخک: تیره میخک
گیاهی است علفی چندساله، توده‌ای با ساقه‌های متعدد به ارتفاع 15 تا 40 سانتی‌متر و برگهای متقابل خطی، نوک‌تیز یا نوک‌دراز، گلهای قرمز یا صورتی‌رنگ با گلبرگهائی ریش‌دار و در حاشیه شرابه‌ای منفرد که در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته و شبیه کوسنی از گلهای قرمز به نظر می‌رسد.
میخک غالبا در نقاط صخره‌ای در لابلای شیار صخره‌ها و شیبهای تند می‌روید. در گیلان بیشتر در ارتفاعات منطقه دیده می‌شود. گونه‌های دیگری از میخک در ارتفاعات و مناطق مختلف گیلان در اطراف گردنه الماس، ماسوله، بین فومن و ماسوله، دره سفیدرود، اطراف رودبار و منجیل می‌رویند که اسامی علمی آنها بدین قرار است:
Dianthus armeria/ Dianthus agrostolepis
Dianthus strictus/ Dianthus gilanicus
Dianthus cretaceus/ Dianthus crossopetalus
Dianthus hyrcanicus
انواع پرورش‌یافته میخک با گلهای پرپر و زیبای خود به رنگهای سفید، قرمز تیره یا صورتی در اغلب گلفروشیها به فروش می‌رسد.
Digitalis nervosa :Scrophulariaceae گل انگشتانه، دیژیتال: تیره گل میمونی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست و برافراشته به ارتفاع 30 تا 110 سانتیمتر، پوشیده از برگ در تمام طول ساقه، با برگهای سرنیزه‌ای- کشیده با لبه‌ای کامل که به تدریج به طرف انتهای ساقه کوچکتر و کوچکتر می‌شوند، گلهای زردرنگ نسبتا درشت و استکانی‌شکل آن در انتهای ساقه به صورت گل‌آذین خوشه‌ای متراکم قرار گرفته است.
گل انگشتانه یکی از گیاهان رطوبت‌پسند مناطق جنگلی و بیشه‌زارهای ایران بوده در غالب نقاط جنگلی با نور کافی و بیشه‌زارهای تنک در ارتفاعات کوهستانی می‌روید. رویشگاه آن در گیلان اطراف جاده اسالم- خلخال، بین رشت و لاهیجان و سایر جاده‌های جنگلی و مناطق مرتعی کوهستانی است.
این گیاه در طب سنتی ایران جایگاه مهمی ندارد و لیکن انواع آن در عین سمی بودن از جمله داروهای مقوی قلب بوده برای تقویت و تنظیم انقباضات قلب مورد استفاده قرار می‌گیرد. چون تنگ‌کننده مجاری عروق سطحی است باعث بالا رفتن فشار شریانی می‌گردد و در مصرف آن باید دقت کافی بعمل آید.
گل انگشتانه از جمله داروهای مهم مقوی قلب است و عمل ملایم‌کننده، تقویت و تنظیم‌کننده انقباضات قلب را در بر دارد. به علاوه چون تنگ‌کننده مجاری عروق سطحی می‌باشد، باعث بالا رفتن فشار شریانی می‌گردد. دیژیتال اثر مدر نیز دارد، ولی این عمل، با آن‌که در اشخاص سالم به نحو ضعیف بروز می‌کند، در مبتلایان به استسقاء و خیراندامها به نحو مؤثر ظاهر می‌شود. اثر مدر گل انگشتانه معمولا 24 تا 36 ساعت پس از مصرف آن ظاهر می‌گردد و 3 تا 7 روز نیز ادامه پیدا می‌کند.
این گیاه در بیماریهای مختلف قلب، نظیر بی‌نظمی و نارسائی ضربان، ورم ماهیچه قلب و نیز ضعف قلب مورد استفاده قرار می‌گیرد. آن را در ذات الریه، ذات الجنب، روماتیسمهای حاد، سل و جز آنها به کار می‌برند. با مصرف دیژیتال، چون ضمن دفع ادرار، کلرورها نیز دفع می‌گردد، حالت عمومی بیمار، وضع رضایت‌بخش پیدا می‌کند.

Diospyrus lotus :Ebenaceaeکلهو، خرمندی: تیره کلهو

درخت یا درختچه‌ای است خزان‌کننده با پوست خاکستری‌رنگ و شیاردار در ساقه‌های مسن و منشعب و پرشاخه در بالا با شاخه‌های جوان کرکدار. برگهای بدون کرک کامل بیضوی تا بیضوی کشیده، گلهای نریک تا سه‌تائی و گلهای ماده منفرد به رنگ زرد یا ارغوانی یا قرمز متمایل به قهوه‌ای با میوه‌های سته‌ای[309] آبدار کروی زردرنگ که پس از رسیدن، سیاه یا بنفش متمایل به سیاه می‌گردد.
خرمندی یکی از درختان جنگلی شمال ایران است که چوب آن فاقد ارزش صنعتی بوده و عموما در جنگلهای متروکه و با نور کافی در حاشیه جاده‌ها و بیشه‌زارها می‌روید.
درخت خرمندی را در برخی نقاط گیلان اربه‌دار می‌گویند. از چوب ان برای تصفیه خون استفاده می‌شود. میوه‌اش اثر آرام‌کننده دارد.
نوعی از آن به نام خرمالوDiospyrus KaKi امروزه در نقاط مختلف ایران کشت شده و میوه درشت و نارنجی متمایل به قرمزرنگ آن به مصرف تغذیه می‌رسد. از تخم خرمالو به عنوان مسکن استفاده می‌شود، میوه آن ضد تب بوده برای ازدیاد اسیدهای بدن بکار می‌رود.
Dittrichia graveolens :Composite تیره کاسنی
گیاهی است علفی یکساله با شاخه‌های متعدد و معطر به ارتفاع حد اکثر یک متر پوشیده از کرکهای بلند همراه کرکهای غده‌دار و برگهای خطی- سرنیزه‌ای، گلهای زبانه‌ای و لوله‌ای مجتمع و کپه‌ای آن در گل‌آذینی خوشه‌ای تنک در انتهای شاخه‌ها قرار دارند.
گیاه مذکور عموما بر روی خاکهای شنی و سنگلاخی، در حاشیه مزارع و نهرها و مزارع آیش و دشتهای جلگه‌ای مناطق مختلف استانهای گیلان و مازندران به صورت علف هرز در مزارع و باغها دیده می‌شود.
ص: 402
Echium amoenum :Boraginaceae گل گاوزبان: تیره گل گاوزبان
گیاهی است دو ساله یا چندساله علفی با ساقه‌ای ساده یا منشعب و بر- افراشته به ارتفاع 20 تا 80 سانتیمتر، پوشیده از کرکهای ریش‌مانند، برگهای قاعده‌ای سرنیزه‌ای و برگهای ساقه‌ای سرنیزه‌ای و کرکدار.
گلهای نامنظم لوله‌ای و درشت به رنگهای ارغوانی تیره یا ارغوانی متمایل به بنفش دارد.
گل گاوزبان گیاهی است که در ایران ارزش داروئی آن بر همگان شناخته شده است و مصرف عمومی دارد. در کشورهای اروپائی ازBorago officinalis به نام گل گاوزبان استفاده می‌شود و لیکن گیاه فوق در ایران کاملا شناخته شده و به همراه سنبل الطیب به عنوان آرام‌بخش مصرف می‌گردد.
گل گاوزبان در گیلان در مناطق نسبتا مرطوب دامنه‌های جنگلی و مرتعی در اطراف رودبار و منجیل و رستم‌آباد، عمارلو، پره‌سر و اطراف گردنه حیران و مناطق ییلاقی طالش در فصل بهار می‌روید و با گلهای زیبای خود جلوه‌ای خاص به طبیعت زیبای استان می‌بخشد. در سالهای اخیر کشت آن نیز به لحاظ مصارف داروئی رایج گشته و در ارتفاعات مناطق مختلف استان روستائیان به پرورش و تکثیر آن می‌پردازند.
ابو علی سینا در کتاب «قانون» می‌نویسد: «... به منظور درمانی، گاوزبان خراسانی که برگش ستبر و بر روی برگش نقطه‌هائی هست که از آنها خارمانندهائی یا کرک و پرزهائی جدا شده است خوب است. امّا آنچه را که در مملکت ما گاوزبان می‌پندارند و طبیبان از آن استفاده داروئی می‌نمایند گاوزبان راستین نیست و اکثرا تیره‌ای از گیاه مرو (مرماخوز) را به نام گاوزبان بکار می‌برند و فایده‌اش به فایده گاوزبان نمی‌رسد ...»
تمام داروشناسان در خاصیت ادرارآوری این گیاه طبی متفّق القولند. ساقه و برگ گل گاوزبان برای درمان ناراحتیهای کلیه مخصوصا التهاب و ضایعه کلیوی و سرماخوردگی مثانه تجویز می‌گردد. زیرا برگها و ساقه گل گاوزبان دارای مقدار زیادی نیترات دوپتاس است و این ماده ادرارآور می‌باشد.
همچنین گل گاوزبان معرّق بوده در مداوای تبهای مختلف بیماریهائی چون سرخک، آبله، مخملک، تبخال، تب با کهیر و رماتیسم بکار می‌رود. برگهای تازه گل گاوزبان را اگر له کنند و با شیر بپزند برای ضماد روی آبسه و تسکین درد اعضای خارجی بدن و سوختگی مفید واقع می‌شود. ابو علی سینا سوخته گل گاوزبان را داروی زخم دهان کودکان و فرونشاننده التهابات درون دهان می‌داند و می‌گوید البته ناسوخته این گیاه نیز برای علاج زخم و التهابات درون دهان خوب است، اما سوخته‌اش بهتر و مؤثرتر است. ابن سینا همچنین مصرف دم‌کرده گل گاوزبان را نشاطآور، مقوی قلب، علاج بیماری ترس (توحّش)، طپش قلب و بیماریهای سودائی معرفی کرده است. عرق گل گاوزبان جهت رفع امراض سودائی، وسواس و خفقان مفید یاد شده و به سبب داشتن منیزیم بازدارنده سرطان معرفی گردیده است.
دم‌کرده گل گاوزبان همراه با لیمو عمانی از مطبوعترین نوشیدنیهای گرم است.
Erigeron canadensis -Conyza canadensis (Compositae) پیرمرد باغ: تیره کاسنی
گیاهی است علفی یکساله و به‌ندرت دو ساله با ساقه‌ای نسبتا ضخیم پوشیده از کرکهای ریش‌مانند و زبر و برگهای مژه‌دار، به ارتفاع 30 تا 150 سانتیمتر، در بالا منشعب و شاخه‌دار و پر گل با برگهای واژ سرنیزه‌ای باریک که در بخش فوقانی باریک‌تر می‌شوند.
گلهای مجتمع و کپه‌ای با گلچه‌های کناری زبانه‌ای ارغوانی و گلچه‌های طبقی زردرنگ دارد.
گیاه مذکور یکی از علفهای هرز رایج باغها، مزارع، مزارع آیش، کنار جاده‌ها و پیاده‌روهای مناطق مختلف گیلان بوده و با گلهای زیاد و دانه‌های فراوانی که تولید می‌کند از قدرت پراکنش و رشد و توسعه بسیار زیادی برخوردار است. گونه‌ای دیگر از این جنس به نام‌Erigeron acer با گلهای کناری آبی خوشرنگ خاص چمن‌زارها و مناطق مرطوب می‌باشد که در ارتفاعات دیلمان، ... رشد می‌کند و گونه‌Erigeron bonariensis نیز مانند گونه فوق الذکر از علفهای هرز استان گیلان می‌باشد. کاربرد داروئی گیاهان فوق در ایران کاملا ناشناخته است و لیکن کلیه اندامهای‌Erigeron canadensis مقوی، قابض، بندآورنده خون و مدر می‌باشد، مصرف فرآورده‌های آن نتایج مفید در رفع اسهالهای ساده، آب آوردن انساج، روماتیسم مزمن، نقرس، ورم مثانه و نزله‌های ششی دارد.
برای درمان رماتیسم و نقرس بسیار مؤثر است و اسید اوریک خون را به میزان زیادی پائین می‌آورد. درمان مرحله پیشرفته حصبه بوده و در دفع سنگ کلیه و معالجه و خونریزیها در فواصل قاعدگی مؤثر است، در رفع خونریزیهای سینه و بیماریهای کلیه و مثانه بسیار مفید است.

Eriobotrya japonica :Rosaceaeازگیل ژاپنی: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است بدون خار با برگهای همیشه سبز ساده و بزرگ به ارتفاع حد اکثر 5 متر با ساقه‌ای در بالا منشعب و پرشاخه و شاخه‌های جوان پوشیده از کرکهای فراوان، برگها سرنیزه‌ای کشیده تا واژ تخم‌مرغی با سطح فوقانی بدون کرک و سبز شفاف و گلهای معطر و سفیدرنگ و میوه گلابی‌شکل یا بیضوی‌شکل زردرنگ با دانه‌های متعدد قهوه‌ای.
ازگیل ژاپنی اگرچه بومی ایران نمی‌باشد و لیکن در سالهای اخیر به ایران وارد شده از جمله در گیلان در پارکها و بلوارها و حیاط خانه‌ها و باغچه‌ها به خاطر همیشه سبز بودن آن کشت می‌گردد و برگهای آنرا به همراه شاخه‌های گل در گلفروشیها به فروش می‌رسانند. میوه آن نیز در فصل تابستان با نام گلابی جنگلی فروخته می‌شود. در ایران مورد استفاده درمانی نیست، اما بطور کلی در ازدیاد اشتها، تسکین درد، رفع استفراغ، درمان سوء هاضمه، امتلاء معده، اسهال و سرفه مؤثر است.
ص: 403

سوزن چوپانها: تیره شمعدانی‌

گیاهانی هستند یکساله، دو ساله یا چندساله علفی با برگهای اغلب قاعده‌ای و برگهای ساقه‌ای با پهنک درازتر از پهنا و شانه‌ای لوب‌دار یا بریده بریده و با ساقه‌ای برافراشته یا گسترده روی زمین. گلهای منظم یا نامنظم سوزن چوپانها به رنگهای مختلف سفید متمایل به آبی، قرمز روشن تا تیره و بنفش تا آبی هستند.
این گیاهان اغلب گیاهانی رطوبت‌دوست و نورپسند بوده و در دشتها و جلگه‌های ساحلی در حاشیه جاده‌های جنگلی، در مناطق صخره‌ای آهکی شیب‌دار مزارع زراعی و باغها می‌رویند. در بیشتر نقاط گیلان گونه‌های متعددی از این گیاهان به شرح زیر پراکنده‌اند:
Erodium ciconium/ Erodium malacoides
Erodium cicutarum/ Erodium oxyrrhynchum
Erodium laciniatum/ Erodium pulverulentum

منداب: تیره شب‌بو

گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست بدون شاخه یا در بالا منشعب و شاخه‌دار به بلندی 10 تا 50 سانتیمتر با برگهای طوقه‌ای شانه‌ای بریده و دمبرگدار و برگهای ساقه بدون دمبرگ، گلهای منداب سفید یا زرد با رگه‌های قهوه‌ای یا قرمزرنگ بوده میوه آن خرجین با ساقه فشرده نسبتا پهن و کوتاه با کفه‌های بدون کرک یا کرکدار است.
منداب یکی از علفهای هرز مزارع گندم، حبوبات و زمینهای آیش و رها شده می‌باشد. در گیلان نیز در غالب نقاط به خصوص در مزارع دره سفیدرود، اطراف رودبار، اسپیلی و دیلمان رشد می‌نماید. منداب یکی از دانه‌های روغنی است که در بعضی مناطق کشت می‌شود.
قسمتهای مختلف گیاه اثر ضد اسکوربوت، درد، نیرودهنده، مقوی قوه باه داشته مقوی معده و دفع‌کننده آب انساج می‌باشد.
Eryngium caeruleum :Umbelliferae چوچاغ، چوچاخ: تیره جعفری
گیاهی است دو ساله یا چندساله با ساقه‌ای به ارتفاع 10 تا 50 سانتیمتر و عموما آبی‌رنگ با برگهای قاعده‌ای تخم‌مرغی- قلبی پهن یا سه لوبه و خاردار که در زمان گلدهی می‌ریزند و نیز برگهای ساقه‌ای بدون دمبرگ با بریدگیهای عمیق پنجه‌ای تا شانه‌ای بریده خاردار.
چوچاغ از گیاهانی است که در غالب نقاط استان در دشتهای باز، چمن‌زارها و نقاط دارای رطوبت کافی و گاهی خشک و روی شنهای ساحلی می‌روید و مردم محلی به عنوان سبزی صحرایی از آن استفاده کرده و ترشی مخصوصی با آن درست می‌کنند.

شیرسگها: تیره فرفیون‌

گیاهانی هستند یکساله، دوساله یا چندساله با شیرابه‌ای سفیدرنگ و برگهای ساقه‌ای متناوب و گاهی متقابل و ساقه‌ای برافراشته و راست، خوابیده و گاهی گسترده روی سطح زمین. برگهای کنار گل‌آذین به صورت چرخه‌ای یا فراهم و برگهای کنارCyathium گل‌آذین ویژه این جنس به صورت چرخه‌ای یا متقابل قرار گرفته‌اند.
مشخصه عمومی این گیاهان داشتن شیرابه و گلهایی با غدد شهدی زردرنگ است. شیرسگها از جمله گیاهان مهاجم هستند که موجبات تخریب مراتع و چراگاهها را فراهم می‌سازند. در گیلان تعداد 19 تا 25 گونه از این
ص: 404
گیاهان می‌رویند که همگی شیرابه‌دار هستند، و لیکن از مشهورترین آنها گیاه یکساله‌Euphorbia helioscopia است که در اکثر مناطق استان در میان مزارع، حاشیه مزارع و باغها و مراتع می‌روید، همچنین دو گونه دائمی و چندساله‌Euphorbia squamosa وEuphorbia amygdaloides که در جنگلهای گیلان می‌رویند. گونه‌های دیگری از شیرسگها در مناطق مختلف استان از جمله در اطراف رودبار و لاهیجان، رشت، بندر انزلی، امامزاده هاشم به چشم می‌خورند.
Evonymus latifolius :Celasteraceae گوشوارک: تیره شمشاد
درختچه‌ای است خزان‌کننده به ارتفاع حد اکثر 3 متر با ساقه‌ای از پائین منشعب و با پاجوشهای فراوان و شاخه‌های جوان چهارگوشه، با برگهای بیضوی تا واژ تخم‌مرغی بدون کرک و به رنگ سبز تیره و نوک‌تیز با لبه‌ای دندانه اره‌ای و گاهی اوقات بسیار بزرگ. گلهای سفید متمایل به سبز آن در گل‌آذینی گرزن محوری یا انتهایی قرار گرفته میوه‌های کپسول گوشتی 4 تا 5 برچه‌ای آن بالدار و آویزان بوده پس از رسیدن به رنگ قرمز خوشرنگ درمی‌آید.
درختچه‌ای است که در جنگلهای شمال ایران در بیشه‌زارها می‌روید و در گیلان در مناطق جنگلی گسترش دارد. گونه‌ای از این جنس به نام شمشادEuonymus japonicus با نژادهای گوناگون درختچه‌ای است همیشه سبز با برگهایی به رنگهای گوناگون سبز یا ابلق که در مناطق معتدله و معتدله سرد ایران به عنوان پرچین در حاشیه باغچه‌ها، پارکها و بلوارها کشت می‌شود و به دلیل همیشه سبز بودن زیبایی خاصی دارد.

Fagus orientalis :Fagaceaeراش: تیره بلوط

درختی است خزان‌کننده با تنه‌ای راست به بلندی حد اکثر 40 متر با پوستی به رنگ خاکستری روشن و صاف و با تاجی گسترده در بالا و برگهای بیضوی پهن تا واژ تخم‌مرغی یا واژ تخم‌مرغی- مستطیلی با انتهایی نوک‌تیز یا نوک دراز و لبه‌ای کامل یا کمی مواج و بدون کرک.
راش یکی از درختان باارزش جنگلهای شمال ایران (گیلان و مازندران) می‌باشد که از ارتفاع حدود 800 متر به بالا (از سطح دریا) همراه ممرزCarpinus betulus ، افراهاAcer spp . بلوطهاQuercus spp . و نارونهاUlmus spp . رشد می‌نماید. چوب آن از چوبهای مناسب برای کارهای ظریفه و روکش و صنایع نجاری از قبیل میز و مبل و صندلی و تراورس می‌باشد.
نهالهای جوان راش سایه‌پسند و بطئی الرشد است به‌طوری که یک دختر 20 ساله راش ارتفاعی بیش از 4 تا 5 متر ندارد و لیکن از این سن به بالا رشد آن سریع‌تر می‌گردد. عمر فیزیکی این درخت به 250 سال هم می‌رسد و مناسبترین سن برای برداشت و قطع و استحصال آن 120 سال است.
راش در مناطق مختلف گیلان فقط در جنگلها می‌روید و با نامهای محلی چلر، مرس، راج، قزل آغاج، قول گز و آلش شناخته می‌شود. راش در طب سنتی ایران جایگاه مهمی ندارد و لیکن پوست آن اثر قابض و تب‌بر دارد و به عنوان اشتهاآور مصرف می‌گردد. گرد درخت راش به عنوان مسهل، قی‌آور و جهت درمان روماتیسم، نقرس و بیماریهای پوستی دیرعلاج مصرف می‌گردد.
چوب راش در تهیه زغال گیاهی بکار می‌رود که جاذب گازهای آزاد شده می‌باشد. برای درمان سوء هضمهای ناشی از نفخ و التهاب و ورم معده و روده، پیدایش قند در ادرار به علت اختلالات کبدی و معدی، دفع نفخ و جلوگیری از پیدا شدن گاز در دستگاه هضم و در تمام موارد تخمیرات معدی یا روده‌ای بکار می‌رود.

Ficus carica :Moraceaeانجیر (سیاانجیل، سیاه‌انجیل): تیره توت‌

درخت یا درختچه‌ای است شیرابه‌دار به ارتفاع حد اکثر 10 متر و پرشاخه با برگهایی بزرگ با پهنگی کامل و بدون تقسیم که در غالب نقاط جنگلی استان در بیشه‌زارها، حاشیه جاده‌ها و باغها می‌روید.
میوه انجیر به عنوان میوه تابستانی برای عموم مردم شناخته شده است و نوع خشک شده آن نیز به صورت خشکبار و در غالب نقاط کشور مصرف می‌گردد. انجیر در استان گیلان به فراوانی و به‌طور خودرو و وحشی می‌روید.
ارزشهای دارویی و غذایی انجیر بر همگان شناخته شده است. شیرابه درخت انجیر طعم تلخ و تند و اثر مسهلی دارد و شبیه شیره لوزالمعده می‌باشد.
ص: 405
در استعمال خارجی، شیرابه درخت انجیر بر روی زگیل و میخچه اثر داشته و تدریجا آن را برطرف می‌کند. مصرف جوشانده ساقه‌های جوان درخت انجیر برای رفع آب آوردن انساج و جوشانده پوست تازه درخت برای رفع اسهالهای ساده و خونی توصیه می‌گردد. برگ پخته انجیر اثر ملین دارد و له‌شده آن را به صورت ضماد جهت درمان بواسیر به کار می‌برند.
میوه انجیر ملیّن و نرم‌کننده است. جوشانده انجیر خشک جهت درمان التهاب مجاری تنفسی و کلیه بیماریهای التهابی ذات الریه، ذات الجنب، نزله‌های مربوط به شش و مثانه، ورم کلیه، سرخک، مخملک و آبله مورد استفاده قرار می‌گیرد. جوشانده غلیظ انجیر خشک اثر مفید در سرماخوردگیهای مداوم ظاهر می‌کند.
مصرف گرد انجیر بو داده با قهوه برای درمان سیاه‌سرفه، برونشیت، ذات الریه و دفع نزله توصیه می‌گردد، انجیر خشک فعالیت معده و روده را زیاد می‌کند و از این جهت در رفع سوء هضمها و بعضی یبوستهای دیرعلاج به کار می‌رود. جوشانده انجیر خشک در شیر به صورت غرغره جهت رفع تحریکات گلو و دهان در موارد آنژین، ورم لثه، ورم مخاط دهان اثرات شفابخش دارد.
Forsytia x intermedia :Oleaceae یاس زرد: تیره زیتون
درختچه‌ای است با ساقه‌های متعدد و منشعب و شاخه‌های ترکه‌ای فراوان و شاخه‌های کوچک کوتاه به رنگ قهوه‌ای روشن و لکه‌های سفیدرنگ بر روی شاخه‌های مسن‌تر، به ارتفاع حد اکثر 3 متر با برگهای متقابل خزان‌کننده و پهنک ساده یا 3 قسمتی یا 3 برگچه‌ای. گلهای زردرنگ نسبتا درشت آن‌که غالبا در اواخر اسفند تا اوایل فروردین و قبل از شکوفائی برگها ظاهر می‌گردد به صورت منفرد یا گروههای 1 تا 6 تائی در محل جوانه‌های جانبی یا شاخه‌های سال گذشته ظاهر می‌گردد.
این درختچه در سالهای اخیر به ایران وارد شده و به سبب پیش‌رس بودن گل آن در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد کشت گردیده است. در گیلان نیز این گیاه در بلوارها، باغچه‌های منازل و پارکها کشت شده و در فصل بهار زیبایی خاصی دارد.

Fragaria vesca :Rosaceaeتوت‌فرنگی وحشی: تیره گل سرخ‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های رونده و ساقه گل‌دهنده فاقد برگ، برگهای برگچه‌ای تخم‌مرغی، واژ تخم‌مرغی یا بیضوی‌شکل با لبه‌ای دندانه اره‌ای که غالبا به حالت طوقه‌ای قرار گرفته‌اند، ساقه گل‌دهنده آن عموما بلندتر از برگها و دارای 2 تا 7 گل نر و ماده سفیدرنگ می‌باشد. میوه آن عبارت از فندقه‌هایی چند است که به صورت متراکم و توت‌مانند در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.
توت‌فرنگی وحشی غالبا در مناطق جنگلی و در نقاط مرطوب استان گیلان می‌روید و لیکن نوع اصلاح شده و پرورش‌یافته آن‌که دارای میوه‌های درشت‌تر و بسیار خوشمزه است در مناطق مختلف استان کشت می‌گردد و یکی از میوه‌های پیشرس بهاره محسوب می‌شود.
اگرچه توت‌فرنگی به عنوان دارو مصرف ندارد امّا میوه توت‌فرنگی سرشار از ویتامین ث بوده کم‌خونی را درمان می‌کند ضمنا اشتهاآور و آرام‌کننده است. برگ و ریزوم توت‌فرنگی اثر قابض و مدر دارد و برگهای آن به صورت چای به عنوان مدر مصرف می‌گردد. مایع غلیظ شده جوشانده برگ آن اثر قابض داشته تصفیه‌کننده خون و آرام‌کننده اعصاب است و برای درمان اسهالهای ساده، خونرویهای عادی، وجود خون در ادرار نیز به کار می‌رود.
مصرف آن در بیماریهای مختلف نظیر سنگ کلیه و مجاری ادرار، بواسیر، ضعف اعمال معده، تنگی نفس، ضعف اعصاب، نقرس، روماتیسم، آب آوردن انساج، بروز دانه‌های جلدی توصیه می‌شود.

Frangula alnus :Rhamnaceaeسیاه‌توسه، سیاتوسکا: تیره کنار

درختچه‌ای است بدون خار با برگهای خزان‌کننده و ساقه‌ای به ارتفاع 2 تا 50 متر با پوستی تیره و سیاه‌رنگ و برگهای واژ تخم‌مرغی- بیضوی یا سرنیزه‌ای مستطیلی دمبرگدار، به رنگ سبز تیره و گلهای گروهی یا دسته‌ای و میوه‌ای شفت و آبدار که پس از رسیدن رنگ آن سیاه می‌شود.
سیاه‌توسه از درختانی است که در جنگلهای مناطق شمالی ایران، گیلان و مازندران و غالبا همراه با توسکای قشلاقی در کنار نهرها می‌روید.
پوست درخت سیاه‌توسه جمع‌آوری شده از روی شاخه‌های جوان حاوی آنترانول- گلوکوزید، فران‌گولاروزید می‌باشد که در اثر ماندن و کهنه شدن تبدیل به گلوکوزیدهای آنتراکینونیک، فران‌گولامودین و گلوکز می‌شود.
ص: 406
عصاره این پوست ملیّن بسیار قوی است و در اکثر موارد می‌توان از آن برای مداوای یبوست مزمن استفاده کرد؛ در عین حال حرکات دودی معده را نیز تقویت می‌کند؛ همچنین برای درمان ناراحتیهای کبد، کیسه صفرا و طحال مورد استفاده است. این گیاه را در ترکیب جوشانده‌های لاغرکننده و همچنین علیه انگلهای روده‌ای به کار می‌برند.
Fraxinus rotundifolia :Oleaceae زبان‌گنجشک: تیره زیتون
درختچه یا درختی است خزان‌کننده با ساقه‌های مشخص و پوستی خاکستری‌رنگ و گاهی شیاردار به بلندی 2 تا 7 متر با برگهای مرکب 3 تا 5 برگچه‌ای و گلهای فاقد گلبرگ خوشه‌ای. میوه آن فندقه بالدار یک دانه‌ای به شکل زبانکی است که به صورت انبوه و متراکم در محور شاخه‌ها یا انتهای آنها قرار گرفته است.
زبان‌گنجشک درختچه‌ای است که در مناطق جنگلی در کنار نهرها و مناطق مرطوب و گاهی خشک رشد می‌کند و امروزه از بعضی از گونه‌های آن به عنوان گیاهان مقاوم در مقابل خشکی برای احیای مناطق خشک در جنگلکاریها استفاده می‌شود.
گونه فوق الذکر در استان گیلان در دره سفیدرود، اطراف رشت، لاهیجان، انزلی تا آستارا گسترش دارد.
گونه دیگری از این جنس به نام‌Fraxinus excelsior در اطراف اسالم و آستارا می‌روید.
زبان‌گنجشک گل یاFraxinus ornus نیز به عنوان گیاهی زینتی در پارکها و باغهای گیاهشناسی و تفرجگاهها کشت می‌شود.
Froriepia subpinnata :Umbelliferae زلنگ: تیره جعفری
گیاهی است دو ساله و بدون کرک با ساقه‌ای استوانه و گرد به ارتفاع حد اکثر 180 سانتیمتر به رنگ قرمز و برگهای عموما قاعده‌ای شانه‌ای بخش خطی و قطعات تخم‌مرغی بدون دمبر گچه و لبه‌ای دندانه‌ای- بریده و برگهای فوقانی بسیار تحلیل رفته، به طوری که در فصل تابستان و پائیز گیاه بدون برگ به نظر می‌رسد.
گلهای سفید یا سفید متمایل به قرمز آن در گل آذین چتری محوری یا انتهایی با شعاعهای نامساوی قرار گرفته‌اند.
زلنگ یکی از علفهای هرز دشتها و جلگه‌های ساحلی مناطق شمالی ایران می‌باشد و با ساقه‌های استوانه‌ای و غالبا قرمزرنگ و بدون برگ خود شناخته می‌شود. این گیاه در اطراف لاهیجان، رودسر و لنگرود تا رشت و انزلی و آستارا در حاشیه جاده‌ها و مناطق دارای نور کافی دیده می‌شود. برگهای آن در اوایل بهار و قبل از دوران گلدهی عطری خوش دارد و بعضی از مردم محلی آن را به عنوان سبزی صحرائی مصرف می‌نمایند.
Fumaria parviflora :Fumariaceae شاه‌تره: تیره شاه‌تره
گیاهی است علفی یکساله به ارتفاع حد اکثر 25 سانتیمتر و غالبا گسترده روی زمین به رنگ سبز روشن و برگهای مرکب شانه‌ای و گل آذین خوشه‌ای با گلهای متعدد و غالبا بدون دمگل و عموما بنفش متمایل به سفید یا صورتی رنگ.
این گیاه بیشتر به صورت علف هرز در مزارع و باغها و حاشیه جاده‌ها در فصل بهار رویش می‌یابد.
ارزش داروئی عرق شاه‌تره برای همگان شناخته شده است.
این گیاه محتوی الکالوئیدها و خصوصا فومارین و تاننهاست. روی عضلات صاف اثر گذارده و حرکات دودی معده و روده را شدت می‌بخشد و به همین دلیل اشتهاآور است؛ همچنین دارای اثرات مدر و مسهل صفرا بوده در مصارف خارجی ناراحتیهای پوست را درمان می‌نماید و همراه با برگ گردو برای معالجه بواسیر بکار می‌رود. شاه‌تره خون را تصفیه می‌کند و تصلب شرائین را از بین می‌برد. اثر آن بیشتر روی کبد و دستگاه ترشح ادرار است.

Geranium spp. شمعدانیهای وحشی: تیره شمعدانی‌

شمعدانیهای وحشی گیاهانی هستند یکساله، دو ساله یا چندساله علفی با برگهای عموما طوقه‌ای و ساقه‌ای با پهنای بیشتر از طول، پنجه‌ای‌شکل.
گلهای منظم جدا گلبرگ سفید متمایل به آبی، بنفش یا قرمزرنگ آنها عموما به
ص: 407
صورت منفرد در محور برگها یا انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند. میوه آن دارای نوکی طویل است که هنگام شکوفایی به چند بخش تقسیم می‌شود.
شمعدانیهای وحشی در ایران بیشتر به صورت علفهای هرز در مزارع و باغها، مزارع آیش، جنگلها و شیبهای تند، حاشیه جاده‌ها و مکانهای دارای نور کافی و گاهی مرطوب رشد می‌نمایند. گونه‌های چندی از این گیاهان در مناطق جلگه‌ای و ساحلی و جنگلهای گیلان رشد می‌نمایند و با گلهای زیبا و برگهای عموما معطر خود شناخته می‌شوند. این‌گونه‌ها عبارتند از:
Geranium albanum/ Geranium montanum
Geranium columbinum/ Geranium platyetalm
Geranium dissectum/ Geranium purpureum
Geranium divaricatum/ Geranium pyrenaicum
Geranium lucidum/ Geranium rotundifolium
نوعی شمعدانی خودرو به نام‌Geranium robestianum وجود دارد که برخی به آن شمعدانی بدبو می‌گویند و در عربی به عطر و همچنین ابرة الراهب شهرت دارد.
این گیاه در اماکن سایه‌دار و مرطوب برخی از نواحی ایران و از جمله شمال لوشان، اطراف رشت و لاهیجان به عمل می‌آید. برگ گیاه مزبور، برخلاف شمعدانی عطری، بوی ناپسندی دارد و گل آن‌که به‌رنگ ارغوانی یا گلی‌رنگ است مقوی معده و مدر است. همچنین به عنوان رفع خونریزی و درمان بیماری قند به کار می‌رود. شمعدانی خودرو به علت دارا بودن تانن در معالجه اسهال اثری قاطع دارد. غرغره جوشانده این گل، برای درمان گلودرد، ورم مخاط دهان و لوزه‌ها مؤثر است. مصرف این گیاه برای رفع اخلاط خونی و خونروی در فواصل قاعدگی توصیه شده است. بررسیهای علمی نشان داده است که گیاه مزبور در تقویت قلب و کم کردن فشار خون تأثیر زیادی دارد.

Gladiolus segetum :Iridaceaeگلایول وحشی: تیره زنبق‌

گیاهی است چندساله علفی با بنه‌های متقارن تخم‌مرغی تا شبه کروی که به وسیله چندین لایه از تارهای رشته‌ای قهوه‌ای‌رنگ پوشیده شده، با ساقه‌ای به بلندی 40 تا 100 سانتیمتر، دارای برگهای ساقه‌ای چندتائی شمشیری‌شکل با رگبرگهای موازی، گلهای قرمز یا ارغوانی‌رنگ تنک یا متراکم در طول ساقه و در گل‌آذینی گرزن.
این گیاه همراه گونه دیگری به نام‌Gladiolus atroviolaceus عموما در مزارع غلات و مزارع آیش می‌روید و در گیلان نیز در مزارع گندم دیم و در مناطقی که زراعت دیم یا آبی گندم رایج است دیده می‌شود.
گونه‌ها و نژادهای پرورش‌یافته گلایول امروزه در غالب نقاط ایران کشت شده و با رنگهای گوناگون، سفید، زرد، قرمز، و غیره در گلفروشیها به فروش می‌رسد.
Glycyrrhiza echinata :Leguminosae شیرین‌بیان خاردار: تیره نخود
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای برافراشته و منشعب و پرشاخه به بلندی حد اکثر 2 متر و برگهای شانه‌ای با 4 تا 8 جفت برگچه سرنیزه‌ای تا بیضوی پهن، گلهای سفید تا پنیرکی‌رنگ با گل آذینی کروی متراکم و میوه‌های نیام به رنگ قرمز قهوه‌ای با 1 تا 3 دانه و پوشیده از خارهای تیغالی.
این گیاه در استان گیلان بیشتر در مناطق مرطوب و حاشیه نهرها و جویبارها می‌روید و آن را می‌توان به فراوانی در بین رشت و رستم‌آباد در کنار جاده مشاهده کرد. شیرین‌بیان‌Glycyrrhiza glabra اغلب به صورت علف هرز
ص: 408
در مزارع آیش، حاشیه مزارع و کنار جاده می‌روید و ریشه آن دارای مصارف طبی بوده در طب سنتی جایگاهی خاص دارد و در استان گیلان دره سفیدرود، رویشگاه آن است. ریشه شیرین‌بیان محتوی گلوکزیدهای گروه فلاونها، ساپونینها، اسانس روغنی، تاننها و آنزیمهاست. ریشه شیرین‌بیان به صورت پودر در داروها مصرف می‌گردد و دارای خواص خلطآور، ملین ضعیف و آرام‌بخش می‌باشد. از این گیاه علیه زخمهای معده- روده‌ای استفاده می‌شود.
عصاره آن به صورت تبخیر تصفیه و تغلیظ شده به خاطر طعم و قدرت انعطاف‌پذیری آن در داروسازی بکار می‌رود. پودر شیرین‌بیان همراه دیگر گیاهان داروئی مثل رازیانه و برگ سناملین بسیار خوبی را تشکیل می‌دهند.
توضیح این نکته لازم به نظر می‌رسد که شیرین‌بیان بر چند نوع است.
نوعی که بیشتر در داروسازی مورد استفاده قرار می‌گیرد به نام لاتینی‌Glycyrrhiza glabra معروف است. شیرین‌بیان خاردار که در گیلان به فراوانی می‌روید کم‌وبیش دارای خواص نوع اصلی است.

Gossypium herbaceum :Malvaceaeپنبه: تیره پنیرک‌

گیاهی است علفی یکساله یا درختچه‌ای و چندساله (درختچه‌ای آن بیشتر به حالت زینتی کشت می‌شود) با برگهای عموما پنجه‌ای یا به‌ندرت کامل با گلهای زردرنگ درشت در محور برگها. میوه کپسول شکوفای آن دارای دانه‌های متعدد با کرکهای بلند می‌باشد و طول تارهای آن در نمونه‌های اصلاح شده به 40 تا 45 میلیمتر می‌رسد که در واقع همان پنبه است.
گیاهی است صنعتی و باارزش که تارهای آن برای تهیه پارچه بکار می‌رود و دانه‌های آن نیز برای تهیه روغنهای خوراکی نباتی استفاده می‌شود. پنبه در غالب نقاط شمالی ایران کشت می‌شود. امروزه نوعی پنبه زینتی درختچه‌ای به نام‌Gossypium fruticosum هم در بعضی مناطق کشور به ویژه در پارکها کشت شده است.

Gramineaeتیره گندمیان، غلات‌

گیاهانی هستند یکساله یا چندساله علفی به ارتفاع 5 سانتیمتر تا 3 متر و گاهی بیشتر با ساقه‌هائی استوانه‌ای بندبند، راست یا گسترده و خزنده روی سطح زمین که گاهی از محل گره‌ها ایجاد ریشه‌های نابجا می‌کنند؛ در میان بندها توخالی و در محل گره‌ها توپر و گاهی در تمام طول ساقه توپر می‌باشند.
سیستم ریشه‌ای افشان و گاهی در انواع چندساله ریشه‌های زیرزمینی به خوبی گسترش یافته تا مسافت قابل توجهی می‌خزند.
برگها متناوب و دارای پهنک، زبانک، و غلافی است که ساقه را در بر می‌گیرد. پهنک معمولا باریک و بلند تسمه‌ای‌شکل با رگبرگهای موازی و به ندرت دمبرگدار می‌باشد.
گل آذین به اشکال گوناگون به‌ندرت متشکل از یک سنبلچه، اغلب سنبله، پانیکول خوشه یا خوشه‌ای کاذب بوده، گلها اکثرا نر و ماده، گاهی مواقع یک جنسی و معمولا دارای پرچمها و مادگی و دو یا سه فلس غشائی کوچک هستند که نمایانگر گلپوس بوده و در میان دو برگه به نام پوشینه و پوشینک قرار گرفته‌اند و به همگی گلچه گفته می‌شود. گلچه‌ها به صورت متناوب بر روی محور محکمی به نام محور سنبلچه واقع شده و دارای دو برگه (پوشه) در قاعده سنبلچه می‌باشند به‌ندرت دیده شده است که یکی از دو پوشه یا هردو وجود نداشته باشند.
تیره گندم در جهان بیشتر از ششصد جنس و 10 هزار گونه دارد و بیشترین گسترش و پراکنش جغرافیائی را در میان گیاهان گلدار داشته در اکثر مناطق چهره غالب پوشش گیاهی را به وجود می‌آورد.
گندمیان یکی از تیره‌های موفق گیاهان عالی است و بسیاری از جنسهای آن دارای گسترش و پراکنش جغرافیائی بسیار وسیع هستند. بعضی از گونه‌های آن جهان وطنی بوده و در ساوانها، چمن‌زارها، مرغزارها، در استپها و مراتع کوهستانی پوشش غالب قطعات بزرگی از سرزمینها را تشکیل می‌دهند.
گندمیان دارای ارزش اقتصادی قابل توجهی بوده از نظر غذائی برای انسان و حیوانات در درجه اول اهمیت قرار دارند. غلات شامل برنج(Oryza sp .) ، گندم(Triticum spp .) ، جو(Hordeum spp .) ، ذرت(Zea meys) ، ارزن(Panicum cpp .) ، چاودار(Secale spp .) ، یولاف(Avena spp .) در نقاط مختلف جهان قوت غالب مردم را تشکیل می‌دهند. بسیاری از گندمیان هم چراگاه و چمن‌زارهای وسیعی را برای تعلیف حیواناتی مانند گوسفند، گاو، شتر، اسب و سایر حیوانات اهلی یا وحشی به وجود می‌آورند.
گندمیان در گیلان متجاوز از 70 گونه داشته و به علت شرایط خاص اقلیمی در اغلب مناطق جلگه‌ای و مراتع کوهستانی چهره غالب پوشش گیاهی منطقه را به وجود می‌آورند. لیکن اغلب آنها بسیار شبیه یکدیگر بوده به علت نداشتن اسامی فارسی شناخته شده و نیز بی‌بهره بودن از گلهای زیبا که یکی از عوامل مهم شناسائی گیاهان است از یکدیگر به آسانی قابل تشخیص نمی‌باشند.
بنابراین در اینجا فقط چند گونه که اهمیت ویژه‌ای دارند (پوشش گیاهی، علفهای هرز، تغذیه‌ای، علوفه‌ای) به‌طور خلاصه معرفی می‌گردند.

Arundo donaxقمیش‌

گیاهی است علفی چندساله با ریشه‌ها و ساقه‌ای ضخیم و پرگره، به ارتفاع حد اکثر 5 متر، ساده و بدون شاخه یا دارای شاخه‌های کوتاه در گره‌های بالائی. برگها پهن خطی (تسمه‌ای‌شکل) بزرگ با غلافی بزرگ که غلاف برگهای بعدی را می‌پوشاند. گل آذین آن بزرگ و با شاخه‌های فراوان خوشه‌ای و کرک‌دار (پشمالو) است.
قمیش عموما در کنار آب، بستر رودها و مناطق دامنه‌ای کوهستانی می‌روید؛ بیشترین پراکنش آن در استان گیلان در دره سفیدرود می‌باشد. قمیش
ص: 409
در سالهای گذشته برای ایجاد سقفهای منازل به خصوص شیروانیها بکار می‌رفته و امروزه نیز در بعضی نقاط به عنوان پرچین یا بادشکن کاشته می‌شود و از ساقه طویل آن نیز گاهی به عنوان وسیله‌ای می‌شود.

Avena spp. جو دوسر، یولاف (گندم واش)

گیاهانی هستند علفی یکساله با ساقه‌ای برافراشته و چند شاخه در بالا به ارتفاع 30 تا 150 سانتیمتر با برگهای تسمه‌ای نوک‌تیز تا نوک‌دراز و گل‌آذین پانیکول باز با سنبلچه‌هائی بزرگ و پوشینه‌ای پشمالو و سیخک‌دار.
یولافها در غالب نقاط ایران به صورت علف هرز به خصوص در مزارع گندم و علوفه و گاهی حاشیه مزارع و باغها می‌رویند. از مشهورترین گونه‌های آنهاAvena fatua ,Avena barbata است که در غالب نقاط ایران می‌رویند و در بعضی نقاط نیزAvena sativa با نام فارسی یولاف کشت می‌گردد در استان گیلان نیز می‌توان آنها را در مزارع گندم، حبوبات، انواع صیفیها و حاشیه مزارع برنج مشاهده کرد.
Catabrosa aquatica
گیاهی است علفی چمنی با ساقه‌های زیرزمینی خزنده و ساقه هوائی به بلندی 15 تا 120 سانتیمتر، رطوبت‌پسند و گاهی پایابی دارای برگهائی با پهنک نوک‌تیز یا نوک‌کند با گل‌آذین پانیکول.
این گیاه بیشتر در مناطق مرطوب، باتلاقها و مردابها، در کنار نهرها و استخرها می‌روید. در گیلان نیز در غالب نقاط به خصوص در مزارع برنج، حاشیه باغها و سایر زمینهای زراعی در کنار مردابها و باتلاقها و آبگیرها به چشم می‌خورد.

Coix lacyryma -jobiشال تسبیح‌

گیاهی است علفی چمنی یکساله با ساقه‌هائی به بلندی حد اکثر 2 متر بدون کرک و برگهائی با پهنک بزرگ و نسبتا پهن و گل‌آذین پانیکول با شاخه‌های راست، سنبله‌ای خوشه‌ای و سنبلچه‌هائی انتهائی که در بالای زائده‌ای تخم‌مرغی یا کروی سفید یا آبی‌رنگ که از رشد و تغییر شکل غلاف برگها بوجود آمده قرار گرفته‌اند.
شال تسبیح بیشتر در مناطق مرطوب رشد کرده در گیلان یکی از علفهای هرز مزارع برنج محسوب می‌شود و با داشتن زائده‌های کروی یا تخم‌مرغی بر روی ساقه شبیه دانه‌های تسبیح مشخص می‌گردد.

Cynodon dactylonمرغ‌

گیاهی است علفی چمنی با ساقه‌های زیرزمینی خزنده، ساقه‌های هوائی رونده و خزنده و گسترده بر روی سطح زمین و پربند به بلندی حد اکثر 30 سانتیمتر بدون کرک و اغلب به رنگ زرد کاهی با برگهائی خطی- سرنیزه‌ای با گل آذینی انتهائی پنجه‌ای و حامل سنبلچه‌هائی دو ردیفی در امتداد محور گل آذین.
ص: 410
مرغ عموما در شیبهای تپه‌های سنگی، در کنار نهرها، مردابها و باتلاقهای آب شیرین، تپه‌های شنی سواحل دریا و دریاچه‌ها، استپها و اراضی آیش، مناطق مخروبه و کنار جاده‌ها و در استان گیلان نیز به صورت علف هرز در غالب نقاط می‌روید.
از نظر خواص درمانی، دانه گیاه طعمی تلخ و اثری مفید در کم کردن وزن بدن دارد. همچنین به عنوان مقوّی و مدّر نیز مصرف می‌گردد. از ریشه این گیاه به تفاوت در نواحی مختلف جهت رفع عوارض یائسگی و ناراحتی دفع ادرار استفاده می‌گردد. در چین، مالایا و فیلیپین از آن نوعی مشروب برای معلولین و افراد ضعیف و ناتوان تهیه می‌کنند که درعین‌حال مدّر و ضدّ نزله است.
Digitaria sanguinalis
گیاهی است علفی چمنی یکساله با ساقه‌های برافراشته یا گسترده و خوابیده روی سطح زمین و اغلب به بلندی 20 تا 60 سانتیمتر با برگهائی خطی- نوک‌دراز و گل‌آذینی خوشه‌ای پنجه‌ای حامل سنبلچه‌های فراوان.
گیاه مذکور یکی از رایج‌ترین علفهای هرز ایران بوده در استان گیلان نیز در غالب نقاط می‌روید.

Echinochloa crus -gali :Graminaeسورف‌

گیاهی است علفی چمنی یک ساله بدون کرک با ساقه‌ای برافراشته و راست به ارتفاع حد اکثر 150 سانتیمتر و برگهائی بلند و پهن با لبه‌ای زبر و گل‌آذینی خوشه‌ای برافراشته و راست یا سر به زیر با سنبلچه‌های یک طرفه، سیخک‌دار یا بدون سیخک.
سورف رطوبت‌پسند است و عموما در مناطق مرطوب، کنار نهرها، رودخانه‌ها، جویبارها و در مزارع برنج و باغها می‌روید.
این گیاه از علفهای هرز مزارع برنج استان بوده و اغلب به هنگام وجین مزارع برنج با بوته آن اشتباه می‌گردد و لیکن وجه تمایز آن با برنج مربوط به زبانکی است که در قاعده برگها و محل اتصال آنها به غلاف و ساقه در گیاه برنج و جو دارد، در صورتی که سورف فاقد آنست. علاوه بر مزارع برنج در کناره‌های آبگیرها، مردابها و باتلاقهای استان نیز سورف به فراوانی می‌روید.

.Hordeum spp جو وحشی‌

گیاهی است یکساله علفی و چمنی با ساقه‌ای برافراشته و به ارتفاع 20 تا 120 سانتیمتر، گاهی پیازدار با برگهائی خطی- سرنیزه‌ای و گل‌آذینی سنبله‌ای حاوی سنبلچه‌های یک تا دو گلچه‌ای که به صورت دسته‌های سه‌تائی در محل گره‌های محور سنبله قرار گرفته‌اند. عموما سنبلچه میانی بارور و بدون پایک است و سنبلچه‌های کناری پایک‌دار و عقیم (در نمونه‌های خودرو) می‌باشد.
انواع جوهای وحشی در اغلب نقاط ایران در حاشیه جاده‌ها، چمنزارها، جنگلهای خشک و استپها می‌رویند. در استان گیلان گونه‌Hordeum violaceum بیشتر در چمن‌زارهای کوهستانی و حاشیه جویبارها و چشمه‌های کوهستانی وجود دارد و انواع دیگر مانند
Hordeum geniculatum
وHordeum glaucum وHordeum marinum به صورت علف هرز در حاشیه جاده‌ها دیده می‌شوند. گونه‌Hordeum bulbosum بیشتر در مزارع گندم دیم، حاشیه جنگلهای مخروبه و بیشه‌زارها و شیبهائی که دارای سنگهای آهکی هستند می‌روید. گونه‌هائی از جو به نامهای‌H .vulgare یاH .sativum وH .distichon در مناطق مختلف ایران از جمله گیلان کشت می‌شوند و در شمار علفهای مهم جهت تغذیه چهارپایان قرار دارند. گاهی نیز در نقاط مختلف به صورت وحشی می‌رویند.
ص: 411

. LOlium sppچچمها

گیاهانی هستند علفی چمنی یکساله، دو ساله یا چندساله با ساقه‌ای بر افراشته و راست یا گسترده و خوابیده روی سطح زمین با برگهائی خطی- سرنیزه‌ای و گل‌آذینی سنبله‌ای با سنبلچه‌های دو ردیفی متناوب که در دو طرف محور سنبله قرار گرفته‌اند.
گلچه‌ها سیخک‌دار یا بدون سیخک می‌باشند.
چچمها در ایران غالبا به صورت علف هرز در مزارع، مراتع، چمن‌زارها، تپه‌های شنی و مناطق متروکه یا در کناره‌های جاده‌ها و پیاده‌روها و داخل باغچه‌ها و گلدانها می‌رویند.
در گیلان نیز گونه‌هائی چندی از چچمها به صورت علف هرز می‌رویند که عبارتند از:
Lolium loliaceum/ Lolium perenne
Lolium multiflorum/ Lolium persicum
Oplismenus undulatifolius :Gramineae
گیاهی است علفی چمنی یکساله یا چندساله با ساقه‌های خزنده و شاخه‌های بارور و گل‌دهنده، راست و برافراشته که در محل گره‌ها ایجاد ریشه‌های نابجا و شاخه‌های فراوان می‌نماید. طول ساقه‌ها گاهی به 2 متر می‌رسد و دارای برگهای پهن بیضوی- سرنیزه‌ای می‌باشد.
گل‌آذین خوشه‌ای پوشیده از کرکهای متراکم و سنبلچه‌های آن اغلب دسته‌ای می‌باشد.
گیاه فوق الذکر یکی از چمنهای خاص جنگلهای شمال ایران بوده بیشتر در جنگلهای مرطوب و متراکم می‌روید. گاهی در کناره‌های مزارع و زمینهای زراعی و باغها نیز دیده می‌شود و تنها چمنی است که برگهای پهن بیضوی دارد.

Oryza sativaبرنج (بج)

گیاهی است یکساله علفی چمنی با ساقه‌ای راست و بدون کرک به بلندی حد اکثر 1 تا 5/ 1 متر و برگهای سبز تیره خطی- سرنیزه‌ای با لبه‌ای زبر و بدون کرک و گل آذین منشعب و پرشاخه سنبله‌ای (پانیکول) و راست یا سربه زیر و واژگون با سنبلچه‌های بدون سیخک یا سیخکی کوتاه.
برنج یکی از محصولات مهم زراعی ایران است که در قسمتهای شمالی ایران و بخشهائی از استانهای فارس، بلوچستان، خوزستان، اصفهان و آذربایجان کشت می‌شود.
برنج ابتدا در کشورهای آسیائی شناخته شد، سپس آفریقائیها آن را به عنوان غذا مورد استفاده قرار دادند و بعدها آمریکائیها و اروپائیان با آن آشنائی یافتند.
گیلان به علت رطوبت زیاد از مناسبترین مناطق کشت برنج است. در
ص: 412
مازندران، گرگان، خوزستان و نواحی گرمسیر فارس و اصفهان نیز کشت برنج مرسوم است. امّا برنج گیلان از نظر کیفیت نه تنها نسبت به محصولی که در سایر نقاط کشور تولید می‌شود برتری دارد بلکه در دنیا نیز بی‌رقیب می‌باشد.
اکنون در بسیاری از کشورهای جهان نظیر ممالک خاور دور، خاورمیانه و کشورهای آفریقائی، برنج غذای دائمی مردم می‌باشد. دانه‌های برنج دارای مواد مغذّی مختلفی از قبیل پروتئین، چربی و قند است؛ همچنین انواع ویتامینها از قبیل ویتامین آ، ب کمپلکس، ویتامین د و ای در برنج یافت می‌شود. در خاکستر گیاه برنج و نیز دانه‌های آن مواد معدنی و شیمیائی فراوانی نظیر کلسیم، منیزیم، پتاسیم، کولین، فسفر، آهن، سدیم، تیامین، رایبوفلاوین و نیاسین وجود دارد. هر 100 گرم برنج معمولی به‌طور متوسط دارای 360 کالری انرژی است.
برنج در مرور زمان ویتامینهای خود را از دست می‌دهد، بدین جهت برنج تازه مقدار بیشتری ویتامین در خود ذخیره دارد؛ همچنین در پوست دانه‌های برنج مقدار قابل توجهی ویتامینهای مختلف یافت می‌شود که در جریان سفید کردن برنج از دست می‌رود.
مواد غذائی و آب موجود در برنج تحریکات معده و روده را آرام می‌سازد به همین جهت بهترین غذا برای مبتلایان به اسهال و استفراغ و دردها و بیماریهای دستگاه گوارش به شمار می‌رود. از دم‌کرده پوست برنج برای درمان اسهالهای خونی شدید و روماتیسم و نقرس و جلوگیری از سفید شدن موی سر استفاده می‌شود.
برنج به سبب دارا بودن نشاسته فراوان چاق‌کننده است. پزشکان قدیم معتقد بودند که برنج خواب‌آور است و تولید اسپرم را افزایش می‌دهد، رنگ صورت را درخشان می‌سازد و استنشاق گرد آن خونریزی بینی را بند می‌آورد.
آرد برنج در شیرینی‌پزی مصرف فراوان دارد.

Panicum miliaceumارزن (چینا، چبور)

گیاهی است علفی چمنی یکساله توده‌ای و انبوه با ساقه‌ای راست به ارتفاع 50 تا 120 سانتیمتر با برگهائی بزرگ با سطح فوقانی کرک‌دار و لبه‌ای زبر و مودار با گل آذین پانیکول. حامل سنبلچه‌های فراوان بدون سیخک.
ارزن در ایران گونه‌های چندی دارد که به‌طور خودرو و اغلب به صورت علف هرز در مزارع، باغها و مناطق متروکه می‌رویند. گونه فوق الذکر و یاP .capillare نیز کشت می‌شود و از علفها و دانه‌های باارزش برای تغذیه چهارپایان و طیور محسوب می‌شود. در بعضی از نقاط گیلان نیز گونه وحشی و کشت شده آن وجود دارد.
Paspalum dilatatum
گیاهی است علفی چمنی چندساله با ساقه‌های فراوان برافراشته یا گسترده و خوابیده روی سطح زمین، اغلب رطوبت‌پسند و گاهی پایابی بدون کرک یا کرکدار با برگهای سرنیزه‌ای- خطی و گل آذین متشکل از 3 تا 5 خوشه پراکنده با سنبلچه‌های یک طرفه بدون سیخک.
گیاه فوق الذکر از علفهای هرز گیلان بوده و در کنار مردابها، باتلاقها، چمن‌زارها و حاشیه جویبارها و نهرها و کانالهای آبرسانی در مزارع برنج و باغها می‌روید.

Phragmites australisنی‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های زیرزمینی فراوان و ساقه هوائی ضخیم و پرگره و اغلب ساده و بدون شاخه به ارتفاع حد اکثر 3 متر با برگهائی دارای پهنک بزرگ و لبه‌ای سلیسی و زبر و برنده با گل‌آذین پانیکول به طول حد اکثر 40 سانتیمتر گاهی پرشاخه و متراکم و سنبلچه‌هائی کرکدار.
نی در ایران در کنار دریاچه‌ها، نهرها، مردابها، باتلاقها و کانالهای هدایت آب و سواحل دریا می‌روید. مهمترین رویشگاه آن در استان گیلان مرداب انزلی است که مملو از نی بوده و امروزه در نتیجه عدم توجه و روشهای نادرست مدیریت به صورت گیاه مهاجم در تحلیل و از بین بردن این اکوسیستم آبی مهم نقشی اساسی دارد.

Setaria glaucaگاورس‌

گیاهی است علفی یکساله چمنی با ساقه‌ای راست یا زانودار، گاهی گسترده روی سطح زمین به ارتفاع 5 تا 100 سانتیمتر با برگهائی خطی پوشیده از کرکهای تنک و پراکنده، با گل‌آذینی سنبله‌ای پانیکول‌مانند. حامل سنبلچه‌های متراکم که در قاعده دارای کرکهای فراوان ریش‌مانند زبر است.
گاورسها عموما به صورت علف هرز در مزارع، باغها، مراتع، حاشیه جاده‌ها و خیابانها، باغچه‌ها و حیاط منازل و گلدانها می‌رویند. در گیلان نیز گونه‌های چندی از جمله گونه فوق الذکر همراه‌Setaria viridis در سراسر
ص: 413
استان می‌رویند.

Sorghum halepenseچائیر

گیاهی است علفی چمنی چندساله با ساقه‌های زیرزمینی فراوان بندبند که یکی از عوامل تکثیر و گسترش آن بوده به همراه ساقه‌های هوائی فراوان به ارتفاع 30 تا 150 سانتیمتر بدون کرک یا در محل گره‌ها کرکدار و در جوانی قرمزرنگ با برگهائی خطی- نوک‌دراز بدون کرک یا در قاعده کرکدار و حاشیه‌ای زبر و برنده.
این گیاه دارای گل آذین پانیکول راست و گسترده با شاخه‌های فراهم و سنبلچه‌های سیخک‌دار یا بدون سیخک است.
چائیر یکی از علفهای هرز مزارع، باغها، مزارع آیش، حاشیه نهرها، مزارع غلات و بقولات و گاهی تپه‌های شنی است، در گیلان نیز به عنوان یک علف هرز مهم شناخته می‌شود. گونه‌ای ازsorghum امروزه در استان گیلان و قسمتهائی از آذربایجان کشت می‌گردد که از آن برای تهیه جارو استفاده می‌کنند و به نام جاروی رشتی شهرت دارد.

Triticum aestivumگندم‌

گیاهی است علفی چمنی یکساله با ساقه‌ای برافراشته و راست منفرد یا توده‌ای و بدون کرک به ارتفاع 30 تا 150 سانتیمتر با برگهائی دارای پهنک بدون کرک به اشکال مختلف خطی تا سرنیزه‌ای و گل‌آذینی سنبله‌ای متراکم یا تنک.
گونه‌های چندی از گندمها در سراسر ایران و سایر کشورهای جهان کشت می‌شوند که ارزش غذائی آنها بر کسی پوشیده نیست. گندم از غذاهای مهم مردم سراسر جهان می‌باشد و در گیلان نیز در بعضی نقاط کوهستانی مزارع وسیع گندم وجود دارد. گونه‌های مهم این گیاه که مصرف غذائی دارند عبارتند از:
Triticum carthicum/ Triticum polonicum
Triticum dicoccon/ Triticum turgidum
Triticum durum/ Triticum spp.

Zea maysبلال، ذرت‌

گیاهی است علفی یکساله چمنی با ساقه‌ای ضخیم و برافراشته و راست و توپر به ارتفاع حد اکثر 4 متر با برگهائی بلند و پهن، خطی- نوک‌تیز با لبه‌ای زبر و برنده، گل آذینی با گلهای نر و ماده جدا بر روی یک پایه، گل‌آذین نر انتهائی سنبله‌مانند خوشه‌ای و گل‌آذین ماده محوری سنبله‌مانند چندین ردیفی متراکم که بر روی محوری ضخیم قرار گرفته و توسط غلافهائی چند در بر گرفته می‌شوند در انتها دارای تارهای فراوان به نام کاکل می‌باشند.
ذرت در ایران گیاهی زراعی است و در بعضی نقاط از جمله در استان گیلان کشت می‌گردد و دانه‌های آن به حالت تازه، سرخ شده و خشک برای تهیه نان و آرد قنادی و ساقه انواع علوفه‌ای آن نیز برای تغذیه چهارپایان مورد
ص: 414
استفاده قرار می‌گیرد. ارزش داروئی بعضی قسمتهای آن از جمله کاکل ذرت در طب سنتی شناخته شده است.
کلاله و دمگلهای گل ماده ذرت حاوی ساپونین، اسانس روغنی، تاننها، قندها و یک ماده لیپیدی و نمکهای آلی می‌باشند. این مواد مقوی قلب و پائین آورنده فشار خون هستند و از آنها به عنوان ماده‌ای مدر و مسهل صفرا استفاده می‌شود و اغلب در رژیمهای لاغرکننده بکار برده می‌شوند.

داردوست (دوردوس، پاپیتال، تبج، لی‌چک- بالو، لبلاب) تیره عشقه‌

درختچه‌ای است بالارونده با ساقه‌هائی که توسط ریشه‌های هوائی و چسبنده به درختان جنگلی چسبیده و از آنها بالا می‌رود و طول آن گاهی به 30 متر می‌رسد، این درختچه همیشه سبز برگهائی به رنگ سبز تیره به اشکال گوناگون قلبی گرد، تخم‌مرغی پهن، تخم‌مرغی کشیده یا سرنیزه‌ای با قاعده‌ای قلبی‌شکل، یا پیکانی و لبه‌ای کامل دارد.
داردوست یکی از گیاهان زیبای جنگلهای شمال ایران است و در غالب مناطق جنگلی استان گیلان وجود دارد.
انواع اصلاح شده و زینتی آن با نام پاپیتال‌Hedera helix در سردر اغلب منازل و نیز در باغچه‌ها و حیاط منازل کشت شده و با رنگهای سبز تا ابلق، به عنوان یک زمین‌پوش مانع رشد و نمو دیگر علفهای هرز و مزاحم می‌گردد.

Helianthus annus :Compositaeآفتاب‌گردان: تیره کاسنی‌

گیاهی است یکساله با ساقه‌ای ضخیم و گاهی نیمه چوبی بدون شاخه یا در بالا منشعب و شاخه‌دار به ارتفاع 70 تا 300 سانتیمتر.
آفتاب‌گردان دارای برگهای قاعده‌ای متقابل و ساقه‌ای متناوب بزرگ قلبی‌شکل یا تخم‌مرغی با دمبرگ بلند و غالبا کرکدار است. گلهای زبانه‌ای زردرنگ آن در کناره، طبقی پوشیده از گلهای لوله‌ای قرار گرفته‌اند که ایجاد میوه فندقه آفتاب‌گردان می‌نمایند.
آفتاب‌گردان گیاهی است که به علت داشتن دانه‌های روغنی یکی از نباتات مهم صنعتی بشمار می‌رود و در استان گیلان نیز در غالب نقاط کشت می‌گردد و دانه‌های آن علاوه بر مصارف صنعتی در غالب آجیل‌فروشیها عرضه می‌شود.
روغن دانه آفتاب‌گردان ارزش غذائی قابل توجهی دارد. از این روغن در داروسازی برای تهیه مرهم و ضماد علیه دردهای روماتیسمی استفاده می‌شود، عصاره حاصل از گلهای تازه و قطعات ساقه گیاه تب‌بر بوده معالج بیماری مالاریا می‌باشد.
Helianthus tuberosus :Compositae سیب‌زمینی ترشی: تیره کاسنی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های زیرزمینی غده‌دار به ارتفاع 1 تا 8/ 2 متر و معمولا در قسمت بالا شاخه‌دار با برگهای تخم‌مرغی تا سرنیزه‌ای- مستطیلی. گلهای آن در کپه‌ای حاوی گلهای زبانه‌ای زردرنگ در کنار و گلهای لوله‌ای بسیار بر روی طبقی نسبتا بزرگ قرار گرفته‌اند.
سیب‌زمینی ترشی گیاهی است کاشته شده و غده‌های زیرزمینی آن در تغذیه و تهیه ترشی بکار می‌رود و حاوی مقدار زیادی نشاسته است. سیب زمینی ترشی معالج مناسبی برای بیماران مبتلا به قند خون بوده و اوره خون را نیز پائین می‌آورد.

Hemerocallis fulva :Liliaceaeزنبق رشتی: تیره لاله‌

گیاهی است چندساله علفی با ساقه‌های زیرزمینی غده‌ای متورم و برگهای فراوان قاعده‌ای خطی بدون کرک و دم گل‌آذینی بلند کاملا عاری از کرک حامل تعدادی گل لوله‌ای شیپوری دمگل‌دار و بدون بو و زردرنگ و انتهایی به‌شکل قیفی با لبهای کوچک.
زنبق رشتی در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد ایران به عنوان گیاهی زینتی کشت می‌شود و با گلهای زیبای خود جلوه‌ای خاص دارد. ظاهرا در استان گیلان بومی شده و به صورت خودرو در غالب نقاط به ویژه در باغها و باغچه‌ها می‌روید.
زنبق دارای انواع مختلف می‌باشد که تاکنون 3 نوع آن وارد کتب طبی و داروئی شده و هرسه دارای خواص یکسان هستند. قسمت مورد استفاده زنبق، برگ و ساقه زیرزمینی است که به فارسی به آن بیخ زنبق گویند. مقدار ویتامین «ث» در برگ این گیاه زیاد است به طوری که در بعضی از کارخانه‌های داروسازی آن را از همین منبع استخراج می‌کنند.
ساقه زیرزمینی زنبق دارای تانن، صمغ، نشاسته و چند عامل داروئی است.
مقدار کم آن ملیّن و مقدار زیاد آن مسهل است.
مؤلف کتاب «نسخه‌های تندرستی از طب طبیعی» در این مورد می‌نویسد:
ص: 415
در کوهپایه‌های فرانسه اغلب مادران روستائی برای رشد سریع دندانهای کودکانشان از ساقه زیرزمینی زنبق استفاده می‌کنند.
زنبق به علت خواص داروئی مؤثر که از آن بهره‌مند است در درمان بیماریهای آسم، برونشیت، سوختگی، یبوست، سیاه‌سرفه، میخچه پا، پاک کردن دندانها، بحرانهای کبدی، استسقاء، زخمهای جلدی، زکام و اختلالات کیسه مثانه نقش برجسته‌ای دارد. همچنین در عطرسازی، از زنبق نوعی عطر و ماده‌ای به نام «یونون»Ionone می‌گیرند. یونون ماده‌ای شیمیائی با بوی تند عطر بنفشه است که به آن بنفشه مصنوعی هم می‌گویند و در عطرسازی مصرف فراوانی دارد.

Gleditsia caspica :Leguminosaeلیلکی: تیره نخود

درختی است خاردار با خارهای ساده یا منشعب و چندشاخه به بلندی 4 تا 6 متر و ساقه‌ای کاملا مشخص و تاجی پرشاخه با خارهای فراوان و برگهای مرکب یک تا دو بار شانه‌ای و برگچه‌های بیضوی کشیده. گلهای سبزرنگ خوشه‌ای در محور برگها و میوه نیام به اشکال راست، خمیده یا پیچیده به رنگ قهوه‌ای سیر اغلب واژگون.
این درخت، همانگونه که از نام آن پیداست بومی منطقه خزر بوده در استانهای گیلان و مازندران در دشتهای باز و بیشه‌زارها و جنگلهای متروکه می‌روید، میوه آن به مصرف تغذیه دام می‌رسد.
Heracleum persicum :Umbelliferae گلپر: تیره جعفری
گیاهی است علفی چندساله معطر با ساقه‌ای توخالی به ارتفاع 5/ 1 متر کم و بیش کرکدار، برگهای قاعده‌ای یک بار شانه‌ای و بزرگ.
گلهای سفید گیاه در گل‌آذینی چتری بزرگ با شعاعهای نامساوی قرار گرفته و طبق بزرگی را ایجاد می‌نماید، میوه معطر این گیاه به شکل واژ- تخم‌مرغی- گوه‌ای و کاملا تخت و فشرده و با لبه‌ای نسبتا ضخیم است.
گلپر گیاهی رطوبت‌پسند بوده بیشتر در کنار نهرها، دره‌هائی با آبهای جاری و مراتع مرطوب کوهستانی در مناطق با نور کافی و در جنگلها در حاشیه جاده‌ها، پیاده‌روها و بیشه‌زارها می‌روید. میوه گلپر به صورت چاشنی مصرف می‌شود و به علت داشتن اسانس جهت رفع نفخ و ناراحتیهای سوء هاضمه به کار می‌رود.
Hesperis hyrcanica :Cruciferae شب‌بوی خزری: تیره شب‌بو
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای برافراشته و راست به بلندی 30 تا 80 سانتیمتر، برگهای قاعده و ساقه‌ای ربابی‌شکل و به‌ندرت مستطیلی با دمبرگی بلند، برگهای بالائی تخم‌مرغی یا تخم‌مرغی- باریک. گلهای بنفش، یا بنفش متمایل به قرمز.
شب‌بوی خزری یکی از گیاهان زیبای مناطق جنگلی و مرتعی شمال ایران بوده در مناطق جنگلی و بیشه‌زارهای دارای نور فراوان گیلان و گاهی در مراتع کوهستانی مناطق رودبار، منجیل، عمارلو، دیلمان، ماسوله، جاده اسالم- خلخال و گردنه حیران رشد می‌نماید.
Hibiscus syriacus -Althaea syriaca Malvaceae ختمی درختی: تیره پنیرک
درختچه‌ای است خزان‌کننده به ارتفاع حد اکثر 3 متر و گاهی بیشتر و پرشاخه با تاجی نسبتا گسترده و شاخه‌های فراوان عموما خاکستری‌رنگ و برگهای سه گوشه یا بیضوی- تخم‌مرغی نسبتا بزرگ و گلهای نسبتا درشت استکانی‌شکل منفرد با رنگهای متنوع سفید تا قرمز.
این درختچه در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد ایران کشت می‌شود. در گیلان نیز در پارکها و بلوارها و گاهی در حاشیه خیابانها و حیاط منازل غرس می‌گردد. گلهای آن‌که دارای دوام نسبتا زیادی نیز می‌باشد زیبائی خاصی دارد.
نوعی دیگر از این درختچه با نام ختمی چینی‌Hibiscus rosa -sinensis با گلهای قیفی‌شکل و درشت به رنگ قرمز بسیار خوشرنگ، امروزه در غالب گلفروشیها به فروش می‌رسد. این گیاه در مناطق جنوبی کشور در فضای باز کشت می‌گردد.

Humulus lupulus :Cannabaceaeرازک: تیره شاهدانه‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای بالارونده به بلندی حد اکثر 6 متر و برگهای متقابل تخم‌مرغی- قلبی‌شکل ساده یا کم‌وبیش لوب‌دار و گلهای سنبله‌ای واژگون که مخروطی به نظر می‌رسند.
رازک به علت داشتن عصاره لوپولن که در صنایع نوشابه‌سازی مورد استفاده قرار می‌گیرد در نقاط مختلف جهان کشت می‌گردد. در استان گیلان به صورت خودرو در حاشیه مزارع و مناطق دارای نور کافی بیشتر در اطراف بندر انزلی تا آستارا و لاهیجان و سیاهکل می‌روید.
دانش پزشکی برای ماده موجود در رازک که لوپولن نام دارد خاصیّت خواب‌آور و مسکّن قائل است و جهت دفع بی‌اشتهائی و ضعفهای قلبی عصبی هم تجویز می‌شود. این گیاه از خانواده شاهدانه‌هاست. گل خمل و ککی‌مور نیز از نامهای دیگر این گیاه است.
کتاب «گیاهان داروئی» در خواص درمانی رازک نوشته است که: مخروط ماده رازک، اثر مقوّی معده، آرام‌کننده (اثر اسانس) و ضد تشنج دارد و به‌علاوه مدرّ، معرّق، تصفیه‌کننده خون، ضد کرم، تب‌بر، خواب‌آور و برطرف‌کننده التهاب است.
ص: 416
خواص درمانی رازک از قدیم الایام مورد شناسائی اطبای قدیم بوده از جمله دکتر کازن‌Cazin آن را داروئی اشتهاآور و محرّک دستگاه هضم و تقویت‌کننده کلیّه دستگاههای بدن می‌دانسته است. مصرف مداوم آن مشروط بر این‌که به مدّت طولانی به کار نرود و به علاوه بی‌رویه صورت نگیرد، فعالیت دستگاه گردش خون و ترشح ادرار را زیاد می‌کند و موجب می‌گردد که در موقع ضعف مفرط، کلیّه عوارض آن از بین برود و بیمار احساس سلامتی کامل کند. با توجه به این اختصاصات است که از این گیاه می‌توان در مداوای بیماریهای زیر استفاده کرد: ضعف مفرط، ضعف عمل دستگاه هضم، لنفاتیسم، کم‌خونی، کم‌خونی دختران جوان، نرمی استخوان، آب آوردن انساج، اسهال، اسکوربوت، حالت زردی مشروط بر آن‌که با تحریک مجاری صفراوی همراه نباشد، نقرس، ترشح مخاط، بیماریهای جلدی مزمن مخصوصا سودا، وجود کرم و غیره ...
اطبای قدیم کشور انگلستان جوشانده آن را به عنوان خواب‌آور تجویز می‌کردند؛ همچنین برای مداوای بیماریهای روماتیسمی و ریوی از این جوشانده استفاده می‌نمودند.
رازک اثر تسکین‌دهنده تحریکات شهوانی دارد و این اثر ضمن یک رشته آزمایشهای دقیق توسطW .Ripperger در سال 1927 میلادی به اثبات رسیده است. در این مورد عقاید مختلفی توسط اطباء ابراز شده که خود قضاوت را مشکل می‌سازد.
طب سنتی مخروطهای ماده رازک را برای درمان سردردهای یکطرفه (میگرن)، قاعدگیهای دردناک، فلج مثانه و عدم تعادل عصبی تجویز می‌کند.
دکتر کروبرL .Kroeber در سال 1934 میلادی از مخلوط رازک و سنبل- الطیب، نتایج مفیدی در تعدیل بازتابها (رفلکسها) به دست آورده و آن را داروئی ضد تشنج، خواب‌آور و رفع‌کننده اختلالات جنسی دارای منشأ عصبی ذکر کرده است. به‌علاوه آن را در بی‌خوابیها و ناراحتیهای قلبی ناشی از اختلالات عصبی و اختلالات هضمی که از بهم خوردن تعادل عمل اعصاب نتیجه شده باشد، مؤثر دانسته است.
اطبای قدیم در استعمال خارجی، برای آن اثر آرام‌کننده درد مفاصل، تومورهای سرد و اولسرهای غانقرایائی قائل شده‌اند. از این نظر برگ و سرشاخه‌های جوان گیاه را پس از آن‌که در آبجو می‌جوشاندند، بر روی محل دردناک قرار می‌دادند. پماد حاصل از لوپولن در بواسیر و حتی برخی سرطانها اثر تسکین‌دهنده دارد.
برخی از اطبای قدیم رازک را به عنوان مسکن تجویز می‌کردند. علی‌رغم نبودن دلائل علمی کافی دائر بر اثر تسکین‌دهنده رازک بر روی سیستم اعصاب مرکزی، عصاره رازک به فراوانی برای این منظور به کار می‌رود.
چون رازک از نظر خانواده گیاهی بسیار نزدیک به حشیش است می‌گویند که مصرف آن به صورت سیگار حالت افوریا به وجود می‌آورد. البته باید توجه داشت مصرف رازک بدین منظور به مدت طولانی سبب ایجاد عوارض نامطلوبی مانند گیجی، مسمومیت و یرقان می‌گردد.
این گیاه علفی در نواحی مختلف گیلان مخصوصا بین رشت و لاهیجان و رشت و آستارا می‌روید.
Hydrocharis morsus -ranae :Hyrocharitaceae تخت قورباغه
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای رونده و شناور در آب با برگهای دمبرگدار کم‌وبیش دایره‌ای عموما شناور و گلهای کوچک سفید که در فصل تابستان ظاهر می‌شوند.
این گیاه با برگهای کم‌وبیش دایره‌ای‌شکل خود که در سطح آب به‌حالت شناور و با تراکم زیاد می‌روید مانند لایه سبزی سطح آب را می‌پوشاند و خاستگاه آن نیز معمولا مردابها و باتلاقهای دارای آب نسبتا راکد و با جریان ملایم است و مانند تختی است که قورباغه‌ها می‌توانند بر روی آن نشسته و استراحت کنند، رویشگاه آن در استان گیلان بیشتر در مرداب انزلی، مرداب امیر کلایه، آبگیرها و برکه‌های اطراف رشت، صومعه‌سرا و فومن می‌باشد.
Hydrocotyle ranunculoides :Umbelliferae هیدروکوتیل: تیره جعفری
گیاهی است علفی چندساله آبزی به رنگ سبز تیره و بدون کرک با ساقه‌ای رونده که در محل گره‌ها ایجاد ریشه‌های نابجای فراوان می‌نماید و برگهائی با دمبرگ بلند و برافراشته و راست کلیوی‌شکل پهن یا قلبی- سه گوشه و به‌ندرت دایره‌ای و گرد و غالبا لوب‌دار.
رویشگاه آن در استان گیلان در مردابها و باتلاقهائی با آب راکد یا با جریان بسیار ملایم مانند مرداب انزلی، امیر کلایه، مرداب عینک و نظایر آنها می‌باشد.
ص: 417
گونه دیگری از این جنس با نام علمی‌Hydrocotyle vulgaris در گیلان می‌روید که از فراوانی و تراکم گونه فوق الذکر برخوردار نبوده و بیشتر در حاشیه مردابها و باتلاقها دیده می‌شود.

Hyoscyamus niger :Solanaceaeبذر البنج، بذر البنگ: تیره سیب‌زمینی‌

گیاهی است علفی یکساله یا دوساله با ساقه‌ای به ارتفاع 20 تا 100 سانتیمتر، پوشیده از کرکهای کوتاه و منشعب و پرشاخه در بالا و برگهای قاعده‌ای تخم‌مرغی کشیده تا سرنیزه‌ای کشیده و با لوبهای سرنیزه‌ای- سه گوشه و نوک‌تیز، و برگهای ساقه‌ای ساقه‌آغوش با گلهای استکانی‌شکل زرد یا زرد متمایل به بنفش که توسط رگه‌های مشبک ارغوانی و گلوئی ارغوانی تیره میوه‌های کپسولی و پربذر می‌دهد.
بذر البنج در مناطق سنگی و صخره‌ای و مزارع غلات و حاشیه جاده‌ها و مناطق متروکه می‌روید. در استان گیلان نیز در حاشیه جاده‌ها و مزارع و کنار جاده‌های جنگلی دارای نور کافی به فراوانی دیده می‌شود. گیاهی است سمی و بااحتیاط فراوان در طب سنتی مصرف می‌گردد.
برگها و ساقه‌ها و دانه‌های گیاه محتوی الکالوئیدهای سمی از قبیل هیوسیامین، آتروپین و اسکوپولامین هستند و روی سیستم اعصاب مرکزی اثر می‌کنند. به علت سمی بودن شدید در طب سنتی کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد و در صنایع داروسازی برای تهیه داروهای ضد آسم، آرام‌بخش، ترمیم‌کننده سیستم اعصاب و مسکن ناراحتیهای مربوط به ضعف پیری از آن استفاده می‌شود.
Hypericum androsaemum :Hypericaceae هورفاریقون، هوفاریون: تیره گل راعی
درختچه‌ای است با ساقه‌ای منشعب و پرشاخه به ارتفاع 30 تا 90 سانتیمتر با برگهای متقابل تخم‌مرغی یا تخم‌مرغی کشیده بدون دمبرگ یا ساقه‌آغوش به رنگ سبز روشن و در جوانی متمایل به قرمز، گلهای زردرنگ پرپرچم آن عموما به صورت منفرد در محور برگها یا در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته میوه سته‌ای آن پس از رسیدن سیاه‌رنگ می‌گردد.
هوفاریون یکی از درختچه‌های جنگلهای شمال ایران بوده و غالبا در حاشیه جنگلها، کنار نهرها و بیشه‌زارها و مناطق دارای نور نسبتا کافی رشد می‌نماید. ارزش داروئی کمی داشته و گاهی در طب سنتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
میوه این گیاه دارای اثر مسهلی است و از اعضاء مختلف آن مانند گل راعی استفاده می‌شود، در موارد سختی قاعدگی، هیستری و بیماریهای کلیه و مثانه و نیز به عنوان التیام‌دهنده زخمها توصیه می‌گردد.
Hypericum perforatum :Hypericaceae گل راعی، گل چای، گل هزارچشم، علف چای: تیره گل راعی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست و برافراشته و پرشاخه در انتها به بلندی 10 تا 110 سانتیمتر با برگهای متقابل تخم‌مرغی باریک یا سرنیزه‌ای تا بیضوی- کشیده یا خطی بدون دمبرگ یا ساقه‌آغوش تخت که به سبب داشتن نقاط روشن در صفحه پهنک به هنگام قرار گرفتن در برابر نور آن را گل هزارچشم نامیده‌اند. گلهای زردرنگ و پرپرچم آن عموما در انتهای شاخه‌ها در گل‌آذینی دیهیم‌مانند قرار گرفته‌اند.
گیاهی است که در مناطق مرطوب، حاشیه جویبارها و چمن‌زارهای دارای آب دائمی و کف جنگلها و بیشه‌زارهای گهگاه خشک می‌روید.
در استان گیلان عموما در اطراف رشت، لاهیجان، انزلی، فومن و صومعه‌سرا تا آستارا در حاشیه جاده‌ها، کف جنگلهای تنک و کنار جویبارها دیده می‌شود، گل راعی دارای ارزش داروئی بسیار است؛ سرشاخه گلدار آن نیرودهنده، هضم‌کننده، صفرابر، مسکن اعصاب، ضدعفونی کننده مجاری ادرار، مدر، ضد نزله، قابض و تقویت‌کننده دستگاه تنفس و رحم می‌باشد. اثر تب‌بری و ضد کرم و التیام‌دهنده زخم نیز دارد.
در موارد کمی اشتها، اسهالهای ساده، قولنجهای کبدی و کلیوی، زردی، آب آوردن، سنگ کلیه، نزله‌های ششی، آغاز بیماری سل، آسم مرطوب، کم‌خونی دختران جوان، هیستری، صرع، حالات تشنج، عدم تعادل عصبی، سردردهای عصبی، میگرن، سیاتیک، دردهای عصبی چهره، بواسیر، کرم روده، تب‌نوبه و اختلالات زنانگی بسیار مفید است.
Hyssopus officinalis subsp .angustifolia :Labiatae زوفا: تیره نعناع
گیاهی است علفی چندساله با زمینه خشبی و شاخه‌های متعدد و ترکه‌ای به ارتفاع 12 تا 40 سانتیمتر و برگهای دسته‌ای، خطی و باریک بدون دمبرگ
ص: 418
معطر و گلهای بنفش متمایل به آبی در چرخه‌های 6 تا 15 تائی که به صورت یکطرفه روی محور گل آذین قرار گرفته‌اند.
در استان گیلان بیشتر در مراتع ییلاقی و مناطق صخره‌ای می‌روید و در مناطق جنگلی روشن و تنک نیز دیده می‌شود.
زوفا از گیاهان داروئی مهمی است که در طب سنتی جایگاهی شناخته شده دارد. از آن به عنوان نیرودهنده، آرام‌کننده سرفه، خلطآور، کم‌وبیش مدر، مقوی معده و ضد کرم استفاده می‌شود. در استعمال خارجی نیز اثر التیام‌دهنده دارد. در بیماریهای سینه جهت رفع عوارض برونشها مخصوصا آسم مرطوب افراد مسن مورد مصرف واقع می‌شود. در ضعف معده و دستگاه هضم، کم‌اشتهائی ناشی از آن، درد معده و دل‌پیچه‌های ناشی از نفخ اثر معالج دارد.
زوفا در رفع کم‌خونی دختران جوان، ترشحات زنانگی و تأخیر در عادت ماهانه ناشی از ضعف عمومی، روماتیسم کهنه، عوارض ناشی از وجود کرم در امعاء و برخی بیماریهای ناشی از وجود سنگ در کلیه و ضعف عمل آن، عرق شبانه مسلولین، احساس چنگ‌زدگی در سینه، خنازیر، زردی و آب آوردن انساج مورد استفاده قرار می‌گیرد.
Ilex spinigera :Aquifoliaceae خاس (چخ): تیره خاس
درختچه‌ای است همیشه سبز به ارتفاع 1 تا 3 متر منشعب و پرشاخه با پوستی خاکستری و برگهای همیشه سبز، شفاف با دندانه‌های خاردار و با گلهای یک جنسی منظم کوچک که به صورت گرزنهای محوری یا خوشه‌ای و گروهی قرار گرفته‌اند و میوه شفت آن پس از رسیدن قرمزرنگ می‌شود.
خاس درختچه‌ای خاردار با برگهای همیشه سبز است که فقط در جنگلهای شمال ایران در بیشه‌زارها و جنگلهای تنک در کنار دره‌ها در جنگلهای راش و ممرز می‌روید.
Ipomea purpurea :Convolvulaceae نیلوفر: تیره پیچک
گیاهی است علفی یکساله یا چندساله با ساقه‌ای بالارونده و پیچان به طول حد اکثر 10 متر و گاهی گسترده بر روی بوته‌ها و درختچه‌های اطراف، با برگهای دمبرگدار تخم‌مرغی و قاعده‌ای قلبی و لبه‌ای کامل و بدون دندانه و گلهای قیفی‌شکل درشت صورتی- ارغوانی یا ارغوانی متمایل به بنفش.
در استان گیلان نیز یکی از گیاهان پیچنده‌ای است که غالبا در کنار دیوارهای منازل، سر در حیاطها و پرچین باغها و گاهی باغچه‌های منازل کاشته می‌شود و با گلهای بنفش خود که غالبا شبها بسته و روزها همراه آفتاب باز می‌شود زیبائی خاصی دارد.
در ایران مصرف درمانی ندارد ولی ریشه آن دارای 5 درصد ماده رزینی است که اثر مسهلی دارد.

Iris germanica :Iridaceaeزنبق: تیره زنبق‌

گیاهی است به ارتفاع 60 تا 120 سانتیمتر با برگهای شمشیری کم‌وبیش راست سبز- خاکستری‌رنگ با ساقه‌های شاخه‌دار حامل 4 تا 5 گل و با گلهای زیبا به رنگ آبی، بنفش یا آبی با رگه‌های قهوه‌ای و اغلب خوشبو.
زنبق در ایران دارای پراکنش جغرافیائی زیادی بوده و اغلب در ارتفاعات کوهستانی با خاک خوب و مرطوب و گاهی نیز در باتلاقها و چمن‌زارها می‌روید.
گیاه فوق الذکر دارای نژادهائی است که اغلب به صورت زینتی کشت شده و در حاشیه باغچه‌ها، پارکها و تفرجگاهها دیده می‌شود.
Iris pseudacorus :Iridaceae زنبق زرد: تیره زنبق
گیاهی است چندساله به بلندی 70 تا 150 سانتیمتر با ساقه‌های زیرزمینی ضخیم و برگهای شمشیری رگه‌دار مساوی اندازه گل‌آذین و ساقه‌ای دوشاخه که هرشاخه حامل 1 تا 3 گل زردرنگ قیفی‌شکل درشت می‌باشد.
زنبق زرد گیاهی است رطوبت‌پسند و در استان گیلان و در کنار نهرها، استخرها، جویبارها و باتلاقهائی با آب شیرین می‌روید.
ص: 419

Jasminum fruticans :Oleaceaeیاس زرد وحشی: تیره زیتون‌

درختچه‌ای است همیشه سبز یا نیمه خزان‌کننده به ارتفاع 50 سانتیمتر تا 2 متر با ساقه‌هائی از پائین منشعب و پرشاخه، با شاخه‌های سبز تیره‌رنگ و بدون کرک و برگهای متناوب سه برگچه‌ای به‌ندرت یک برگچه‌ای واژ تخم‌مرغی، مستطیلی یا مستطیلی- قاشقی‌شکل، گلهای زردرنگ فراوان و میوه سته آبدار کروی‌شکل که پس از رسیدن به رنگ سیاه تیره درمی‌آید.
این درختچه فقط در قسمتهای شمالی ایران در مناطق صخره‌ای خشک و بیشه‌زارهای خزان‌کننده و حاشیه مزارع و مراتع رشد می‌نماید. در استان گیلان در دره سفیدرود حوالی رودبار و منجیل در ارتفاعات دامنه‌ای کوهستانی می‌روید.

Jasminum officinale :Oleaceaeیاس رازقی: تیره زیتون‌

درختچه‌ای است تقریبا بالارونده و پیچان با برگهای متقابل مرکب 3 تا 7 برگچه‌ای با برگچه‌های تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای نوک‌دار و گلهای سفیدرنگ بسیار معطر و زیبا در گل آذین دیهیم انتهائی.
این درختچه در ایران در مناطق جنگلی شمال در مناطق جلگه‌ای می‌روید در استان گیلان نیز در حوالی لاهیجان، رشت تا آستارا رشد و نمو و گسترش دارد. انواع پرورش‌یافته آن به نام یاس رازقی با گلهای سفید و بسیار معطر غالبا در منازل نگهداری می‌شود.

Juglans regia :Juglandaceaeگردو: تیره گردو

درختی است به ارتفاع حد اکثر 30 متر و تنه‌ای که گاه قطر آن به 5/ 2 متر نیز می‌رسد با تاجی کاملا گسترده و پرشاخ و برگ و برگهای شانه‌ای مرکب با تعداد 5 تا 9 برگچه، گلهای نر سنبله‌ای آویزان و گلهای ماده که به صورت خوشه‌های انتهائی کم‌گل غالبا بر روی شاخه‌های دوساله ظاهر می‌گردد. میوه گردو شفت ناشکوفا می‌باشد.
علاوه بر مصارف صنعتی چوب گردو که غالبا به علت داشتن رنگ تیره و نقشهای زیبای خود در صنایع نجاری و غالبا به صورت روکش مصرف می‌گردد، میوه آن نیز به مصرف تغذیه رسیده و پوست میوه آن نیز به علت داشتن ماده‌ای به نام‌Juglans در صنایع رنگرزی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
این درخت در جنگلهای شمال ایران به صورت خودرو می‌روید و در باغها و منازل و سایر مناطق به خاطر محصول باارزش چوب و میوه آن غرس می‌شود.
قسمت مورد استفاده درخت گردو، برگ، قسمت گوشتدار میوه سبز، پوست ثانوی و چوب آن است.
از برگ و ریشه و میوه و پوست درخت گردو به طوری که اطبای قدیم گفته‌اند استفاده‌های درمانی مختلف به عمل می‌آمده است. مانند آن‌که از پوست این درخت برای دفع کرم و از مغز میوه آن (مغز گردو) جهت رفع مسمومیتها، آبسه کبدی، بیماریهای پوستی و همچنین دفع کرم و از پوشش میوه‌های نارس، جهت رفع آب‌ریزش چشم و از برگ درخت گردو برای دفع کرم کدو، درمان نقرس و جذام استفاده می‌شده است. در سال 1554 میلادی، «ماتیول» دانشمند گیاه‌شناس اغلب مداواهای قبلی را ناصحیح دانست و مغز گردوی تازه را تقریبا، بی‌ضرر اعلام داشت و مصرف قسمت گوشتدار گردوی نارس را برای تقویت معده و خیسانده گل‌آذین درخت را در شراب، برای رفع اسپاسمهای رحمی توصیه کرد. در اوائل قرن نوزدهم تدریجا مصرف برگ درخت گردو برای درمان خنازیر معمول و از سوی پزشکان توصیه شد. نیز در سال 1876 میلادی پروفسورLutton ، برگ درخت گردو را داروی اختصاصی درمان سل و همچنین مننژیت سلی معرفی کرد. دکتر لکلرH .Leclerc که از اطبای بنام بود اعلام کرد که اثر درمانی برگ گردو را به علت دارا بودن تانن، نمی‌توان برای درمان سل انکار کرد. زیرا برگ درخت گردو با دارا بودن تانن و مواد مؤثر دیگر، بر روی دستگاه هضم و ماهیچه‌ها اثر مفید و تقویت‌کننده دارد.
علاوه بر خواص یاد شده، برگ درخت گردو در درمان ترشحات زنانگی و
ص: 420
پائین آوردن مقدار قند خون، ورم مفاصل، بیماریهای پوستی چون داء الصدف و اگزما نیز مفید و مؤثر است. در طب سنتی از برگ درخت گردو به عنوان تصفیه‌کننده خون و رفع نزله‌های مزمن دستگاه هضم استفاده می‌شود.
همچنین از برگ گردو و قسمت گوشتدار میوه سبز آن، به صورت دم‌کرده یا جوشانده می‌توان در لنفاتیسم، خنازیر و عوارض مختلف آن مانند عوارض استخوانی، مفصلی- استخوانی، ضایعات و چرکین شدن مجرای بینی و حلق، ورم غدد لنفاوی ناحیه گردن، اگزما، سل استخوانی و مفصلی، اولسرهای چرکین، فساد بافت استخوانی، آفت، ورم لوزه و غیره سود جست. مقدار مصرف به صورت دم‌کرده 15 تا 20 گرم از برگ یا قسمت گوشتدار میوه در یک لیتر آب به میزان 2 تا 5 فنجان در روز و به صورت جوشانده 15 تا 30 برگ تازه در یک لیتر آب به مقدار 2 تا 5 فنجان در روز می‌باشد.
در استعمال خارج، جوشانده برگ درخت گردو اثر قاطع در رفع اولسرها، سردرد، سرمازدگی، بیماریهای پوستی و به صورت شستشو در رفع ترشحات زنانگی ظاهر می‌کند. به علاوه از برگ گیاه، لوسیونهائی جهت ورم ملتحمه چشم و به صورت غرغره برای رفع ورم لوزتین و درمان آنژین تهیه می‌شود.
گل‌آذین درخت گردو اثر قابض دارد و سابقا مصرف 4 گرم گرد آن در شراب، برای رفع اسهال خونی و خونریزیهای رحمی، معمول بوده است. شیره قسمت سبز میوه گوشتدار گردو، در رفع زگیل و مداوای کچلی اثرات مفید ظاهر می‌کند. اگر چهارپایان مانند گاو، برگ درخت گردو را بخورند، شیر آنها خشک می‌شود.
جوشانده سرد حاصل از قطعات سبز و تازه میوه، رنگ قهوه‌ای به موی سر می‌دهد. اگر ماده رنگی برگ گردو و همچنین قسمت گوشتدار میوه سبز گردو و یا پوست شاخه‌های جوان درخت، به پارچه یا چرم و یا چوب اثر داده شود، رنگ قهوه‌ای مخصوص به آنها می‌بخشد. برگ تازه درخت گردو حشرات موذی مخصوصا بید و ساس را از بین می‌برد و دم‌کرده برگ این درخت مورچه‌ها را معدوم می‌سازد و اگر بر روی پوست دامها مالیده شود حشراتی مانند مگس را از آنها دور می‌کند.
ابو علی سینا نیز خواص علاوه بر خواص یاد شده، برای گردو قائل است.
وی می‌گوید: گردو گرم است و کسانی که معده‌ئی ضعیف دارند باید گردو را در سرکه پرورش دهند. مغز گردو را بخایند و بر دمل سودائی چرکین گذارند، داروی خوبی است. افشره برگ گردو را اگر به حالت نیمگرم در گوش چکانند چرک و ریم گوش را پاک می‌کند. روغن گردو داروی خوره و سرخی و ناسورهای گوشه چشم است. روغن گردوی کهنه درد گلو به بار آورد. گردو دیرهضم است و برای معده خوب نیست ... گردوی تازه و پوست‌کنده اگر با انجیر خورده شود پادزهر هرنوع سمی است.

Juncus spp .:Juncaceaeسازوها: تیره سازو

گیاهانی هستند چندساله علفی و غالبا دارای ساقه‌های زیرزمینی فراوان یا یکساله، با ساقه‌های متعدد و استوانه‌ای و عموما توده‌ای با برگهای همیشه سبز استوانه‌ای لوله‌ای توپر یا توخالی که در قاعده دارای غلافهای باز عموما قهوه‌ای روشن یا شاه‌بلوطی می‌باشند، برگهای عموما قاعده‌ای و در بعضی از گونه‌ها ساقه‌ای می‌باشند. گل‌آذین عموما انتهائی و گرزن غالبا متراکم و سرسان حامل گلهائی با گلپوشهای غشائی قهوه‌ای روشن یا تیره یا سبز علفی است. میوه‌های کپسول شکوفای آن حاوی دانه‌های بسیار می‌باشد.
سازوها گیاهانی هستند رطوبت‌پسند و آبدوست که عموما بر روی شنهای ساحلی، مردابها یا باتلاقهای آب شور یا شیرین، چمن‌زارهای مخروبه، حاشیه رودها یا چشمه‌سارهای کوهستانی می‌رویند. در استان گیلان نیز گونه‌های چندساله‌ای مثل‌Juncus acutus ,J .inflexus ,J .littoralis بیشتر در سواحل دریا در بندر انزلی و مردابهای پراکنده در سطح استان و گونه یکساله‌Juncus bufonius بیشتر بر روی شنهای ساحلی اطراف مرداب انزلی به فراوانی می‌رویند. سازوها گاهی توسط مردم محلی در صنایع دستی برای تهیه بعضی از لوازم منزل بکار می‌روند.
Juniperus excelsa :Cupressaceae ارس (آربس): تیره سرو
درختچه یا درختی است همیشه سبز به بلندی 10 تا 20 متر با تاجی گسترده و پهن که از نظر رنگ پوست و ضخامت شاخه‌ها و طرز قرار گرفتن آنها و اندازه میوه بسیار متنوع است، برگها عموما فلسی‌شکل متراکم و هم‌پوش و میوه‌ها مخروطی شبه‌کروی است.
ارس یکی از درختچه‌های همیشه سبز مناطق صخره‌ای و کوهستانی نیمه مرطوب تا نیمه خشک ایران است که با عطر و بوی خوش برگهای خود و همیشه سبز بودنش کاملا مشخص می‌باشد. در گیلان در دره سفیدرود (ناحیه رودبار و منجیل) همراه زربین به فراوانی دیده می‌شود.
ص: 421
Lactuca scarioloides :Compositae کاهوی وحشی (کاهو علف، کاهوی زبر): تیره کاسنی
گیاهی است علفی دوساله با ساقه‌ای راست، سفیدرنگ، صاف و بدون کرک به ارتفاع 60 تا 120 سانتیمتر، منشعب و شاخه‌دار در بخش فوقانی با برگهائی واژ سرنیزه‌ای، بدون بریدگی یا شانه‌ای بخش- نیش‌بری با 4 تا 6 لوب جانبی بدون کرک در سطح فوقانی و دارای خارهای کوچک در طول رگبرگهای سطح زیرین. گلهای زبانه‌ای زردرنگ آن به صورت مجتمع و کپه‌ای در گل‌آذینی پانیکول و پرشاخه و تقریبا دیهیم‌مانند قرار گرفته‌اند.
کاهوی وحشی در ایران در شیبهای صخره‌ای دامنه‌ای، حاشیه مزارع کشت شده یا آیش، کنار جاده‌ها، و باغها می‌روید. در استان گیلان در کنار جاده‌ها، بیشه‌زارهای مخروبه در دره سفیدرود، اطراف رشت، لاهیجان، انزلی تا آستارا و گاهی در کنار جاده‌های جنگلی می‌روید.
کاهوی خوراکی‌Lactuca sativa یکی از سبزیهای مهم غذائی است که به صورت روزمره تقریبا در غالب خانواده‌های شهرنشین به عنوان کاهوی سالادی مصرف داشته در غالب نقاط ایران از جمله در استانهای گیلان و مازندران کشت می‌گردد.

Lamium album :Labiataeگزنه سفید: تیره نعناع‌

گیاهی است علفی چندساله و غالبا دارای ساقه زیرزمینی و ساقه هوائی به بلندی 17 تا 60 سانتیمتر، راست یا برافراشته و چهارگوشه و غالبا ارغوانی رنگ. برگها تخم‌مرغی و عموما کرکدار یا بدون کرک. گلها به صورت چندتائی به تعداد 2 تا 10 عدد در محل گره‌ها قرار گرفته و سفیدرنگ می‌باشند.
گیاه فوق الذکر در استان گیلان با نام محلی کره گزنه شناخته شده است و بیشتر در مراتع و جنگلهائی که نور نسبتا فراوان دارند رویش می‌یابد. گزنه سفید در اطراف رودبار نیز به فراوانی دیده می‌شود و از گیاهان نیمه‌بومی گیلان است. از این جنس گونه یکساله‌Lamium purpureum در اطراف عمارلو و داماش و گونه‌Lamium amplexicaule با گلهای ارغوانی و برگهای ساقه‌آغوش خود عموما در اوایل بهار در غالب نقاط گیلان رویش می‌یابد.
گزنه سفید دارای اثر درمانی بوده در طب سنتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
گزنه سفید گیاهی است خلط آور، مقوی و قابض. گزنه سفید، داروی شفابخشی در معالجه ترشحات سفید غیر طبیعی در زنان می‌باشد. همچنین در خونریزیهای مربوط به رحم مصرف گزنه سفید فوق العاده مفید و مؤثّر است دم‌کرده برگ گزنه سفید در نارساییهای کبدی مخصوصا برای دختران جوانی که در قاعدگیهای سخت و دردناک مبتلا به ضایعات رحم می‌شوند، همچنین در مورد اسهالهای مزمن فوق العاده مفید و مؤثّر است. در فرانسه برگهای گزنه سفید را کوبیده، با غذای مرغان خانگی مخلوط می‌کنند و عقیده دارند که به این وسیله گوشت و تخم آنها تقویت می‌شود و درعین‌حال آنها از ابتلا به بعضی از امراض عفونی، مصون می‌مانند و نیز به گاوهای شیرده می‌دهند تا شیر آنها زیاد شود. دکتر تروسو در مورد حمله‌های نزله مختنق که با سرفه همراه باشد دستور می‌دهد یک دسته گیاه گزنه سفید را مثل تازیانه به بدن بزنند زیرا این عمل در معالجه بیمار مفید و سودمند است. در قدیم نیز به همین نحو رفتار می‌کردند و به آن «گزنه مالی» یا اورتیکاسیون‌Ortication می‌گفتند.
گزنه سفید شبیه به گزنه‌های معمولی است. منتها بین دمبرگ و ساقه آن گلهای سفیدی دارد و برگها و ساقه آن برخلاف گزنه‌های معمولی گزنده نیست. گذشته از آنچه که ذکر شد در کتاب زبان خوراکیها به‌طور کلّی در مورد گزنه آمده است که: ... گزنه معالج غانغرایا (گانگرن- مردگی اعضاء در اثر عفونتهای مزمن) می‌باشد. همچنین از جمله گیاهانی است که در گذشته پزشکان قدیم ایران در معالجه سرطان از آن سود فراوان می‌جسته‌اند. روی این
ص: 422
اصل در کتب طبّی قدیم فصولی فراوان از خواص گزنه جهت معالجه زخمهای چرکی و عفونی، زخمهای سرطانی و زخمهای خوره‌ای و عفونت رحم، مشاهده می‌گردد. نیز از خواص دیگر گزنه این است که ادرار را زیاد می‌کند و قند خون را پائین می‌آورد. در صنعت گونی‌بافی و بافتن طناب نیز از الیاف این گیاه استفاده می‌گردد. گزنه، سینه را باز می‌کند و لیزابه و خلط را از بین می‌برد، همچنین حیض را باز و شهوت را زیاد می‌کنند. گزنه سفید تنگی نفس را تسکین می‌دهد و خوردن برگ پخته آن با ماء الشعیر (جوشانده جو) جهت امراض سینه و تنگی نفس مفید و مؤثّر است. گذاشتن برگ کوبیده گزنه در سوراخ بینی، خون دماغ را بند می‌آورد. ضماد برگ آن جهت باز شدن دمل و قطع زگیل مخصوصا با عسل تجویز می‌گردد. این ضماد را جهت باز شدن پیچیدگی عصب نیز توصیه کرده‌اند. همچنین ضماد برگ گزنه با نمک جهت درمان گزیدن سگ هار قبل از رسیدن طبیب نافع است. پخته برگ این گیاه با روغن زیتون جهت ورم بناگوش توصیه شده است. مضمضه جوشانده گزنه جهت تقویت لثه و غرغره آن جهت ورم لوزه و ورم زبان کوچک نافع است. با خیساندن ریشه گزنه در الکل 60 درجه و قرار دادن آن به مدّت 15 روز در آفتاب، مایعی به دست می‌آید که مالیدن آن به سر از ریزش مو جلوگیری می‌کند.
سرشاخه گلدار و گل گزنه سفید اثر قابض، تصفیه‌کننده خون، مدر، صفرابر، مخدر، مفرح و التیام‌دهنده دارد و برای درمان بیماریهای مختلف مانند اسهالهای ساده، خونرویها، اخلاط خونی، دفع دانه‌های جلدی اطفال، خنازیر، کم‌خونی، آب آوردن انساج، بیماریهای دستگاه تنفس و طحال، عدم دفع ادرار و ترشحات زنانگی مصرف می‌گردد.
مصرف شیره گیاه در دختران جوان مبتلا به کم‌خونی و خونرویهای خارج از موعد قاعدگی و ترشحات زنانگی نتیجه مطلوبی داشته و در حبس البول و عدم دفع ادرار افراد مسن نیز مؤثّر است، در استعمال خارجی اثر دادن جوشانده آن بر روی عضو سبب دفع آماسها، تومورها، واریس و دردهای نقرس و بواسیر می‌گردد. پاشیدن گرد خشک گیاه بر روی زخمهای ملتهب به سرعت بهبودی کمک مؤثر می‌کند.

Lathyrus spp .:Leguminosaeخلرها: تیره نخود

گیاهانی هستند یکساله یا چندساله با ساقه‌های بالارونده و برگهای شانه‌ای زوج، منتهی به پیچک یا بدون پیچک با برگچه‌هائی به تعداد 1 تا 5 جفت و غالبا یک جفتی، کامل و به اشکال سرنیزه‌ای، خطی یا تخم‌مرغی؛ با گلهای پروانه‌آسای سفید یا زرد یا بنفش منفرد یا خوشه‌ای محوری و میوه نیام باریک و خطی.
خلرها نیز به جز گونه کاشته شده خلرLathyrus sativa همگی جزء علفهای هرز مزارع، زمینهای آیش، تاکستانها، مراتع و مناطق جنگلی دارای نور کافی می‌باشند.
در گیلان نیز چند گونه زیبای‌Lathyrus laxiflorus با گلهای بنفش،Lathyrus vernus با گلهای ارغوانی آبی‌شونده وLathyrus roseus با گلهای ارغوانی متمایل به بنفش در مناطق جنگلی می‌رویند و گونه‌های چندی نیز در مزارع و باغها رویش می‌یابند که از آنجمله‌اند:
Lathyrus annus/ Lathyrus pratensis
Lathyrus aphaca/ Lathyrus rotundifolius
Lathyrus inconspicuus/ Lathyrus sphaericus
Lathyrus laxiflorus/ Lathyrus vernus
Laurocerasus officinalis :Rosaceae جل (چرم گیله، چرم لیوه، غارگیلاسی): تیره گل سرخ
درخت یا درختچه‌ای است همیشه سبز به بلندی حد اکثر 6 متر و برگهای بیضوی مستطیلی تا مستطیلی- واژ تخم‌مرغی چرمی بزرگ به رنگ سبز تیره و عطر بادام تلخ، گلهای خوشه‌ای محوری و میوه‌های شفت آبدار بنفش تیره یا کاملا سیاه‌رنگ.
این گیاه در استان گیلان عموما در جنگلهای انبوه با نور کم در زیر اشکوب درختان جنگلی رشد می‌نماید، اگرچه ارزش داروئی آن برای کشورهای اروپائی شناخته شده است لیکن در ایران مصرف داروئی چندانی ندارد و در سالهای اخیر در کنار خیابانها و پیاده‌روها به خاطر زیبائی خاص آن کشت می‌گردد. اگرچه در طب سنتی ایران ناشناخته است و لیکن در مداوای برخی از بیماریها نظیر تشنج، سرفه و تنگی نفس مؤثر می‌باشد. برگ آن حاوی اسید سیانیدریک بوده و سمی است.

Laurus nobilis :Lauraceaeبرگ بو: تیره برگ بو

درخت یا درختچه‌ای است همیشه سبز و معطر، گاه به ارتفاع 2 تا 15 متر با برگهای چرمی، مستطیلی- سرنیزه‌ای باریک تا تخم‌مرغی پهن با نوک تیز و لبه‌ای مواج.
ص: 423
اگرچه گیاه فوق الذکر بومی گیلان و سایر نقاط ایران نمی‌باشد و لیکن در سالهای اخیر به خاطر همیشه سبز بودن و بوی خوش و خواص داروئی متعددی که دارد مورد توجه قرار گرفته اغلب در پارکها و گاهی حاشیه پیاده‌روها و خیابانها کشت گردیده است.
برگ و میوه آن اثر داروئی داشته و از برگ آن به عنوان معرق و دفع نزله استفاده می‌کنند.
امروزه به عنوان چاشنی اغذیه و به‌منظور معطر ساختن برخی کنسروها و خیارشور به کار می‌رود. برگهای آن اثر بادشکن، قی‌آور، مدر، ضد تشنج و قاعده‌آور دارد. میوه آن به صورت خشک شده دارای اثر درمانی قوی‌تر از برگهاست و برای رفع کم‌اشتهائی و ضعف معده به کار می‌رود، اسانس آن در صابون‌سازی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

Lemna spp .:Lemnaceaeعدسک آبی: تیره عدسک آبی
گیاهی است بسیار کوچک و شناور در آب با برگهای کوچک دایره‌ای یا مستطیلی تا تخم‌مرغی باریک فاقد ساقه و ریشه‌های ثابت که با جریانهای آبی حرکت کرده و نقل مکان می‌نماید. عدسکهای آبی عموما با تراکم زیاد در مردابها و باتلاقهائی با جریان ملایم آب یا راکد رشد می‌کنند. در استان گیلان در مرداب انزلی حد اقل دو گونه از آنها به نامهای‌L .trisulca وLemna minor می‌رویند و مانند لایه‌ای سبزرنگ بر سطح آب شناورند.
علاوه بر عدسک آبی‌Spirodela polyrhiza با برگهای دایره‌ای تا تخم‌مرغی نامتقارن به رنگ سبز در سطح فوقانی و ارغوانی تیره در سطح زیرین و ریشه‌های فراوان سفیدرنگ در آبهای راکد و با جریان ملایم استان در مرداب انزلی و آبگیرهای اطراف رشت، فومن و صومعه‌سرا و کشت‌زارهای برنج می‌روید.
گیاه دیگری از این تیره به نام‌Wolfia arhiza مانند لکه‌های سبزرنگی با تراکم زیاد در سطح آبهای راکد استان رشد کرده و با جریانهای آب حرکت می‌کند.

Lepidium sativum :Cruciferaeترتیزک، تره‌تیزک: تیره شب‌بو

گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای منفرد و راست به ارتفاع 20 تا 50 سانتی‌متر منشعب و پرشاخه در بالا با برگهای طوقه‌ای شانه‌ای- ربابی و دمبرگ بلند و برگهای ساقه‌ای یا دو بار شانه‌ای با طعمی تند. در رشت و اطراف آن به نام ککج شهرت دارد.
تره‌تیزک یکی از گیاهان کاشته شده در ایران است که برگ آن به مصرف تغذیه می‌رسد. این گیاه سریع الرشد که سرشار از ویتامین ث است در اغلب باغچه‌ها، و مزارع و گاهی در بشقابها و بر روی کوزه‌های گلی به عنوان زینتی در فصل بهار کشت می‌شود و در مغازه‌های سبزی‌فروشی به فروش می‌رسد.
تره‌تیزک ضد اسکوربوت، اشتهاآور، مدر، تصفیه‌کننده خون می‌باشد. به علت دارا بودن یک ماده میکروب‌کش (که در گونه دیگر مشهور آن یعنی بولاغ اوتی یا علف چشمه که در کنار چشمه‌ها و نهرها به‌طور خودرو می‌روید خیلی بیشتر است) در معالجه زخم روده و امراض داخلی و سرماخوردگی اثر معجزه‌آسائی دارد. همچنین به علت داشتن یک ترکیب گوگردی در اصلاح دستگاه تنفس تأثیر فراوان دارد و در مداوای سل ریوی، آسم، زکام و سیاه سرفه مورد استفاده قرار می‌گیرد. نوشیدن یک فنجان کوچک از آب تیره‌تیزک باعث دفع سموم بدن و انگلهای معده می‌شود. اطبای پیشین مخلوط آب این گیاه با روغن بادام شیرین یا روغن زیتون را برای درمان بندآمدن ادرار و درد کلیه و مثانه مؤثر می‌دانستند. تره‌تیزک ترشحات خارجی بدن، مثل شیر، عرق و ادرار را زیاد و به ترشحات داخلی نیز کمک می‌کند از این جهت مصرف این گیاه و گونه‌های دیگر آن را برای مداوای مرض قند، گواتر و بدبوئی عرق زیر بغل و تعفن رحم بانوان بیمار، توصیه و تجویز می‌کنند. تخم تره‌تیزک که به «حب الرشاد» معروف است اکثر خواص تره‌تیزک را دارا می‌باشد. جوشانده گرم آن قی‌آور است و بلغم را دفع می‌کند. ضماد آن جهت برطرف کردن کک- مک و جوشهای صورت توصیه شده است.
مؤلف «گیاهان داروئی» می‌نویسد: طبق بررسیهای جدید، چون مصرف تره‌تیزک، برقراری جریان خون را در شرائین قلب، به علت اثر بازکننده مجاری عروق‌Vaso -dilat که دارد همواره تأمین می‌نماید، مصرف آن در آنژین صدری‌Angine de poitrine مفید تشخیص داده شده است. به‌علاوه به عنوان اشتهاآور، مدر و تصفیه‌کننده خون بکار می‌رود. از شیره گیاه یا خیسانده آن در شراب، به عنوان مدر در آب آوردن‌Hydropysie ، خیز عمومی بدن و غیر آن استفاده به عمل آمده و نتیجه مفید حاصل شده است. همچنین مصرف دانه آن به عنوان مقوی معده، خلطآور و قاعده‌آور توصیه شده است. از دانه تره‌تیزک در بعضی کشورها مانند حبشه، نوعی روغن استخراج می‌شود و یا از آن، در فرمول بعضی از گردهای حشره‌کش استفاده به عمل می‌آید. اگرچه مصرف تره‌تیزک از نظر درمانی، امروزه کمتر مورد توجه قرار دارد، با این همه به علت سرشار بودن از ویتامینهای آ، ب و ث همچنین مواد کانی فراوان مثل آهن، فسفر، ید، منیزیم، منگنز، مس، روی، آهک و گوگرد، هنوز به داشتن لقب سبزی تندرستی معروف و مورد توجه می‌باشد.

Ligustrum vulgare :Oleaceaeبرگ نو، مندارچه: تیره زیتون‌

درختچه‌ای است با ساقه‌های متعدد و پرشاخه به ارتفاع حد اکثر 4 متر با برگهای تخم‌مرغی سرنیزه‌ای متقابل به رنگ سبز تیره و در شاخه‌های جوان به صورت متقابل متلاقی، بدون کرک و با لبه‌ای کامل. گلهای سفیدرنگ و کوچک خوشبوی آن در گل‌آذین گرزن- پانیکول انتهائی قرار گرفته‌اند. میوه شفت آبدار آن پس از رسیدن به رنگ سیاه درمی‌آید.
این درختچه در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد، در خانه‌ها (به صورت پرچین)، باغها، باغچه‌ها، در پارکها و مناطق تفرجگاهی کشت گردیده به
ص: 424
اشکال گوناگون آن را آرایش می‌نمایند. در مناطق معتدله، نیمه خزان‌کننده بوده و در اغلب ماههای سال برگدار می‌باشد که با سبزی خود شادابی خاص می‌آفریند.
این درختچه، بومی گیلان است و بیشتر در اطراف رشت، لاهیجان، انزلی و آستارا می‌روید.
Lilium ledebourii :Liliaceae سوسن چلچراغ: تیره لاله
گیاهی است پیازدار، پوشیده از فلسهای متعدد هم‌پوش برگی، فاقد پوشش پوستی با برگهای ساقه‌ای متعدد متناوب یا فراهم چرخه‌ای، سرنیزه‌ای نوک تیز. با ساقه‌ای به بلندی 30 تا 80 سانتیمتر و گلهای درشت و سفید یا سفید متمایل به زرد که بر روی گلبرگهای آن نقاط قهوه‌ای‌رنگ متعددی به چشم می‌خورد.
سوسن چلچراغ در ایران فقط در استان گیلان و در منطقه عمارلو و داماش می‌روید. سوسن چلچراغ گیاهی است بسیار زیبا و دارای ارزش زینتی قابل توجه.

Lonicera spp .:Caprifoliaceaeپیچ امین الدوله: تیره بداغ‌

گیاهی است درختچه‌ای پرشاخه، بالارونده و پیچنده با برگهای متقابل به بلندی 2 تا 5 متر و گلهای سفید، سفید متمایل به زرد تا قرمزرنگ نامنظم دو لوبه با لوله‌ای بلند که به صورت دوتائی در محور برگها یا در انتهای شاخه‌ها قرار گرفته و دارای بوی بسیار خوش است.
گونه‌های چندی از این جنس در مناطق جنگلی شمال در بیشه‌زارها، حاشیه جاده‌ها و شیبهای تند حاشیه‌ای جاده‌های جنگلی رویش یافته و با گلهای سفید و خوشبوی خود جلب توجه می‌نمایند. به عنوان نمونه می‌توان ازLonicera nummulariifolia ,L .iberica نام برد. معمولی‌ترین گونه آن‌که در غالب نقاط معتدله و معتدله سرد ایران کشت می‌شود و با نام پیچ امین الدوله و به غلط یاس شناخته می‌شودLonicera caprifolium است که با ساقه‌های فراوان پیچنده و بالارونده و گلهای بسیار معطر خود اغلب در حیاط منازل، پارکها و مناطق تفرجگاهی کشت می‌شود.

Lotus spp .:Leguminosaeیونجه‌های زرد: تیره نخود

گیاهانی هستند چندساله علفی با ساقه‌ای برافراشته یا گسترده روی سطح زمین به ارتفاع حد اکثر 40 سانتیمتر و با برگهای شانه‌ای پنج برگچه‌ای که دو برگچه آن در پای دمبرگ و در محل انشعاب از ساقه قرار گرفته و گوشواره‌مانند به نظر می‌رسد. گلهای زرد یا بنفش‌رنگ آنها معمولا به صورت توده‌ای چتری به تعداد یک تا چند عدد در محور برگها یا انتهای شاخه قرار گرفته‌اند. میوه نیام آنها به رنگ قهوه‌ای روشن است.
گونه‌Lotus corniculatus با گلهای زرد شفاف خوشه‌ای و برگهای سبز تیره یا سبز روشن در چمن‌زارها، حاشیه مزارع و باغهای استان و گونه‌Lotus gebelia با گلهای بنفش یا بنفش متمایل به سفید بیشتر در دره سفیدرود اطراف رودبار و منجیل در حاشیه جاده‌ها و مراتع دامنه‌ای رشد می‌نماید.
Lycopersicum esculentum :Solanaceae گوجه‌فرنگی (سورخه بادنجان، بادنجان فرنگی): تیره سیب زمینی
گیاهی است علفی یکساله با ساقه‌ای راست برافراشته یا خوابیده و گسترده روی سطح زمین با برگهای مرکب شانه‌ای فرد به رنگ سبز روشن تا تیره گلهای زردرنگ که به صورت منفرد یا گرزن چندتائی در محور برگها یا انتهای شاخه‌ها قرار گرفته‌اند. میوه سبز آن پس از رسیدن به رنگ قرمز در می‌آید.
گوجه‌فرنگی یکی از گیاهان زراعی معمولی ایران است و ارزش غذائی و داروئی آن بر کسی پوشیده نیست. گوجه‌فرنگی به صورت خام، پخته، ترشی، رب و ... در غذای روزمره ایرانیان دیده می‌شود و در استان گیلان نیز زراعت گوجه فرنگی بسیار رایج است. گوجه‌فرنگی خام سرشار از ویتامین ث می‌باشد و میوه آن خاصیّت قلیائی کردن خون را دارد و برای مبتلایان به سنگ کلیه و ورم مفاصل توصیه می‌گردد. افراد مبتلا به حساسیت (آلرژی) باید از خوردن آن پرهیز کنند.
Lythrum salicaria :Lythraceae
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های بلند و پرشاخه به ارتفاع 20 تا
ص: 425
180 سانتیمتر. با برگهای تخم‌مرغی یا سرنیزه‌ای باریک و گلهای ارغوانی‌رنگ در گل‌آذین سنبله‌ای که در چرخه‌های 3 تا 8 تائی و در انتهای ساقه قرار گرفته‌اند.
این گیاه در مناطق مرطوب حاشیه رودها و نهرها و بستر رودها و مردابها و باتلاقها همراه گیاهانی هم‌چون نی و لوئی و تاج ریزی رشد می‌نماید.
در استان گیلان در اغلب نقاط مرطوب مثل مرداب انزلی و مرداب امیر کلایه می‌روید. خاصیت داروئی این گیاه در رفع اسهالهای ساده به تازگی شناخته شده است.

Magnolia spp :Magnoliaceaeماگنولیاها: تیره ماگنولیا

درخت یا درختچه‌هائی هستند همیشه سبز یا خزان‌کننده با برگهای متناوب و ساده بدون لوب و کامل که در جوانی به وسیله غلافی دربرگرفته شده‌اند.
گلهای آنها غالبا درشت و زیبا و به رنگهای سفید تا قرمز است.
ماگنولیای تابستانه‌M .grandiflora با برگهای چرمی و سبز روشن، زیبا و همیشه سبز در غالب نقاط ایران و در استان گیلان نیز در حیاط منازل، پارکها و تفرجگاهها کشت شده و گلهای سفید و درشت آن در فصل تابستان ظاهر می‌گردد.
ماگنولیای زمستانه‌M .soulangiana با برگهای خزان‌کننده و سبز و کرک‌دار خود دارای گلهای ارغوانی یا قرمز درشتی است که معمولا در فصل بهار، از اوائل فروردین تا اردیبهشت و قبل از پیدایش برگها ظاهر گشته و زیبائی خاصی دارند.
این درختچه در استان گیلان در حیاط منازل، پارکها و تفرجگاهها غرس می‌شود.

Malus orientalis :Rosaceaeسیب: تیره گل سرخ‌

درخت یا درختچه‌ای است بدون خار و گاهی با شاخه‌های کم‌وبیش خاردار و برگهای خزان‌کننده به اشکال گوناگون بیضوی، تخم‌مرغی، واژ تخم‌مرغی یا شبه کروی، با گلهای سفید متمایل به صورتی در گل‌آذین دیهیم 4 تا 6 گلی. میوه آن سیب دارای لایه‌های متعدد غضروفی چندپره‌ای در مرکز است که دانه‌ها را دربر می‌گیرند.[310]

کتاب گیلان ؛ ج‌1 ؛ ص425
خت سیب در جنگلهای شمال کشور و در کنار نهرها و حاشیه جاده‌های جنگلی و مکانهایی که دارای نور بیشتر هستند گاه به صورت وحشی و خودرو می‌روید.
سیب میوه‌ای است شناخته شده که باغهای وسیعی از انواع اصلاح شده آن در ایران ایجاد شده و یکی از ارقام صادراتی کشور ما محسوب می‌گردد. در طب گیاهی از پوست و برگ درخت سیب و میوه آن برای درمان برخی از بیماریها استفاده می‌شود. از جمله پوست درخت سیب قابض و برگ آن مدر و آرام‌کننده است. میوه آن برای مبتلایان به بیماری قند بسیار مفید است و در رفع کم‌خونی و از بین بردن اسید اوریک و تصفیه خون نیز تأثیر قابل توجهی به جا می‌گذارد.
Malva sylvestris :Malvaceae پنیرک: تیره پنیرک
گیاهی است دو ساله یا چندساله با ساقه‌ای راست یا برافراشته و منشعب از پائین و برگهای کم‌وبیش دایره‌ای و 5 تا 7 لوبه با حاشیه‌ای کنگره‌ای.
گلهای قرمز یا صورتی‌رنگ آن گروهی و خوشه‌مانند در محور برگها یا در انتهای شاخه‌ها قرار دارند.
پنیرک به صورت علف هرز در مزارع، باغها، حاشیه جاده‌ها و مکانهای باز دارای نور کافی رشد کرده. در استان گیلان نیز در باغها، مزارع زراعی و حاشیه مزارع می‌روید.
جنبه‌های داروئی پنیرک برای اغلب مردم ایران شناخته شده است. از این گیاه برای درمان ناراحتیهای سینه، بیماریهای ناشی از التهاب و تورم اعضاء، تحریکات اعضاء مختلف بدن مانند تحریکات دستگاه گوارش، مجاری ادرار، مجاری تنفسی، نزله‌های ششی و برونشها، سرفه، برونشیت، التهاب مخاطهای بدن به‌طور کلی، استفراغ و اخلاط خونی، ورم لوزتین، آنژینها، بیماریهای کلیه و مثانه، سرخک، مخملک و آبله و رفع یبوست اطفال و افراد مسن استفاده می‌شود. ریشه و برگ له شده پنیرک را به صورت پماد و مرهم برای درمان التهابهای سطحی بدن و جوشهای صورت و دانه‌های جلدی بکار می‌برند.
ص: 426

Medicago spp .:Leguminosaeیونجه‌ها: تیره نخود

گیاهانی هستند یکساله یا چندساله، علفی با برگهای سه برگچه‌ای و غالبا دندانه‌دار با گلهای منفرد یا خوشه‌ای محوری به رنگهای زرد یا بنفش و میوه‌های نیام ناشکوفای مارپیچی و غالبا در گونه‌های یکساله، خاردار و راست یا هلالی و کوتاه در گونه‌های چندساله.
انواع یونجه‌ها نیز مانند شنبلیله و شبدر از گیاهان مدیترانه‌ای بوده در استانهای گیلان و مازندران دارای پراکنش قابل توجه می‌باشند و غالبا در مناطق دشتی ساحلی و در دره سفیدرود می‌رویند. از مهمترین انواع یونجه‌ها می‌توان گونه‌های زیر را نام برد:
Medicago minima/ Medicago rigidula
Medicago polymorpha/ Medicago radiata
گونه چندساله‌Medicago sativa یا یونجه معمولی یکی از گیاهان کاشته شده و علوفه‌ای مهم بوده و اغلب در مناطق روستایی مراتع ییلاقی کشت می‌گردد.

Melia azedarach :Meliaceaeزیتون تلخ (شاله‌زیتون، شاله‌پستانه، شال‌سنجد، سنجد تلخ) تیره زیتون تلخ‌

درخت یا درختچه‌ای است به چوب معطر و ساقه‌ای برافراشته و راست، در بالا منشعب و پرشاخه به بلندی 2 تا 5 متر با برگهای متناوب مرکب شانه‌ای، گلهای معطر، منظم، نر و ماده و بنفش یا ارغوانی‌رنگ آن در گل‌آذین پانیکول محوری قرار گرفته‌اند. میوه‌های شفت گوشتی کروی آن پس از رسیدن به رنگ زرد درآمده و شبیه زیتون می‌باشد.
زیتون تلخ درختی است که در غالب نقاط استان گیلان در باغها، حاشیه جاده‌ها و جلگه‌های جنگلی دیده می‌شود و هنگام گل دادن شبیه چتری به رنگ بنفش زیبایی خاصی دارد.
اگرچه در طب سنتی ایران زیتون تلخ مصرف ویژه‌ای ندارد، اما می‌توان از پوست آن به عنوان مقوی، نیرودهنده، قابض، تب‌بر، ضد اسکوربوت و ضد کرم استفاده کرد. مصرف زیاد آن موجب مسمومیت می‌شود. پوست آن برای درمان بیماریهای مختلف ناشی از کمبود ویتامین ث و تبهای شدید و تب نوبه توصیه می‌گردد. برگ آن در استعمال خارجی بر روی محل دردناک روماتیسم اثر مسکن دارد.
Melilotus officinalis :Leguminosae اکلیل الملک: تیره نخود
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای منشعب و پرشاخه به ارتفاع 40 تا 250 سانتیمتر و برگهای سه برگچه‌ای و دمبرگدار و دندانه‌ای با گلهای زردرنگ خوشه‌ای طویل و میوه نیام ناشکوفای کوچک.
گیاه مذکور یکی از علفهای هرز مناطق مختلف ایران بوده، اغلب در حاشیه مزارع، باغها، کنار جاده‌ها و پیاده‌روها و مزارع آیش می‌روید. در استان گیلان نیز در دره سفیدرود، اطراف رودبار و منجیل، عمارلو و مناطق مختلف جلگه‌های پست ساحلی رشد می‌نماید.
برای مصارف داروئی سرشاخه‌های گلدار گیاه که حاوی کومارین، اسید ملیلوتیک، تاننها و مواد رنگی فلاونها هستند بکار می‌روند. این مواد نفوذپذیری مویرگها را کاهش داده و خون را رقیق می‌کنند، مصرف بیش از حد آنها مسمومیت داده ایجاد خونریزی، سردرد، سرگیجه و تهوع می‌نماید.
سرشاخه گلدار گیاه اثر آرام‌کننده، مدر و هضم‌کننده دارد.
دم‌کرده آن در رفع تحریکات عصبی، بی‌خوابیهای ناشی از بیماریهای مختلف، بیخوابیهای اطفال، احساس اضطراب و سرگیجه، دردهای عصبی، میگرن، دردهای روماتیسمی، عدم دفع ادرار، التهاب و ورم کلیه و مثانه، سوء هضم، قولنجهای کبدی و غیرو دارد. در استعمال خارجی به صورت مرهم و پماد برای رفع دردهای روماتیسمی، جمع شدن شیر در پستان و رفع جوشهای صورت بکار می‌رود.
Melissa officinalis :Labiatae فرنجمشگ (بارنگبو، بارنگبویه، بادر، بادرونه، ترنگان، ترنجان) تیره نعناع
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست و شاخه‌دار به بلندی 28 تا 95 سانتی‌متر و برگهای تخم‌مرغی پهن تا بیضوی قلبی‌شکل و دندانه‌دار.
ص: 427
چرخه‌های حاوی گلها متشکل از 4 تا 12 گل زرد کم‌رنگ سفیدشونده و گاهی دارای رگه‌های پنیرکی است.
فرنجمشگ گیاهی است بسیار معطر و خوش‌بو که در گیلان با نامهای محلی بارنگبو، بارنگبویه، بادر، عاشق‌تره، نازبوی، بادرونه، ترنگان و ترنجان شناخته می‌شود. در غالب نقاط استان به ویژه در جنگلهای تنک، بیشه‌زارها در شیبهای صخره‌ای، سنگلاخها، کنار نهرها و جاده‌ها می‌روید. خواص داروئی آن را اکثر مردم می‌شناسند. اخیرا در منابع و کتابهای داروئی از گیاه فوق- الذکر با نام بادرنجبویه یاد شده است که صحیح نیست و بادرنجبویه به‌Dracocephalum moldavica گفته می‌شود که گیاهی است کشت شده در ایران و در آذربایجان شرقی و غربی به مقیاس وسیع کشت می‌گردد و عرق آن به نام محلی عرق بادرشبی مصرف می‌گردد.
بادرنجبویه از گیاهان دارویی مهمی است که از زمان قدیم، مصارف درمانی زیادی داشته است. از بادرنجبویه عرقی می‌گیرند که به نام عرق بادرنجبویه معروف است و اگر محل گزش عقرب، مار، زنبور و یا حیوانات زهردار دیگر را با آن بشویند سودمند خواهد بود.
شیخ الرئیس ابو علی سینا در کتاب قانون، بادرنجبویه را در ردیف داروهای مقوی قلب قرار داده و آن را در علاج بیماریهای بلغمی و سودایی، مفید دانسته و از آن به عنوان گیاهی شادی‌آور، توان‌بخش قلب، علاج خفقان، داروی سکسکه و خوشبوکننده دهان یاد کرده، دکتر علی زرگری در کتاب «گیاهان داروئی» می‌نویسد:
«بادرنجبویه دارای اثر نیرودهنده، ضد تشنج، مقوّی معده، بادشکن و هضم‌کننده است. اسانس آن دارای خاصیّت ضد تشنج و آرام‌کننده با اثری قاطع می‌باشد، مشروط بر آنکه به مقادیر کم و درمانی به کار رود. این اسانس رنگ زرد و بوی بسیار مطبوع شبیه به بوی لیمو دارد و در فراورده‌های داروئی مختلف مصرف می‌شود.» بادرنجبویه در منازل نواحی شمال ایران، بطور خودرو می‌روید و از آن برای رفع ناراحتیهای هضمی، نفخ، رفع استفراغ زنان باردار و سردردهای یکطرفه (میگرن) استفاده به عمل می‌آید. بادرنجبویه را به عربی «مفرّح القلب المحزون» گویند لذا برای رفع ناراحتیهای روحی از قبیل حزن، اندوه، نگرانی، افسردگی و کابوس بسیار مفید است. مؤلّف کتاب گیاه درمانی سنتی «گلستان شفا» می‌نویسد: بنا به نظر جمهور پزشکان اسلامی چون ابن سینا و حکیم مؤمن، مصرف بادرنجبویه، مقوی قلب و زیادکننده اعمال حیاتی بدن بوده، برای درمان خستگیهای روحی، بی‌حوصلگی، کج‌خلقیها، تندخوئیهای دختران جوان، عصبانیت، حالت مالیخولیائی، هیستری، طپش قلب، سرگیجه، سردردهای با منشأ عصبی، سنکپ (توقف ناگهانی قلب)، ضعف قلب، ضعف حافظه، احساس صداهای مبهم در گوش، درد دندان، تأخیر قاعدگی دختران و زنان ضعیف اثر شفابخش دارد. قسمت مورد استفاده این گیاه، سرشاخه‌های گلدار گیاه یا منحصرا برگهای بدون دمبرگ آن است.
جهت استفاده باید 2 تا 3 قاشق غذاخوری از گیاه خشک را در 5/ 1 لیوان آب جوش دم کرد یا جوشانید و صبح و ظهر و شب یک فنجان با کمی قند مانند چای میل کرد و این عمل را تا رفع ناراحتیهای خود ادامه داد.

Mentha aquatica :Labiataeپونه آبی، سوسنبر: تیره نعناع‌

گیاهی است چندساله، علفی، با بوی بسیار تند و غالبا به رنگ صورتی روشن و ساقه‌های رونده روی زمینی سبز یا ارغوانی‌رنگ و ساقه گل‌دهنده‌ای به بلندی حد اکثر 90 سانتیمتر و برگهای تخم‌مرغی تا تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای.
گیاه فوق الذکر در استان گیلان بیشتر در کنار آبراهه‌ها، حاشیه رودها، جویبارها و دره‌های جنگلی دارای آب دائمی و مناطق مرطوب حوالی مردابها و باتلاقها می‌روید. در فصل بهار قبل از رویش دیگر سبزیها گاهی سرشاخه‌های جوان آن مورد استفاده قرار می‌گیرد. خواص داروئی چندی به شرح زیر دارد: از دم کرده سرشاخه‌های آن برای رفع بی‌اشتهائی، ناراحتی معده، گاز شکم، اسهال و تشنجات و غیره استفاده می‌شود.

Mentha longifolia :Labiataeپونه، پودنه (پینه): تیره نعناع‌

گیاهی است علفی چندساله با کرکهای گوناگون و بوی تند و بسیار شدید با ساقه‌های زیرزمینی پوشیده از برگهای فلس‌مانند و ساقه گل‌دهنده‌ای به بلندی 40 تا 120 سانتیمتر. برگها بدون دمبرگ یا دارای دمبرگهای کوتاه، مستطیلی بیضوی تا مستطیلی- سرنیزه‌ای، گلها در گل آذین سنبله‌ای متشکل از چرخه‌های متراکم و نزدیک به هم قرار گرفته‌اند و رنگ آنها بیشتر بنفش یا سفید است. گیاه فوق الذکر معمولا در سراسر استان در مناطق مرطوب حاشیه جویبارها و مردابها و باتلاقهای دارای آب شیرین رشد می‌نماید و گاهی در فصل بهار که شاخه‌های آن جوان و دارای برگهای نازک و ظریف است به
ص: 428
عنوان سبزی خوردن مصرف می‌شود. عرق پونه نیز به عنوان گیاه داروئی برای عموم مردم شناخته شده است و برای درمان نفخ و دفع ناراحتیهای معده و درمان بی‌اشتهایی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

Mentha pulegium :Labiataeخال‌واش، کوت‌کوتی: تیره نعناع‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست یا گسترده روی زمین به بلندی 10 تا 40 سانتیمتر و برگهای بیضوی باریک با قاعده‌ای باریک‌شونده تا شبه دایره‌ای و دمبرگ بسیار کوتاه. گلها به رنگ بنفش در چرخه‌های چندتائی بر روی محور گل‌آذین قرار گرفته و گل آذین شبه سنبله‌ای می‌باشد.
این گیاه که بوئی بسیار تند دارد در غالب نقاط استان در مناطق مرطوب رشد می‌نماید و با نامهای محلی خال‌واش یا کوت‌کوتی برای غالب مردم گیلان شناخته شده است و در فصل بهار به عنوان سبزی خوردن در بازار سبزی‌فروشها فروخته می‌شود. خال‌واش دارای خواص داروئی به شرح زیر است: بادشکن، محلل، صفرابر، خلطآور، ضد نزله و ضدعفونی‌کننده. برای درمان سیاه‌سرفه، آسم، هیستری، نفخ، نقرس بکار رفته و قاعده‌آور است. در رفع نزله‌های ششی مفید بوده و با مصرف آن سرفه آرام می‌گردد. چون اثر محرک صفرا دارد هضم را نیز آسان می‌کند.

Mespilus germanica :Rosaceaeازگیل (کونوس): تیره گل سرخ‌

درختچه‌ای است خاردار (بعضی از انواع کشت‌شده آن بدون خار) به بلندی 2 تا 3 متر و ساقه‌ای شاخه‌دار و به رنگ قهوه‌ای با برگهای سرنیزه‌ای تا واژ تخم‌مرغی، با لبه‌ای کامل یا دندانه‌ای ریز. گلهای آن سفید است و میوه‌ای قهوه‌ای‌رنگ و ترش‌مزه می‌دهد.
ازگیل در استان گیلان در غالب نقاط، در حاشیه جاده‌ها، باغها، مزارع، بیشه‌زارها، نهرها و رودخانه‌ها و جنگلهای متروکه رشد می‌نماید، انواع پیوندی و اصلاح شده آن نیز در بعضی نقاط همراه سایر درختان مثمر کشت می‌گردد و میوه آن در فصل پائیز در غالب میوه‌فروشیها فروخته می‌شود.
ازگیل را در شمال بیشتر به اسامی ترشه‌سر، کنس، کنوس، کندس، فطر و فطر می‌شناسند. در کتابهای طبی قدیم نام آن «زعرور کبیر» ثبت شده است.
میوه درخت ازگیل از نظر ترکیبات شیمیائی دارای مقداری تانن، قند، اسید مالیک و اسید سیتریک است. از جوشانده برگ ازگیل محلولی به دست می‌آید که برای درمان ورم مخاط گلو و انواع بیماریهای چرکی گلو به صورت غرغره استفاده می‌شود. میوه نارس ازگیل و شربتی که از برگ و میوه نارس آن تهیه می‌شود برای درمان ورم روده و جلوگیری از اسهالهای شدید مؤثر است. در قدیم غالبا درویشان از درخت ازگیل چوبدستی تهیه می‌کردند و معتقد بودند تماس این چوب با دست خواص فراوان دارد. طبق مندرجات کتاب خوردنیهای شفابخش یکی از پزشکان معاصر اروپائی معتقد است اگر زنان باردار گردنبندی از چوب ازگیل به گردن بیاویزند از سقط جنین مصون می‌مانند. برگ و ریشه درخت ازگیل را اگر خشک کرده به صورت گرد درآورند، سپس آنرا در شراب طبی گرم ریخته صبح ناشتا میل کنند تبهای مالاریائی را درمان خواهد کرد. میوه ازگیل به علت دارا بودن مقدار قابل توجهی ویتامین «ب» برای تقویت اعصاب مفید است؛ برای معالجه کم‌خونی، نقرس، دفع سنگ کلیه و دردهای استخوانی کمتر نیز مؤثر می‌باشد. جهت درمان این قبیل امراض بیشتر از هسته ازگیل استفاده می‌شود بدین طریق که هسته ازگیل را در آفتاب خشک می‌کنند، سپس آن را کوبیده به صورت گرد درمی‌آورند و با شراب سفید مخلوط می‌کنند. محلول به دست آمده را پس از بیست و چهار ساعت، صبح ناشتا می‌نوشند و درمان را دو تا سه هفته ادامه می‌دهند.

Morus alba :Moraceaeتوت، درخت توت (توته‌دار): تیره توت‌

درختی است یک پایه یا دو پایه با ساقه‌ای قطور و ارتفاعی تا 30 متر با شاخه‌های بسیار و شیرابه‌ای شیری‌رنگ و برگهای تخم‌مرغی تا تخم‌مرغی پهن با نوکی تیز یا دراز و قاعده‌ای قلبی‌شکل و بدون تقسیم، یا لوب‌دار.
میوه توت کاملا شناخته شده است و به علت داشتن ساکارز توسط مبتلایان به بیماری قند مصرف می‌گردد؛ به عنوان خشکبار و آجیل نیز در غالب قنادیها و آجیل‌فروشیها بفروش می‌رسد. چوب توت به سبب مقاومت زیاد در برابر پوسیدگی دارای ارزش ویژه‌ای در صنایع کشتی‌سازی است. از سوی دیگر در گیلان اهمیت زیادی برای درخت توت قائل هستند زیرا این استان مرکز پرورش کرم ابریشم است و برگ درخت توت نیز غذای اصلی کرم ابریشم محسوب می‌شود، به همین جهت در اغلب شهرستانهای استان باغهای وسیعی از درختان توت دایر شده است. در ضمن درخت شاه‌توت‌Morus nigra نیز در غالب نقاط استان صرفا به علت میوه‌اش کشت می‌گردد و میوه سیاه‌رنگ و خوشمزه آن به مصرف تغذیه می‌رسد.
از نظر طب سنتی میوه توت، چه سفید و چه سیاه و چه خشک و چه تازه، ملیّن، مدرّ و مصلح خون است و خشکی دماغ را برطرف می‌کند. کبد و طحال
ص: 429
را تقویت می‌کند و همچنین مقوّی نیروی جسمی و جنسی است.
توت سفید به عقیده ابو علی سینا: «گرم و تر و توت ترش شامی (شاه توت)، مایل به سردی و رطوبت است.» همچنین توت سفید دارای کمی از ماده البومینوئید، مواد چربی، پکتین و سقّز است و سرشار از مواد قندی گلوکز، املاح معدنی، تانن و اسید سوکسینیک و ویتامینهای آ و ث می‌باشد.
میوه خشک توت سفید با این‌که شیرین است برای مبتلایان به مرض قند ضرری ندارد و مبتلایان به چاقی هم می‌توانند از آن استفاده نمایند. جوشانده پوست، ریشه و برگ درخت توت ادرار را زیاد می‌کند و شیره برگهای آن تب‌بر و التیام‌بخش زخمها و جراحات است.
به گفته ابن سینا: «اگر برگ توت را با برگ تاک و برگ انجیر سیاه در آب باران بپزند، موی را سیاه کند.» یعنی خضاب مؤثر و خوبی است.
آب ریشه درخت توت مسهلی قوی است، مخصوصا اگر اول شب آن را تیغ بزنند و تراویده‌های شب را جمع کنند. این آب جهت درد دندان و باز شدن پیله آن، همچنین باز شدن دمل مفید است. صمغ پوست درخت توت نیز همین خاصیت را دارد. مضمضه جوشانده برگ درخت یا جویدن صمغ آن، برای محکم کردن لثه مفید است و از کرم‌خوردگی دندان جلوگیری می‌کند. عصاره برگ توت ضد سم قوی است و ضماد میوه کال آن با سرکه جهت مداوای ترکیدگی و شکاف پوست بدن بکار می‌رود.
کاربرد داروئی میوه و برگ توت هم جایگاهی خاص در طب سنتی ایران دارد. پوست، ریشه و برگ درخت توت مدر هستند؛ شیره برگ آن تب‌بر و التیام‌دهنده و دافع کرم است و میوه‌اش اثر ملین دارد؛ در بیماریهای سینه از آن استفاده می‌شود، سرشار از ویتامین آ و ث است.
Myriophyllum spicatum :Haloragaceae
گیاهی است علفی چندساله و آبزی شناور یا غوطه‌ور در آب با ساقه‌های فراوان و غالبا به صورت توده‌ای و انبوه و کاملا سبزرنگ، با برگهای فراهم متشکل از 3 تا 6 قطعه شانه‌ای- درفشی.
این گیاه خاص مناطق رویشی دارای آب شیرین مانند حاشیه دریاچه‌ها، رودها و کانالهای آب با جریان ملایم می‌باشد.
در استان گیلان بیشتر در مرداب انزلی روئیده و پناهگاه مناسبی برای زندگی لاروماهیها و سایر آبزیان محسوب می‌گردد.

Myrtus Communis :Myrtaceaeمورد: تیره مورد

درختچه‌ای است همیشه سبز با برگهای چرمی ساده و متقابل و معطر به ارتفاع حد اکثر 5/ 1 متر و پرشاخه و توده‌ای و بدون کرک و گلهای سفید و زیبای پرپرچم. و میوه‌های سته‌ای شبه کروی تا بیضوی پهن که به هنگام رسیدن سیاه‌رنگ می‌گردد.
مورد برای ایرانیان مظهر سبزی و شادابی است و در اکثر نقاط ایران رشد کرده حتی در بعضی از شهرها از جمله شیراز در حاشیه خیابانها کشت گردیده است. در استان گیلان در منطقه رودبار و منجیل در دره سفیدرود می‌روید. از نظر مصارف داروئی ضد عفونی‌کننده و دافع کرم است.
مورد مقوی معده، نیرودهنده و قابض است؛ میوه مورد برای درمان بیماریهای دستگاه تنفس و سرفه و مجاری ادرار بکار می‌رود. همچنین در موارد ضعف عمل دستگاه هضم، اسهال، ترشحات زنانگی و خونرویها مورد استفاده قرار می‌گیرد. اسانس مورد اثر ضدعفونی‌کننده، بندآورنده خون و آرام‌بخش دارد.
Nasturtium officinale :Cruciferae تره‌تیزک آبی، بولاغ‌اوتی، علف‌چشمه: تیره شب‌بو
گیاهی است علفی چندساله و آبزی با ساقه‌های رونده که در محل بندها ایجاد ریشه‌های فراوان می‌نماید. ساقه آن به بلندی حد اکثر 90 سانتیمتر می‌رسد و برگهای شانه‌ای آن دارای 3 تا 7 جفت برگچه مستطیلی- بیضوی
ص: 430
جانبی و برگچه انتهائی شبه دایره‌ای و با دندانه‌های نامنظم است. تره‌تیزک آبی دارای طعم تند می‌باشد.
تره‌تیرک یکی از گیاهان داروئی است و معمولا در جریان آبهای شیرین و چشمه‌ها می‌روید. برای مصارف داروئی سرشاخه و برگ گیاه به صورت تازه مصرف می‌گردد و دارای خاصیت تصفیه‌کننده خون، نیرودهنده، مدر، اشتهاآور، مقوی معده و آرام‌کننده دردهای عصبی است. برای درمان بیماریهای ریه، سل، بیماریهای معده، یرقان، روماتیسم، نقرس، بیماریهای کلیه، طحال و کبد مورد استفاده قرار می‌گیرد. سرشاخه‌های تازه بولاغ اوتی سرشار از ویتامین آ، ث و ای است.

Nelumbium caspicum :Nymphaceaeلاله مردابی، ثعله‌باقلی: تیره نیلوفر آبی‌

گیاهی است آبزی با ساقه‌های زیرزمینی غوطه‌ور و برگهای سپری‌شکل بزرگ به قطر 20 تا 50 سانتیمتر شناور یا هوائی، دم‌گلهای بلند آن حامل یک گل درشت با گلپوشهای خارجی گلبرگ‌آسای ریزان و درونی گلبرگ‌آسای متعدد به رنگ قرمز است و دانه‌های آن در میان طبقی (نهنجی) چوب‌پنبه‌ای قرار گرفته که پس از رسیدن سیاه‌رنگ می‌گردند.
شعله‌باقلی یکی از گیاهان زیبای استان گیلان (مرداب انزلی و مرداب امیرکلایه) است که در اوائل تابستان به گل نشسته و یکی از مناظر زیبا و دیدنی استان را بوجود می‌آورد. دانه‌های آن در حالت سبز و نارس گاهی توسط مردم بومی به عنوان خوراکی مصرف می‌شود.

Nepeta cataria :Labiataeنوعی نعناع: تیره نعناع‌

گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای راست به بلندی 50 تا 100 سانتیمتر، در بخش فوقانی پرشاخه، برگهای تخم‌مرغی و گل‌آذین سنبله‌مانند، متشکل از گلهای بسیار زیاد متراکم سفیدرنگ.
گیاه فوق الذکر بیشتر در اراضی مرتعی و جنگلهای دارای نور فراوان استان رشد می‌کند.
اثرات داروئی آن شناخته شده نیست. می‌توان از جوشانده سرشاخه‌های آن برای مداوای ناراحتیهایی که ریشه عصبی دارد مثل میگرنها و غیره استفاده نمود زیرا گیاه اثر تسکین‌دهنده دارد. هم‌چنین جهاز هاضمه را تحریک و عادت ماهانه را تسهیل می‌نماید.
Nerium oleander :Apocynaceae خرزهره: تیره خرزهره
درختچه‌ای است با ساقه‌ای غالبا منشعب و پرشاخه از پائین، گاهی دارای ساقه‌ای مشخص به ارتفاع 2 تا 4 متر، شیرابه‌دار با برگهای چرمی همیشه سبز متقابل یا فراهم، اغلب فراهم سه‌تائی، بیضوی‌شکل باریک و نوک‌تیز.
گلهای سفید یا قرمز درشت و قیفی‌شکل آن در گل آذین محوری یا انتهائی گرزن قرار گرفته و میوه برگه آن حاوی دانه‌هائی است که دارای کرک فراوان می‌باشد.
خرزهره درختچه‌ای است که در غالب نقاط گرمسیری و معتدله ایران رشد می‌کند، ولی گونه فوق الذکر دارای گلهای پرپر بوده به صورت زینتی در پارکها، بلوارها، حاشیه خیابانها، حیاط منازل و گلدانها کشت می‌گردد.

Nicotina tabacum :Solanaceaeتنباکو، توتون (پاپروس): تیره سیب‌زمینی‌

گیاهی است علفی یکساله، پوشیده از کرکهای چسبناک، با ساقه‌ای به ارتفاع حد اکثر 150 سانتیمتر و برگهائی با دمبرگ بلند و پهنگی تخم‌مرغی- بیضوی بزرگ. جام گل بزرگ لوله‌ای، قیفی‌شکل زرد یا زرد متمایل به ارغوانی آن غالبا در انتهای شاخه‌ها در گل‌آذینی سنبله‌ای قرار گرفته و میوه کپسول آن ایجاد دانه‌های بسیار می‌نماید.
توتون در استان گیلان یکی از گیاهان زراعی است که در غالب نقاط جلگه‌ای زراعت شده و برگهای آن برای تهیه توتون و تنباکو به مصرف می‌رسد.
توتون دارای الکالوئید نیکوتین است و خواص داروئی چندانی ندارد. به صورت لوسیونهای مختلف جهت دفع حشرات بکار می‌رود. پماد حاصل از برگ توتون برای دفع کچلی، سودا، اولسرهای عفونی و دفع شپش سر بکار می‌رود.

Nymphaea alba :Nymphaceaeنیلوفر آبی سفید: تیره نیلوفر آبی‌

گیاهی است آبزی و دائمی با برگهای بزرگ قلبی‌شکل شناور در سطح آب
ص: 431
و گلهای سفیدرنگ درشت که غالبا توسط کاسبرگهای سبزرنگ و سرنیزه‌ای‌شکل و غالبا ریزان دربرگرفته می‌شود.
این گیاه در غالب برکه‌ها و باتلاقهای استان گیلان در اطراف بندر انزلی رشت، لاهیجان، زیباکنار و مرداب امیرکلایه دیده می‌شود و اهمیت آن به علت زیبایی خاصی است که با گلهای شناور و سفیدرنگ و درشت خود ایجاد می‌نماید.
قسمتهای مختلف نیلوفر آبی مخصوصا ساقه‌های آن اثر قابض و نیرودهنده دارد. گلهای آن تا حدودی تخدیرکننده است. طب سنتی این گیاه را از داروهای مؤثر برای تسکین قوای جنسی می‌داند و شربتی را که از ریزوم و گل نیلوفر آبی تهیه شده باشد برای رفع اشتهای جنسی به ویژه در زنان تجویز می‌کند. این شربت در مداوای ناراحتیهای عصبی و بی‌خوابی نیز مؤثر است.
دم‌کرده گل نیلوفر آبی نیز دارای همین آثار است و جهت درمان بیماریها و ناراحتیهای ذکر شده مورد استفاده قرار می‌گیرد.

Nuphar lutea :Nymphaceaeنیلوفر آبی زرد: تیره نیلوفر آبی‌

گیاهی است آبزی و دائمی با برگهای بزرگ قلبی‌شکل شناور در سطح آب و گلهای زردرنگ و درشت که کاسبرگهای آن نیز به رنگ زرد بوده و با دم گل نسبتا بلندی از سطح آب بالاتر می‌ایستد. اهمیت آن بیشتر به علت زیبایی رنگ گلهای آن است.
این گیاه در غالب مناطق برکه‌ای و باتلاقی استان رویش دارد.

Nymphoides spp .:Gentianaceaeتیره قنطوریون‌

گیاهانی هستند چندساله آبزی با ساقه‌های زیرزمینی شناور یا رونده و برگهای دمبرگدار یا بدون دمبرگ. غالبا شناور در آب با گلهای سفید یا زردرنگ کوچک با دمگل برافراشته، دسته‌ای و گروهی و به‌ندرت منفرد.
جنس فوق دارای گونه‌هایی به نامهای‌Nymphoides peltata با گلهای زرد و برگهای متقابل وNymphoides indicum با گلهای سفید و برگهای منفرد می‌باشد که هردو گونه در استان گیلان در برکه‌ها، باتلاقها و استخرهای آب اطراف لاهیجان، رشت و بندر انزلی رشد می‌نمایند.

Ocimum basilicum :Labiataeریحان: تیره نعناع‌

گیاهی است یکساله علفی با ساقه‌ای راست و پرشاخه به بلندی تا یک متر و برگهای تخم‌مرغی تا مستطیلی تقریبا بدون کرک یا دارای کرکهای غده‌ای منقوط و دمبرگ بلند و گلهای چرخه‌ای تا شش تایی سفید یا صورتی‌رنگ بر روی محور گل‌آذین.
گیاه فوق الذکر یکی از گیاهان زراعی گیلان بوده و در مزارع و باغها به عنوان سبزی خوردن کشت می‌گردد و نیز یکی از سبزیهایی است که معمولا در فصل تابستان در کنار هرسفره‌ای دیده می‌شود.
دم‌کرده سرشاخه‌های آن اثر ضد تشنج، نیرودهنده، مقوی معده و مدر دارد.
مصرف آن برای رفع سردردهای یکطرفه، سردردهای عصبی، تقویت عمل دستگاه هضم، از بین بردن نفخ، سرگیجه، دل‌پیچه، سرفه، آنژین و سیاه‌سرفه توصیه می‌گردد. ریحان اثر زیادکننده شیر دارد. دانه ریحان لعاب فراوان داشته و نرم‌کننده است و در رفع ورم کلیه و ترشحات زنانگی مورد مصرف قرار می‌گیرد، کلیه قسمتهای گیاه اثر مؤثر جهت دفع التهابهای نزله‌ای دستگاه مجاری ادرار دارد. اسانس ریحان در صنایع عطرسازی و ساخت بخور و در صنایع غذایی به عنوان ماده معطر بکار می‌رود.

گل مغربی‌

گیاهی است دوساله با کرکهای پراکنده و ساقه‌ای راست به ارتفاع 10 تا 150 سانتی‌متر، برگهای سرنیزه‌ای متناوب و گلهای منظم سنبله‌ای برگدار در انتهای شاخه‌ها که با گلبرگهای زردرنگ شفاف خود زیبائی خاصی را به وجود می‌آورد. گلهای این گیاه غالبا در هوای تاریک و نیمه روشن باز و در نور شدید آفتاب بسته می‌شود، به همین علت آن را گل مغربی می‌نامند.
این گیاه در استان گیلان بر روی شنهای ساحلی بین رشت و انزلی تا آستارا رویش می‌یابد و نوع اصلاح شده و پرورش یافته آن در مناطق معتدله و معتدله سرد در باغچه‌ها کشت می‌شود.
از دانه این گیاه روغنی به نام‌Onager به دست می‌آید که در درمان نارسائی تغذیه، مسمومیتهای ناشی از الکل، تصلب مغز و نخاع و همچنین رفع خشکی پوست مورد استفاده قرار می‌گیرد.
ص: 432

زیتون: تیره زیتون‌

درختی است با تنه‌ای راست و برافراشته و تاجی پرشاخه و گسترده با برگهای چرمی همیشه سبز به ارتفاع تا 10 متر و برگهای متقابل ساده، سرنیزه‌ای تا واژ تخم‌مرغی به رنگ سبز تیره و بدون کرک در سطح فوقانی و خاکستری یا نقره‌ای پوشیده از کرکهای شوره‌سری در سطح زیرین، گلهای معطر سفید یا سفید متمایل به زرد در گل‌آذین پانیکول در محور برگها یا انتهای شاخه‌ها و میوه سته‌ای گوشتی که به هنگام رسیدن سیاه‌رنگ می‌گردد و لیکن غالبا به صورت سبزرنگ مورد استفاده قرار می‌گیرد.
درخت زیتون ابتدا در آسیای صغیر (ترکیه) شناخته شد و اکنون در اکثر نقاطی که دارای آب و هوای مدیترانه‌ای هستند غرس می‌شود، ولی سرما را تا هشت درجه زیر صفر تحمل می‌کند. عده‌ای معتقدند وطن اصلی زیتون ایتالیاست و برخی نیز سوریه و سواحل مدیترانه غربی را زادگاه اصلی زیتون می‌دانند. روغن زیتون در سراسر جهان مورد استفاده است. میوه زیتون نیز به صورتهای مختلف مصرف خوراکی و درمانی دارد. می‌گویند درخت زیتون هزار سال عمر می‌کند و برخی نیز عمر این درخت را تا دو هزار سال می‌رسانند. این درخت بعد از چهار سال ثمر می‌دهد. رودبار گیلان مهمترین محل پرورش زیتون در ایران است به طوری که برای مشخص ساختن این محل از سایر نقاط که رودبار نام دارند آنرا رودبار زیتون می‌نامند.
روغن زیتون غیر از مصارف خوراکی مصرف داروئی نیز دارد و مخصوصا برای لینت مزاج در طب سنتی و طب جدید تجویز می‌شود. روغن زیتون به دو صورت خام و پخته مصرف می‌شود؛ خام آن را در انواع سالادها می‌ریزند و در برخی از نقاط مخصوصا مناطق پرورش درخت زیتون روغن آن را برای سرخ کردن مواد غذائی به کار می‌برند. روغن زیتون سرشار از ویتامین «آ» و املاح معدنی مخصوصا پتاسیم است.
در طب سنتی خواص بسیاری برای زیتون ذکر شده است.
در عصاره آبی برگهای زیتون ماده‌ای وجود دارد که موجب کاهش فشار خون می‌شود. پوست درخت زیتون نیز مصارف طبی دارد و مانند پوست درخت گنه‌گنه تب‌بر است. جویدن برگ زیتون برای درمان زخمهای دهان مؤثر است. از دم‌کرده شاخه و برگ و میوه و ریشه زیتون برای درمان سردرد و میگرن و سرگیجه استفاده می‌کنند. شستشوی دهان و لثه‌ها با آب و نمکی که زیتون در آن پرورده شده است برای استحکام لثه‌ها و دندان مفید می‌باشد.
صمغ درخت زیتون را در طب سنتی برای تقویت حافظه و درمان سرفه‌های مزمن تجویز می‌کردند. میوه زیتون را اگر با فشار معتدلی نرم کنند، اوّلین روغنی که از آن گرفته می‌شود موسوم به روغن فشار اوّل یا روغن بکر و دست نخورده می‌باشد که برای مصارف داروئی باید منحصرا از آن استفاده شود.
اگر میوه‌های زیتون را قبل از روغن‌گیری تخمیر کنند و سپس روغن آنرا بگیرند، روغنی که از آن بدست می‌آید موسوم به روغن تخمیر شده می‌باشد و طعم آن زیاد مطبوع نیست.
بالاخره اگر تفاله‌های زیتون را با آب جوش و داغ مخلوط کنند و فشار دهند، روغن پستی از آن بدست می‌آید که موسوم به روغن جهنّم می‌باشد و آن را در صابون‌سازی به کار می‌برند.
روغن زیتون داروی ضدّ سمّ است و خاصیّت آن در این مورد معروف می‌باشد. بدین ترتیب که وقتی خورده شود سموم را در خود حلّ کرده، به علاوه جدار روده و معده را اندود خواهد کرد تا سموم نتوانند به خون راه یابند. از خواص شگفت‌انگیز دیگر روغن زیتون این است که اگر صبح ناشتا خورده شود کمک به کبدهای تنبل می‌کند و کیسه صفرا را به فعّالیّت واداشته، از تولید و تکثیر میکروبها در امعاء جلوگیری می‌نماید. همچنین برای اشخاصی که از درد کبد می‌نالند داروی شفابخش ممتازی است.
به علاوه روغن زیتون در دفع سنگهای صفراوی، رفع یبوستهای مزمن، قولنجهای ناشی از نفریت (التهابات و ضایعات کلیوی) و مسمومیتهای ناشی از سرب مخصوصا برای کارگران چاپخانه‌ها که با حروف سربی سروکار دارند، بسیار مفید و مؤثّر است.
نیز روغن زیتون برای درمان انسداد روده ناشی از یبوستهای مزمن، بیماریهائی که ایجاد التهاب در دستگاههای داخلی می‌نماید اثری مفید دارد؛ و بالاخره از روغن زیتون می‌توان در رفع آفتاب‌زدگی، گزش مار و حشرات استفاده به عمل آورد و حتی معتقدند که اگر به ملایمت بر روی پوست بدن مالیده شود در درمان استسقاء و آب آوردن انساج اثرات نیکو ظاهر می‌نماید.
در کتاب «قانون» آمده است:
«... همه نوع از روغن زیتون تن را توان بخشد. جنبش را زیاد کند.
پالاینده است ... روغن زیتون وحشی موی را نگه می‌دارد و نمی‌گذارد زود سفید شود امّا به شرطی که هرروز استعمال کنند. روغن زیتون نارسیده وحشی، در علاج قرحه تر، قرحه خشک، گری مفید است ... روغن زیتون شسته داروی درد پی و عرق النّسا (سیاتیک) است. کسانی که نقرس دارند با روغن زیتون کهنه جای نقرس را بیندایند نفع بینند ... روغن زیتون کال با معده سازگار است ... زهرخورده اگر روغن زیت را با آب گرم بخورد با اینکه دلش
ص: 433
بهم می‌خورد ولی از قوّت سمّ می‌کاهد ...».
در تاریخچه استفاده درمانی از روغن زیتون چنین مندرج است که مردمان قدیم برای حفظ سلامت خود، روغن زیتون را پس از خروج از حمّام به بدن خود می‌مالیدند و جنگجویان نیز قبل از زورآزمائی، بدنهای برهنه خود را به روغن زیتون آلوده می‌کردند. در زمان حاضر روغن زیتون در فورمول عدّه بسیاری از فرآورده‌های داروئی مانند پمادها و فرآورده‌های زیبائی وارد شده است.
پوست و برگ درخت زیتون، دارای طعم تلخ و اثر مدر، مقوّی، قابض، تب‌بر و کم‌کننده فشار خون است. دو خاصیّت اخیر بیشتر در برگ زیتون وجود دارد.
بررسیهای مارتزMartz در سال 1938 نشان داد که جوشانده برگ درخت زیتون اثر قاطع، در کم کردن فشار خون دارد و چون تأثیر آن در 80 درصد از مبتلایان مثبت بوده، بدین جهت می‌توان از آن برای کم کردن فشار خون استفاده کرد.
میوه رسیده و یاقوتی‌رنگ زیتون، مقوّی معده و زهکش دستگاه گوارش است و اشتها را زیاد می‌کند. نیروی جنسی را تقویت می‌نماید. زیاده‌روی در خوردن میوه پرورده آن در آب نمک، باعث لاغری و بی‌خوابی می‌گردد. ضماد گوشت میوه رسیده زیتون از پوسته‌پوسته شدن و شوره سر جلوگیری می‌کند.
ضماد میوه نارس آن جهت سوختگی از آتش و مالیدن آن با پیه و آرد گندم جهت رفع سفیدی ناخن و بخور میوه مزبور با هسته جهت تنگی نفس و امراض ریوی سودمند می‌باشد.
علاوه بر آنچه ذکر گردید، آب میوه زیتون نیز جهت درمان داء الثّعلب (موخوره و گری) و داء الحیه (فلس‌فلس شدن پوست) اثری نیکو دارد.
Onobrychis michauxii :Leguminosae نوعی اسپرس: تیره نخود
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌های متعدد به بلندی 30 تا 70 سانتیمتر، برافراشته و راست با برگهای مرکب شانه‌ای 4 تا 9 جفت برگچه‌ای تخم‌مرغی یا بیضوی با گلهای سفید یا سفید متمایل به زرد خوشه‌ای پرگل محوری یا انتهائی و میوه‌های نیام شبه دایره‌ای کرکدار پوشیده از خارهای کوتاه و تیغالی.
اسپرس در ایران دارای گونه‌های متعدد بوده رایج‌ترین آنهاOnobrychis sativa است که با نام فارسی اسپرس به سبب خاصیت علوفه‌ای قابل توجه آن در غالب نقاط کشت می‌گردد. و لیکن گونه فوق الذکر یکی از گیاهانی است که در فصل بهار در دره سفیدرود در اطراف رستم‌آباد تا رودبار و منجیل و عمارلو به فراوانی دیده می‌شود و با گلهای سفید یا سفید متمایل به زرد خود زیبائی خاصی به منطقه می‌دهد.
گلهای اسپرس در فاصله ماههای اردیبهشت تا اوائل تیر ظاهر می‌شود و چون نوش فراوان دارد زنبور عسل را به سوی خود جلب می‌کند. دانه‌های آن خاصیت معرق دارد.

مرزنگوش: تیره نعناع‌

گیاهی است علفی چندساله به بلندی حد اکثر 100 سانتیمتر و در بخش فوقانی پرشاخه، برگها دمبرگ‌دار یا تقریبا بدون دمبرگ، تخم‌مرغی، بیضوی تا گرد؛ پوشیده از کرکهای غده‌ای منقوط؛ گلها در چرخه‌های چندتائی بر روی محور گل‌آذین و یا اغلب گلها به صورت سنبله‌ای بر روی شاخه‌های متعدد قرار گرفته‌اند؛ رنگ گل اغلب سفید و گیاهی ارغوانی یا صورتی است.
گیاه فوق الذکر در استانهای گیلان و مازندران در مناطق جنگلی با نور فراوان در شیبهای صخره‌ای آهکی و غیر آهکی و بیشه‌زارها در حاشیه جاده‌های با شیب تند رویش می‌یابد. این گیاه خواص داروئی متعددی داشته در طب سنتی از آن استفاده‌های متعدد به عمل می‌آید. سرشاخه گلدار گیاه اثر نیرودهنده داشته و در ردیف مقویهای تلخ قرار دارد چون خاصیت مدر، مقوی، مسکن اعصاب و قاعده‌آور و ملین دارد در بیماریهای مختلف توصیه می‌گردد.
مصرف دم‌کرده آن برای درمان سرفه، نزله‌های مزمن، آسم مرطوب، زردی، درد گلو، دردهای عصبی، آب آوردن انساج، تأخیر حالت قاعدگی، دردهای ماهانه زنان، ضدعفونی‌کننده، خلطآور و ضد تشنج به کار می‌رود. این گیاه در رابطه با بی‌اشتهائی، ناراحتیهای هاضمه یا صفراوی و اسهال مؤثر است.
Oxalis corniculata :Oxalidaceae شبدر ترشک (تورشه‌واش، زردگله): تیره شبدر ترشک
گیاهی است یکساله یا چندساله با ساقه‌های متعدد و برگهای سه برگچه‌ای، و برگچه‌های واژقلبی و عمیقا چالدار؛ گلهای زردرنگ آن به صورت منفرد یا چندتائی و چترمانند در محور برگها قرار گرفته و در حالت میوه برگشته است، میوه کپسول آن استوانه‌ای، کشیده و پوشیده از کرکهای متراکم می‌باشد.
گیاه فوق الذکر به صورت علف هرز در مناطق جلگه‌ای و باز استان گیلان در اطراف رشت، بندر انزلی، لاهیجان و آستارا به فراوانی می‌روید.
ص: 434
Paeonia wittmanniana :Paeoniaceae گل صدتومانی: تیره گل صدتومانی
گیاهی است علفی چندساله با ساقه‌ای منشعب به ارتفاع حد اکثر 1 متر و برگهای قاعده‌ای متناوب دو بار سه‌تائی و برگهای فوقانی سه‌تائی یا دو بار سه‌تائی و گلهای عموما زرد یا کرم‌رنگ و درشت با پرچمهای زیاد و میوه چند برچه‌ای فولیکول که پس از شکوفائی زیبائی خاصی دارد.
گل صدتومانی یکی از گیاهان جنگلی شمال ایران بوده در استان گیلان در جنگلهای میان‌بند تا ارتفاعات مناطق مختلف از جمله اسالم- خلخال، لاهیجان- سیاهکل و دیلمان- فومن می‌روید.
Paliurus spina -christi :Rhamnaceae سیاه‌تلو (سیاتلی، سه‌بور، کرکت): تیره کنار
درختچه‌ای است خزان‌کننده خاردار با ساقه‌ای منشعب و شاخه‌دار و عموما سیاه‌رنگ به ارتفاع 2 تا 3 متر، با برگهای متناوب تخم‌مرغی به رنگ سبز روشن تا سبز تیره یا گوشواره‌ای خاردار، گلهای کوچک زرد رنگ در گل‌آذین گرزن تنک و میوه خشک و سخت آن کروی شکل فشرده و بالدار به رنگ زرد که پس از رسیدن قهوه‌ای روشن یا تیره‌رنگ می‌شود.
سیاه‌تلو درختچه‌ای است که در غالب نقاط خشک و جنگلهای مخروبه و بیشه‌زارها، دره‌های عمیق و مناطق متروکه و نقاط روشن و پرنور می‌روید و در استان گیلان در دره سفیدرود، در کنار جاده رشت- انزلی و آستارا و مناطق مخروبه جلگه‌ای دیده می‌شود.
این گیاه از قدیم الایام مورد شناسائی مردم بوده و از آن استفاده‌های درمانی به عمل می‌آمده است. در گذشته به عنوان قابض، مقوی، مدر و ضد نزله مصرف می‌شد و ریشه و برگ آن جهت درمان نزله و اسهال بکار می‌رفت.
میوه گیاه به طوری که در کتب علمی و داروئی جدید منعکس است، دارای اثر مدر و دفع‌کننده اوره اسید اوریک خون است و از آن می‌توان جهت کاهش کلسترول و فشار خون و رسوبهای ادراری نیز استفاده نمود. از پوست ساقه گونه‌ای از سیاه‌تلو، در آمریکای شمالی به صورت چای استفاده می‌شود که به نام چای نیوجرسی شهرت دارد. به سیاه‌تلو در منطقه وسیعی از گیلان قره‌تیکان (خارسیاه) و در طوالش بورتیکان (خارزرد)، چنگل و سیه‌بور گفته می‌شود.

شقایقها، کوکنارها: تیره خشخاش‌

گیاهانی هستند یکساله، دوساله یا چندساله به ارتفاع 10 تا 90 سانتیمتر با برگهای شانه‌ای بریده یا شانه‌ای بخش و گلهای منفرد یا خوشه‌ای اغلب به رنگ قرمز و کاسبرگهای سریعا ریزان و میوه کپسول که حاوی دانه‌های بسیار زیاد می‌باشد. به‌طور کلی این دسته از گیاهان به صورت علف هرز در مزارع و باغها کنار جاده‌ها و پیاده‌روها می‌رویند.
اغلب سریع الرشد بوده در فصل بهار تا اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد گل و میوه داده از بین می‌روند. گل آنها زیبائی خاصی داشته و اغلب مورد توجه مردم قرار می‌گیرد.
گونه‌های چندی از این جنس به نامهای‌Papaver ,Papaver arenarium Orientale وPapaver tenuifolium در استان گیلان می‌رویند.
Parietaria officinalis :Utricaceae تیره گزنه
گیاهی است علفی چندساله به ارتفاع حد اکثر 100 سانتیمتر و ساقه‌ای راست و گاهی در بخش فوقانی شاخه‌دار. برگهای تخم‌مرغی- سرنیزه‌ای تا تخم‌مرغی یا بیضوی و گلهای فاقد گلبرگهای رنگی که به صورت خوشه‌ای در محور برگها قرار گرفته‌اند.
این گیاه خاص استانهای گیلان و مازندران بوده و در مناطق جنگلی شمال در کف جنگل، کنار نهرها و گاهی در باغها به صورت علف هرز می‌روید.
گیاهی است داروئی و لیکن در تمام ایران کاملا ناشناخته می‌باشد و در هیچ یک از عطاریها و مغازه‌های فروش داروی سنتی دیده نمی‌شود. از دم‌کرده سرشاخه گیاه جهت دفع کلیه بیماریهای مجاری ادرار که دارای حالت التهابی باشد می‌توان استفاده نمود. همچنین برای درمان ورم کلیه، کمی دفع ادرار، ورم مثانه، آب آوردن انساج و استسقاء بکار می‌رود.
گونه دیگری از این گیاه با نام فارسی گوش موش‌Parietaria judaica با ساقه‌های انبوه و فشرده به هم غالبا در شکاف صخره‌ها و در ارتفاعات مراتع، در کنار جاده‌ها و مناطق دارای نور کافی می‌روید.
ص: 435
Parrotia persica :Hamamelidaceae انجیلی (هیزم‌دار، توئی، تویه، دمیرانجیلو، دمیرآغاجی، انجول، آسوندار): تیره انجیلی
درختچه یا درختی است خزان‌کننده با ساقه‌ای عموما قهوه‌ای تیره یا قهوه‌ای متمایل به قرمز به بلندی 15 تا 25 متر با تاجی گسترده و منشعب و تنه‌ای که گاهی از پائین چندشاخه بوده و به طرق گوناگون درهم تنیده و به هم گره می‌خورد و نقشهای زیبایی را می‌آفرینند. برگهای آن متناوب بیضوی و گلهای کوچک آن در گل‌آذینی سرسان و به تعداد 2 تا 6 عدد در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. میوه کپسول چوبی آن دارای دو دانه قهوه‌ای‌رنگ شفاف و بدون کرک می‌باشد.
انجیلی یکی از درختان جنگلی شمال ایران بوده در استانهای گیلان و مازندران در مناطق جنگلی متروکه می‌روید. چون آن فاقد ارزش صنعتی است و دارای سختی و سنگینی خاصی است به طوری که در نجاری قابل استفاده نیست و فقط برای تبدیل به زغال مناسب است.